صفحات

سند بی عدالتی و توحش امام علی امام اول شیعیان

عقبه پسر علقمه، از صادق جعفر بن محمد نقل میکند: 
عرب بیابانگردی نزد پیامبر آمد و ادعا کرد که از بابت شتر، هفتاد درهم از او طلب دارد. 

پیامبر به او گفت: آیا آن را از من نگرفتی؟ 

گفت: نه! 

گفت: من آن را به تو دادم. 

عرب گفت: من راضی هستم که شخصی میان ما و شما حکم کند.

پیامر با او به نزد یکی از قریشیان آمد.

 قریشی به عرب گفت: به پیامبر خدا چه ادعای داری؟ 

گفت: هفتاد درهم پول یک شتر که به او فروخته ام.

 گفت: ای پیامبر خدا تو چه میگوئی؟ 

گفت: آن را پرداخت کرده ام. 

قریشی گفت: ای رسول خدا! شما بر طلب اشتن او اقرار نمودید، بنابر این باید دو نفر را به عنوان شاهد بیاورید، تا اثبات شود که پرداخته اید، یا اینکه هفتاد درهم به او بدهید.

 پیامبر خشمناک برخاست و در حالی که عبایش را میکشید، گفت: به خدا قسم، نزد کسی خواهم رفت که با حکم خداوند میان ما حکم نماید. و همراه مرد عرب نزد علی آمد و علی از عرب پرسید چه ادعایی درباره رسول خدا داری؟

 گفت: از بابت فروختن شتری، هفتاد درهم طلب دارم. 

گفت: ای پیامبر خدا، شما چه میگوئید؟ 

گفت پولش را پرداخته ام. گفت: ای عرب! 

رسول خدا میگوید آن را پرداخت کرده است، آیا راست میگوید؟

 گفت: نه، به من پرداخت نکرده است.

 علی، در دم شمشیر کشید و گردن او را زد

 پیامبر گفت: عرب را چرا کشتی؟

 گفت: به خاطر اینکه شما را تکذیب نمود. و هرکس که شما را تکذیب کند، خون او خلال است و قتلش واجب. 

پیامبر گفت: یا علی! سوگند به خدائی که مرا به حق مبعوث نموده تو از حکم خدا خطا ننمودی، ولی دیگر چنین نکن!

امالی شیح صدوق برگ 164


پانویس: ببینید علی چه نفهم و وحشی و بی عدالت بوده فقط  مردم  وحشی صفتی چون خود امام علی ، وی را مظهر عدالت می دانند! براستی عدالت امام علی با عدالت صدام حسین و استالین و خمینی و خامنه ای و بشار اسد و هیتلر چه تفاوتی داشته است؟

آدمکشی و جنگجویی بلد نیستی پس اعدام میشوی.

هشام پسر سالم از ابی عبیده حذاء از ابی عبدالله نقل کرد که جمعی از اسیران را خدمت پیغمبر (ص) آوردند. پس دستور داد همه را بکشند جز یکی از آنها را...

آن مرد عرض کرد: ای محمد! پدرم و مادرم به فدایت! چه شد که از میان آن همه تنها مرا آزاد کردی؟

فرمود: جبرئیل از طرف خداوند به من خبر داد که در تو پنج خصلت خداپسند که پیامبرa نیز آن را دوست میدارد وجود دارد: 

غیرت جدی سخت بر زنان وخانواده ات 
سخاوت 
حسن خلق
 راستگویی 
و شجاعت.

آن مرد وقتی این سخن را شنید اسلام آورد و اسلامش را نیکو داشت و به همراه دسول خدا به شختی نبرد کرد تا به شهادت رسید.

امالی شیخ صدوق برگ 431


پانویس: عدالت محمد رسول الله مثل عدالت دستگاه قضایی لاریجانی تابع مصلحت نظام بوده نه عدالت.همین حدیث ثابت می کند مردک هرکه را که برای ارتش راهزنش مفید نبوده مثلا اهل ادکشی نبوده اعدام می کرده و هرکه را میتوانسته فریب دهد  و طرف ماشین غیرت (در نزد عرب آدمکش غیور است) بوده اعدام نمی کرده بلکه جذب ارتش راهزن و تروریست خود می کرده است.

دانش بی فایده یا حسود بودن محمد رسول الله؟

ابی عبدالله برقی از محمد پسر عیسی از عبیدالله پسر عبدالله دهقان از درست پسر ابی منصور واسطی از ابراهیم پسر عبداحمید از ابی الحسن موسی بن جعفر از پدرانش نقل کرد که گفت: 

رسول خدا داخل مسجد شد و دید مردم پیرامون مردی جمع شده اند.

پس پرسید: این چیست؟

گفتند: علامه است .

پرسید:علامه چیست؟

گفتند: داناترین مردم به نسب های عرب و حادثه ها و روز های دوران جاهلیت و نیز دانا به اشعار و عربیت.

پیغمبر فرمود: دانشی است که نادانستن آن زیانی ندارد  و دانستن اش هم سودی ندارد.

امالی شیخ صدوق برگ 423 

یاوه: مسلمان از پیروان دیگر ادیان برتر است

مسعده از صدقه از جعفر بن محمد از پدرانش نقل کرد که همانا پیغمبر فرمود: 

هرکس که یک یهودی یا یک ترسا یا یک گبر یا نامسلمانی را ببیند و بگوید:سپاس خدای را که مرا به تو به سبب اسلام برتری داد که دینم باشد و با قرآن برتری ام داد تا کتابم باشد و با محمد برتری ام داد تا پیغمبرم باشد و با علی برتری ام داد تا امامم باشد و با مومنان که برادرانم باشند و با کعبه که قبله ام خداوند هرگز میان او و آن نامسلمان در دوزخ جمع نمیکند.

امالی شیخ صدوق برگ 423

امام صادق: نماز سخنگو میشود و نمازگزار را دعا و نماز نخوانده را نفرین می کند.

هشام پسر سالم از عماره پسر موسی ساباطی از ابی عبدالله صادق نقل کرد که فرمود: 

هرکس که نماز های واجب خود را در اول وقت بخواند و آنها را درست ادا کند فرشته ای آن را پاک و درخشان به آسمان میرساند و آن نماز فریاد میزند:خدای نگاهت دارد چنان چه نگاهم داشتی و من تو را به خدا میسپارم چنان چه تو مرا به به فرشته ی کریم خدا سپردی و هرکس که بدون داشتن عذر آن را بی وقت بخواند و درست ادا نکند فرشته ای آن را در رنگی سیاه و تاریک بالا میبرد و آن نماز فریاد میزند:خداوند تو را ضایع کند چنان چه مرا ضایع کردی و خداوند رعایتت نماید چنان چه رعایتم نکردی.

امالی شیخ صدوق، برگ 405

پیامبر هوس زن پسرخوانده اش را کرد خدا حلالش کرد.

از امام علی بن موسی الرضا
اما در خصوص پیامبر، گفته خداوند: که در دلت چیزی را پنهان میکنی که خداوند آن را آشکار می سازد، از خدا باید بترسی، چون موضوع این است که خداوند به پیامبر نام زنان او در دنیا را بیان نمود و فرمود که آنها مادر مومنان میباشند و زینب دختر جحش را یکی از آنها نام برود .

 زینب در آن روز، زن زید - پسر حارثه - بود. پیامبر، نام او را در دلش پنهان داشت و نگفت، تا منافقان برایش طعنه نزنند که زن شخص دیگر را در ردیف زنان خود نام میبرد و مادر مومنان میشمرد.

 او از بدگوئی منافقان هراس به خود راه داد و خداوند فرمود: باید در دل خودت، از خداوند هراس داشته باشی و خداوند متصدی ازدواج کسی با کسی نگردید، جز حوا به آدم، زینب با رسول الله و فاطمه با علی.

 علی بن جهم در اینجا گریه کرد و گفت: ای فرزند رسول خدا! من از اینکه درباره پیامبران خداوند چیزی جز آنچه شما فرمودید، چیزی بگویم، به درگاه خداوند توبه پیشه میکنم.

امالی شیخ صدوق برگ 151 

ارث پیامبر و خر سخنگو

ابان ابن عثمان از امام صادق(ع) فرمود:
 چون مرگ رسول خدا(ص) در رسید، عباس ابن عبدالمطلب و امیرالمومنین(ع) را طلبید،

 رو به عباس کرد و فرمود: ای عم محمد، حاضری ارث محمد را ببری و وامش را بپردازی و به وعده هایش عمل کنی؟

 جواب رد به آن حضرت داد، گفت یا رسول الله پدر و مادرم بقربانت، من پیرمردی عیالوارم و کم دارائی، کیست که تواند با شما همسری و برابری کند و شما با باد همکاری داری(یعنی دست به بادی و هر چه داری به مردم میدهی)

 پیغمبر اندکی سربزیر انداخت و باز فرمود: ای عباس حاضری که ارث محمد را ببری و به وعده های او عمل کنی و وام او را بپردازی؟

 باز در جواب عرض کرد: پدر و مادرم بقربانت، پیرمردی است عیالوار و کم دارایی و شما با باد مسابقه میدهی،

 فرمود اکنون من آن را به کسی دهم که بحق آن را دریافت کند سپس فرمود: ای علی ای برادر محمد به وعده های محمد عمل کنی و وامش را بپردازی و ارثش را دریافت کنی؟ 

عرض کرد: آری، پدر و مادرم بقربانت همه اینها بر عهده من باشد و ارث هم از آن من باشد 

(علی علیه سلام گوید) به آن حضرت نگاه کردم که خاتم خود را از انگشت برآورد و فرمود تا زنده ام این خاتم را بدست کن.

 گوید چون خاتم را در انگشت خود نمودم و در آن نظر کردم، آرزو کردم که از همه ارث آن حضرت همین انگشتر را داشته باشم، 

سپس فریاد کرد ای بلال خود و زره و پرچم و پیراهن و ذی الفقار و سحاب(یک عمامه مخصوصی بوده) و برد(جامه مخصوصی) و ابرقه(کمربند دورنک) و عصا را بیاور.

 بخدا من آن کمربند را جز در این ساعت ندیده بودم. یک رشته آورد که چشمها را خیره میکرد، برخلاف انتظار از کمربندهای بهشتی بود. 

فرمود: یا علی، جبرئیل آن را برایم آورده و گفته است ای محمد آن را در حلقه گذار و کمر را با آن محکم ببند و بجای کمربند باشد، سپس دو جفت نعلین عربی را خواست. یکی پینه داشت و دیگری نداشت و دو پیراهن خواست یکی پیراهنی که در آن به معراج رفته بود و دیگر پیراهنی که روز احد در آن به میدان رفته بود و سه کلاه-یکی کلاه مسافرت و دوم کلاه مخصوص روز عید فطر و قربان و ایام جمعه و سوم کلاهی که میپوشید و در جلسه اصحاب خود حاضر میشد- 

سپس فرمود: ای بلال برو و دو استر مرا بیاور، یکی شهباء و دیگری دلدل و دو ناقه مخصوص مرا بیاور یکی عضباء و دیگری قصوی و دو اسب خاص مرا بیاور، یکی بنام جناح که همیشه در مسجد برای حوائج پیغمبر(ص) بسته بود و دیگری بنام حیزوم و همان اسبی بود که میفرمود «اقدم حیزوم – پیش آ حیزوم» و یک راس الاغ بنام عفیر و فرمود همه اینها را تا زنده ام دریافت کن،

 امیرالمومنین(ع) یادآور شد که اول چهارپا که هلاک شد همان عفیر بود، همان ساعتی که رسول خدا(ص) وفات کرد افسار خود را برید و بیهوشانه دوید تا درقباء خود را به چاه بنی خطمه افکند و آن را گور خود ساخت، 

روایت شده که امیرالمومنین(ع) فرمود: این الاغ با رسول خدا(ص) سخن گفت و اظهار داشت که پدر و مادرم به قربانت، براستی پدرم از پدرش و او از جدش و او از پدرش بازگفت که با نوح در کشتی بود و حضرت نوح برخاست و دستی به کفل او کشید و 
فرمود: این الاغی است که از صلب این الاغ خری برآید که سید انبیا و خاتم آنان بر پشت آن سوار شود، حمد خدا را که مرا آن الاغ مقرر ساخت.

اصول کافی، پوشینه یکم، برگ 453-454-455 

پانویس:از خالی بندی های متعدد اصول کافی. حتما حضرت علی از غارت قبایل بیش از عباس مال و منال گیرش آمده بوده! (هدف نویسنده این داستان نا حق کردن حکومت عباسیون و مقدس سازی علی بوده است). خر رسول الله هم از نسل خر نوح بوده انگار یادشان رفته در داستان یوگی و دوستان (داستان طوفان نوح) مثلا همه موجودات جز سر نشینان کشتی نوح مردند و در نتیجه خر معاویه هم از نسل خر نوح بوده.

ذوالفقار شمشیر جادویی و میخ های منحرف درشب زفاف امام صادق

محمد بن حکیم از ابو ابراهیم(ع) (امام کاظم) فرمود:
 سلاح(ذوالفقار) نزد ما سپرده است و از آفت و تعرض مصونست.

 اگر نزد بدترین خلق خدا سپرده شود بهترین آنها باشد،

 پدرم برای من بازگفت که چون با زوجه ثقفیه خود عروسی کرد، در دیوار خانه شکافی ساخته بود و سلاح را در آن پنهان کرده و همان اتاق را برای شب زفاف زیور بسته بودند. 

بامداد شب عروسی نظرش به دیوار افتاد و دید برابر مخزن سلاح پانزده میخ کوبیده اند و برای سلاح نگران شد و به عروس فرمود، تا به اتاق دیگر رود، چون با خدمتکاران کاری در این اتاق دارد.

 سلاح را بازدید کرد و ملاحظه کرد که هیچ میخی در اطراف سلاح کوبیده نشده مگر اینکه از اصابت با سلاح منصرف شده و سرش از روی شمشیر بسوی دیگر برگشته و هیچ کدام به شمشیر برنخورده اند. 

اصول کافی، پوشینه یکم، برگ 452 

اسلحه آسمانی یا اسباب بازی بی مصرف؟

امام باقر(ع) فرمود:
 عصای موسی(ع) از آن آدم(ع) بود و بدست شعیب افتاد و از آن پس به موسی بن عمران رسید و همان عصا نزد ما است

 و بهمین تازگی من آن را بررسی کردم مانند روزیکه از درختش برکنده اند سبز است 

و چون از اون پرسیده شود بسخن آید برای قائم ما آماده است 

و با آن همان کار کند که موسی(ع) میکرد و آن عصا هراس آور است و هر چه جادو کنند ببلعد و هر چه فرمانش دهند بکند و چون یورش برد ببلعد هر چه جادو کرده اند، 

دو شعبه(چون دو کام) از او باز شود که یکی روی زمین باشد و دیگری بر سقف و میان آن دو چهل ذراع(بیست گز) فاصله باشد و با زبان خود آنچه جادو کنند به کام خود کشد.

اصول کافی، پوشینه یکم برگ 446
------------------------------------------------------


احمد بن ابی عبدالله گوید از امام رضا(ع) پرسیدم ذی الفقار شمشیر رسول خدا(ص) از کجا بود؟

 فرمود: جبرئیل آن را از آسمان آورده بود، و زیور آن نقره است و آن شمشیر نزد من است.

اصول کافی، پوشینه یکم برگ 452 


پانویس: ببینید این همه معجزه و اسلحه آسمانی مخوف داشتند از پس امویان و عباسی ها بر نیامدند. حتما معجزات عباسی ها و اموی ها و خدای آنان قوی تر بوده.

یاوه: علی و محمد از تمام پیامبران دنیا داناتر و عالمتر بودند

امام باقر(ع) میفرمود: (این مردم) نم را میمکند و نهر بزرگ را از دست می نهند.

 باو عرض شد؛ نهر بزرگ کدام است؟

 فرمود: رسول خدا و علمی که خدا باو داده است، خدا عزوجل سنت پیامبران را از آدم(ع) تا محمد(ص) برای آن حضرت گرد آورد، 

باو عرض شد این سنت ها چه بود؟ 

فرمود علم و دانش همه پیغمبران یکجا و رسول خدا(ص) آنرا به علی(ع) منتقل کرد. 

مردی باو گفت یابن رسول الله، امیرالمومنین داناتر بود یا یکی از پیغمبران؟ 

امام باقر(ع) فرمود بشنوید این مرد چه میگوید، خدا گوش هر که را خواهد باز کند. 

من باو گفتم که خدا علم همه پیغمبران را برای محمد(ص) جمع کرد و او هم همه را نزد علی جمع کرد و باو تحویل داد و او باز هم از من میپرسد، علی داناتر است یا یکی از پیغمبران؟!!

اصول کافی، پوشینه یکم، برگ 430 


پانویس:این همه علم داشتند یک سنجاق قفلی نتوانستند اختراع کنند و همش احادیث سکسی درباره روش سکس با زنان و کنیزان و مومن بودن در خت بادمجان گفتند!!!

یاوه: خاندان نبوت معدن دانش هستند

علی بن الحسین(ع) فرمود: مردم چه خرده ای از ما میگیرند، ما بخدا شجره ی نبوت، خاندان رحمت، معدن علم و محل رفت و آمد فرشته ها هستیم.
__
امیرالمومنین(ع) فرمود: براستی ما خانواده شجره ی نبوت، موضع رسالت، مختلف فرشته ها، خانه ی رحمت و معدن دانشیم.
اصول کافی، پوشینه یکم، برگ 428

امام صادق مرفه بی درد

امام صادق فرمود: 
ما جمعی هستیم که خدا طاعت مارا فرض کرده است. 

انفال(غنیمت، جنگ، ملکی که کفار به مسلمانان واگذارند، سر کوهها، کف رودخانه ها، نیزارها و آنچه مانند آنها است) از آن ما است
و برگزیده از مال هم(مقصود نخبه غنیمت است که تقریباً اختصاص به سران کفر داشته و پیغمبر و امام آن را برای خود انتخاب میکرده) از آن ما است.

ما هستیم راسخون در علم و ما هستیم که محسود شدیم و خدا درباره ما فرموده (58-نسا) آیا بمردم حسد برند بواسطه آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده است.

اصول کافی، پوشینه یکم برگ 348 

شیعیان گوسفند با چوپان و مسلمانان دیگر گوسفند بی چوپان هستند

محمد بن مسلم گوید، شنیدم امام باقر(ع) میفرمود: 
هر که با پرستش برای خدای عزوجل دینداری کند و گرچه خود را در آن بسختی و کوشش وادارد ولی رهبری از طرف خدای برای اون نباشد، کوشش او پذیرفته نیست، او گمراه و سرگردان است و خدا کردار او را بد شمارد.

 او بمانند گوسفندی است که از چوپان و گله ی خود گمشده و تمام روز را میدود و میرود و می آید و شب هنگام گله ای را میبیند با چوپانش، بدان دل میدهد و فریب میخورد و شب را در خوابگاه آن بسر میبرد و چون بامداد چوپان گله ی خود را میراند آن گوسفند گمشده نه چوپان را میشناسد و نه گله را و سرگردان میدود به دنبال چوپان و گله ی خودش؛ باز گله گوسفندی را با چوپانش میبیند و بدان دل میدهد و فریب میخورد ولی چوپان بر وی فریاد میکند که بدنبال چوپان و گله ی خود برو، تو از چوپان و گله ات گم شدی و سرگردانی و او هراسان، سرگردان و گم میدود و چوپانی ندارد که او را بچراگاه خود رهنمایی کند و برگرداند. در این میان سرگردانست. 

گرگ از گم شدنش فرصت را غنیمت میشمارد و او را میخورد.

بخدا ای محمد! هر که صبح کند از این امت و امامی که از طرف خدای عزوجل که هم امامت او روشن و هم عادل باشد نداشته باشد چنین است که صبح کرده گمراه شده و اگر بر این حالت بمیرد در حال کفر و نفاق مرده است.

ای محمد بدان که پیشوایان جور و پیروانشان از دین خدا برکنارند؛ گمراهند و گمراه کننده و هر کرداری کنند چون خاکستریست که باد سخت در روز طوفانی به آن تاخته و از آنچه کردند نیروی سود بردن ندارند، اینست آن گمراهی هویدا.

اصول کافی، پوشینه یکم، برگ 342-343 

جنیان مسلمان میهمان خانه امامان شیعه

سعد اسكاف گويد: 
راجع به بعضى از كارهاى خود بمنزل امام باقر عليه السلام رفتم (هر چه ميخواستم وارد اتاق شوم ) مى فرمود، عجله مكن تا آنكه آفتاب مرا سوخت و هر جا سايه ميرفت ميرفتم ناگاه بر خلاف انتظار اشخاصى از اتاق خارج شده بسوى من آمدند كه مانند ملخهاى زرد بودند، و پوستين در بر كرده . از كثرت عبادت لاغر شده بودند، بخدا كه از سيماى زيباى آنها وضع خود (انتظار در هواى گرم) را فراموش كردم .

 چون خدمتش رسيدم ، بمن فرمود: گويا تو را ناراحت كردم ، 

عرض كردم ، آرى ، بخدا من از وضع خود فراموش كردم ، اشخاصى از نزد من نگذشتند همه يكنواخت و من مردى خوش قيافه تر از آنها نديده بودم ، آنها مانند ملخهاى زرد بودند و عبادت لاغرشان كرده بود

فرمود: اى سعد! آنها را ديدى ؟ گفتم : آرى ! فرمود: ايشان برادران تو از طايفه جن هستند، عرض كردم : خدمت شما ميآيند؟ فرمود: آرى ميآيند و مسائل دينى و حلال و حرام خود را از ما ميپرسند.

اصول كافى جلد 2 صفحه 242 روايت 1
------------------------------------------------


ابن جبل گويد: در خانه امام صادق عليه السلام ايستاده بوديم كه مردمى شبيه سياه پوستان سودانى بيرون آمدند كه لنگ و روپوشى در برداشتند، از امام صادق عليه السلام راجع بآنها پرسيديم ، فرمود: ايشان برادران جن شما هستند.

اصول كافى جلد 2 صفحه 243 روايت 2

-----------------------------------------


سعد اسكاف گويد: 
خدمت امام باقر عليه السلام رهسپار شدم و مى خواستم اجازه ورود بگيرم كه ديدم جهازهاى شتر در خانه صف كشيده و برديف است ، ناگاه صداهائى برخاست و سپس مردمى عمامه بسر شبيه سودانيها بيرون آمدند، 

من خدمت حضرت رسيدم و عرض كردم : قربانت ، امروز بمن دير اجازه فرمودى ، و من اشخاصى عمامه بسر ديدم بيرون آمدند كه آنها را نشناختم ، 
فرمود: ندانستى آنها كيانند؟ 
عرضكردم : نه ، 
فرمود: آنها برادران جن شما هستند كه نزد ما ميآيند و حلال و حرام و مسائل دينى خود را از ما ميپرسند.

اصول كافى جلد 2 صفحه 243 روايت 3
------------------------------------------------


سدير صوفى گويد:
 امام باقر عليه السلام مرا بحوائجى كه در مدينه داشت سفارش فرمود، چون بيرون شدم و در ميان دره روحاء بر شتر سوار بودم ، ناگاه انسانى ديدم جامه در نورديده ، بسويش رفتم ، گمان كردم تشنه است ، ظرف آب را باو دادم ، 

گفت : احتياجى بآن ندارم ، و نامه اى بمن داد كه مهرش هنوز تر بود، 

چون نگاه كردم ديدم مهر امام باقر عليه السلام است ،

 گفتم كى نزد صاحب اين نامه بودى ؟ 

گفت : هم اكنون ، و در نامه مطالبى بود كه حضرت مرا بآنها دستور داده بود، چون من متوجه شدم كسى را نزد خود نديدم (آورنده نامه غايب شد)

 سپس امام باقر عليه السلام وارد مدينه شد، من ملاقاتش كردم و عرض كردم : قربانت ، مردى نامه شما را بمن داد و مهرش تر بود، فرمود. اى سدير ما خدمتگزارانى از طايفه جن داريم كه هرگاه شتاب داريم ، آنها را مى فرستيم .

و در روايت ديگر فرمود: ما پيروانى از جن داريم چنانكه پيروانى از انس داريم ، چون اراده كارى كنيم ، آنها را ميفرستيم

اصول كافى جلد 2 صفحه 243 روايت 4

_________________________________


حكيمه دختر موسى بن جعفر عليه السلام گويد: 
امام رضا عليه السلام را ديدم در هيزم خانه ايستاده و آهسته سخن مى گويد و من ديگرى را نمى ديدم .

 گفتم : آقاى من ! با كى آهسته سخن ميگوئى 

فرمود: اين عامر زهرائى است كه نزد من آمده ، و چيزى ميپرسد و درد دل ميكند. 

عرض كردم : سرورم ! دوست دارم سخنش را بشنوم ،

 بمن فرمود: اگر تو سخنش را بشنوى يكسال تب ميكنى ، 

عرض كردم : آقايم ! دوست دارم بشنوم .

 فرمود: بشنو، من گوش دادم صدائى مانند سوت شنيدم و تب مرا گرفت تا يكسال .

اصول كافى جلد 2 صفحه 244 روايت 5

____________________________________________


جابر گويد: امام باقر عليه السلام فرمود:

 در آن ميان كه اميرالمؤ منين عليه السلام (در مسجد كوفه ) بر منبر بود، اژدهائى از طرف يكى از درهاى مسجد روى آورد، مردم آهنگ كشتنش كردند

 اميرالمؤ منين عليه السلام كس فرستاد تا دست نگه دارند، مردم از كشتنش خوددارى كردند و او سينه كشان ميرفت تا پاى منبر رسيد، برخاست و روى دمش ايستاد و بامير المؤ منين عليه السلام سلام كرد، 

حضرت اشاره فرمود كه بنشيند تا خطبه اش تمام شود، چون از خطبه فارغ گشت ، متوجهش شد 

و فرمود: كيستى گفت : من عمر و بن عثمان خليفه شما بر طايفه جنم ، پدرم مرد و بمن سفارش كرد خدمت شما آيم و راءى شما را بدست آورم ، اكنون نزد شما آمدم تا چه دستور و نظر فرمائى .

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: ترا بتقواى خدا سفارش ميكنم و اينكه باز گردى و در ميان جنيان بجاى پدرت باشى ، و تو خليفه من هستى بر ايشان .

عمرو با اميرالمؤ منين عليه السلام خداحافظى كرد و باز گشت . و او خليفه آنحضرتست بر جنيان من بحضرت عرض كردم : 

قربانت ، عمرو خدمت شما ميآيد و آمدن بر او واجبست ؟ فرمود: آرى .

اصول كافى جلد 2 صفحه 244 روايت 6

______________________________________________


نعمان بن بشير گويد: 
با جابربن يزيد جعفى هم كجاوه بودم ، چون بمدينه رسيديم ، جابر خدمت امام باقر عليه السلام رسيد و از او خداحافظى كرد و شادمان از نزدش بيرون شد، تا روز جمعه به چاه اخيرجه رسيديم و آنجا نخستين منزلى است كه از فيد بسوى مدينه بر ميگرديم ، چون نماز ظهر را گزاريدم و شتر ما حركت كرد، 

مرد بلند قامت گندم گونى پيدا شد كه نامه ئى داشت و آنرا بجابر داد. 

جابر آن را گرفت و بوسيد و بر ديده گذاشت ، 

در آن نوشته بود: از جانب محمد بن على بسوى جابر بن يزيد، و بر آن نامه مهر سياه وترى بود.

 جابر باو گفت : كى نزد آقايم بودى ؟ 

گفت : هم اكنون ،

جابر گفت : پيش از نماز يا بعد از نماز؟

 گفت : بعد از نماز، 

جابر مهر را برداشت و شروع بخواندن كرد و چهره اش را درهم مى كشيد تا به آخر نامه رسيد، سپس نامه را نگهداشت و تا بكوفه رسيد او را خندان و شادان نديدم . 

شبانگاه بكوفه رسيديم من خوابيدم ، چون صبح شد، بخاطر احترام و بزرگداشت او نزدش رفتم ، ديدمش بيرون شده بجانب من مى آيد. و بجولها را بگردنش آويخته و بر نى سوار شده مى گويد: اءجد منصور بن جمهور اءميراء غير ماءمور (منصور بن جمهور را فرماندهى مى بينم كه فرمانبر نيست ) و اءشعارى از اين قبيل مى خواند.

او به من نگريست و من به او، نه او چيزى بمن گفت و نه من باو، من از وضعى كه از او ديدم شروع بگريستن نمودم ، كودكان و مردم گرد ما جمع شدند. و او آمد تا وارد رحبه شد و با كودكان مى چرخيد مردم مى گفتند: ديوانه شد جابر بن يزيد، ديوانه شد.

 بخدا سوگند كه چند روز بيش نگذشت كه از جانب هشام بن عبدالملك نامه ئى بواليش رسيد كه مردى را كه نامش جابربن يزيد جعفى است پيدا كن و گردنش را بزن و سرش را براى من بفرست ، 

والى متوجه اهل مجلس شد و گفت : جابربن جعفى كيست ؟ گفتند: خدا ترا اصلاح كند. مردى بود دانشمند و فاضل و محدث كه حج گزارد و ديوانه شد، و اكنون در ربحه بر نى سوار مى شود و با كودكان بازى مى كند والى آمد و از بلندى نگريست ، او را ديد بر نى سوار است و با بچه ها بازى مى كند، 

گفت : خدا را شكر كه مرا از كشتن او بر كنار داشت ، روزگارى نگذشت كه منصور بن جمهور وارد كوفه شد و آنچه جابر مى گفت عملى شد.
اصول كافى جلد 2 صفحه 245 روايت 7 

کرک و پر فرشته ها در خانه ائمه میریخته است

حسين بن ابى العلاء گويد: امام صادق عليه السلام دستش را به متكاهائى كه در خانه بود زد و فرمود: اى حسين ! اينها متكاهائى است كه فرشتگان بارها بر آن تكيه داده اند و ما گاهى پرهاى كوچك شان را از زمين برچيده ايم .

اصول كافى جلد 2 صفحه 241 روايت 2

ابو حمزه ثمالى گويد. خدمت حضرت على بن الحسين عليهماالسلام رسيدم ، ساعتى در حياط توقف كردم و سپس وارد اتاق شدم ، حضرت چيزى از زمين برميچيد و دستش را پشت پرده مى برد و بكسى كه در آن اطاق بود مى داد.

 من عرض كردم : قربانت ، چيست كه مى بينم برميچينى ؟ 
فرمود: زياديهائى از پر فرشتگانست كه چون از نزد ما ميروند، (با ما خلوت ميكنند) آنها را جمع ميكنيم ، و تسبيح (بازوبند) فرزندان خود ميكنيم .
 عرض كردم : قربانت ، فرشتگان نزد شما ميآيند؟ 
فرمود: اى اباحمزه ! آنها روى متكاها جا را بر ما تنگ ميكنند.

اصول كافى جلد 2 صفحه 241 روايت 3

موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: فرشته ئى نيست كه خدايش براى امرى بزمين فرو فرستد جز اينكه ابتدا نزد امام آيد و آن امر را باو عرض كند: و رفت و آمد ملائكه از نزد خداى تبارك و تعالى بسوى صاحب الامر است
اصول كافى جلد 2 صفحه 242 روايت 4 

امام کاظم: عیال آدمی اسیر او است!

حضرت امام موسی فرمود عیال آدمی اسیران اویند، پس کسی را که خدا نعمتی به او کرامت کند بر اسیران خود توسعه کند، اگر نکند به زودی آن نعمت از او زایل شود.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، در آداب شیر دادن و تربیت کردن فرزندان و رعایت ایشان. 

امام صادق: کودک را برای ترک نماز کتک بزنید

در حديث معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه

 چون پسر سه ساله شود باومى گويند كه هفت مرتبه بگو لااِلهَ اِلاّ اللّهُ 

و چون سه سال و هفت ماه وبيست روز از عمرش بگذرد باو مى گويند كه هفت مرتبه بگويد مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ 

پس چهار سالش تمام شود باو مى گويند كه هفت مرتبه بگويد صَلَى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ 

پس چون پنج سالش ‍ تمام شود او را واميدارند كه خدا را سجده كند 

پس چون شش سالش تمام شود نماز بيادش ميدهند و بنمازش ميدارند

 و چون هفت سالش ‍ تمام شود وضو را باو ياد ميدهند و امر بنماز ميكنند او را 

چون نه سالش تمام شود وضو و نماز را خوب بيادش ميدهند و بر ترك وضو و نماز ميزنند 

پس چون وضو و نماز را ياد گرفت خدا پدر و مادرش را بيامرزد.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، در آداب شیر دادن و تربیت کردن فرزندان و رعایت ایشان. 

توصیه امام صادق به شیر دادن از هردو پستان

حضرت صادق دیدند که مادر اسحق فرزند خود را شیر میدهد،
 فرمود که ای مادر اسحق! از یک پستان شیر مده، از هر دو پستان شیر بده که یکی به عوض طعام است و دیگری به عوض آب و فرمود که هرچه کمتر از بیست و یک ماه شیر میدهند به فرزند، ظلم است بر طفل.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، در آداب شیر دادن و تربیت کردن فرزندان و رعایت ایشان. 

علم لدنی: سرمه کشیدن برای چشم مفید و دهان را شیرین می کند

از حضرت صادق منقول است که سرمه کشیدن در شب چشم را نفع می رساند و در روز زینت است.

به سند موثق از حضرت صادق منقول است که سرمه کشیدن دهان را شیرین میکند.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، در آداب سرمه کشیدن. 

سایت بالاترین سانسورچی و آلت دست اسهال طلبان

دوستان گرامی، تا کنون چندین بار پستهای من در سایت بالاترین حذف و اکانتهای من مسدود و باطل شده است.

 رویه سایت بالاترین جهت دادن به بعضی سایتهای خاص و محتویات خاص است و مثل سایت آزادگی نیست که از جریان آزاد اطلاعات پیروی کند.

به نظرم دوستان اگر تدبیری بیاندیشند تا رنکینگ سایت آزادگی و سایت های مشابه بالا رود و جایگزین سایت نیمه دولتی بالاترین شود، کار درستی در راه جریان آزاد اطلاعات انجام خواهند داد.




امام حسین: خوردن نانی که در مستراح افتاده باش ثواب دارد.

به سند معتبر دیگر منقول است که روزی امام حسین داخل بیت الخلاء شدند لقمه نانی دیدند که افتاده است، برداشتند و به غلامی از غلامان خود دادند و فرمودند که هرگاه بیرون آیم این را به من ده. 

پس چون بیرون آمدند پرسیدند که چه شد لقمه نان؟ گفت: خوردم

 فرمود که تو را آزاد نمودم از برای خدا. 

شخصی پرسید که سبب آزاد نمودن غلام چه بود؟

 حضرت فرمود که از جدم رسول خدا شنیدم که هر که لقمه ای بیابد و آن را پاک کند یا بشوید پس بخورد آن را، در شکمش قرار نگیرد مگر آن که خدا او را از آتش جهنم آزاد گرداند، و من نمیخواهم در بندگی بدارم کسی را که خدا از آتش جهنم آزاد گردانیده.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت. 

سفارش پیامبر و امامان به ثواب خوردن خورده نانی که روی زمین افتاده باشد

از حضرت رسول منقول است که هر که پاره نانی بیابد و بردارد بخورد یک حسنه از برای او باشد، و هر که پاره نانی در میان جای کثیفی یا نجسی بیابد پس بشوید آن را و بردارد برای او هفتاد حسنه بوده باشد.

در حدیث معتبر دیگر منقول است که حضرت رسول روزی به خانه عایشه آمدند و پاره نانی دیدند که بر زمین افتاده است، برداشتند و تناول فرمودند و گفتند: ای عایشه! گرامی دار نعمت های خدا را برخود، که نعمت خدا از جماعتی که گریخت دیگر به سوی ایشان باز نمیگردد.

از عبدالله ارجائی منقول است که گفت: در خدمت حضرت صادق بودم، دیدم که بعد از طعام میگردد و آنچه بر زمین افتاده بر میدارد حتی کنجد و امثال آن را. گفتم: فدای تو شوم، اینها را هم بر یچینند؟ فرمود که اینها روزی توست، مگذار از برای دیگری، که اینها شفایند از همه دردی.

در حدیث دیگر منقول است که خوردن آن فقر را برطرف میکند از خورنده آن و فرزندان و فرزندان فرزندان او تا فرزند هفتم. در روایت دیگر: هر که بخورد، خدا نگاهدارد او را از دیوانگی و خوره و پیسی و زردآب و حماقت.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت. 

علم لدنی: ورد خواندن برای لباس نو نعمت افزا است و موزه پوشیدن مثل واکسن است

در حدیث معتبر از حضرت صادق منقول است که موزه پوشیدن نور چشم را زیاد میکند. در روایت دیگر فرمود که مداومت پوشیدن موزه امان میدهد از مرض سل و از مرگ بد.

به سند معتبر از حضرت صادق منقول است که هرکه جامه نو ببرد و آبی در ظرفی کند و سی و شش مرتبه سوره انا انزلناه فی لیله القدر بخواند، هرگاه که به آیه تنزل الملائکه برسد، اندکی از آب را نرم به جامه بپاشد، پس دو رکعت نماز بکند و دعا کند و بگوید: الحمدلله الذی رزقنی ما اتجمل به فی الناس و اواری به عورتی و اصلی فیه لربی، و خدا را شکر کند، پیوسته در فراخی نعمت باشد تا آن جامه کهنه شود.

در حدیث حسن از حضرت صادق منقول است که هر که عمامه بپیچد در سر و تحت الحنک نبندد، به او دردی برسد که دوا نداشته باشد؛ پس ملامت نکند مگر خود را.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، در سایر آداب جامه و پوشیدن و کندن 

علم لدنی از امام صادق: خوردن پسمانده غذای یک مومن شفای هفتاد درد است.

در حدیث صحیح از حضرت صادق منقول است که 

نیم خورده مومن شفای هفتاد درد است.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، در آداب بعد از طعام 

حضرت محمد: هرکس هنگام جماع لخت شود خر است و ملائکه را فراری میدهد

در حديث معتبر از حضرت رسول منقول است كه

 چون مرد و زن جماع كنند عريان نشوند مانند دو خر زيرا كه اگر چنين كنند ملائكه از ايشان دور مى شوند.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت. 


پانویس: در حدیث دیگر نقل شده حضرت از ملائکه حاضر در مستراح خجالت می کشید

آموزش های سکسی حضرت محمد به امام علی درباره زمان و مکان و روش جماع با همسرش

حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) فرمود كه مستحب است در شب اول ماه رمضان جماع كردن 

و از ابو سعيد خدرى منقول است كه حضرت رسالت پناه وصيت نمود به حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) يا على چون عروسى داخل خانه تو شود كفشهايش را بكن تا بنشيند و پاهايش را بشو و آن آب را از در خانه تا منتهاى خانه بپاش چون چنين كنى خدا هفتاد هزار نوع رحمت بر تو بفرستد كه بر سر عروس فرود آيد تا آنكه آن بركت بهر گوشه آن خانه برسد و ايمن گردد عروس از ديوانگى و خوره و پيسى تا در آن خانه باشد.

 و منع كن عروس را تا هفت روز از خوردن شير و سركه و گشنيز و سيب ترش پس حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) گفت يا رسول اللّه بچه سبب منع كنم او را از اينها؟ فرمود زيرا كه رحم بسبب خوردن اينها سرد و عقيم مى شود و فرزند نمى آورد و حصيريكه در ناحيه خانه افتاده باشد بهتر است از زنى كه فرزند كه فرزند او بوجود نميآيد،

 پس فرمود كه: يا على جماع مكن با زن خود در اول ماه و ميان ماه كه ديوانگى و خوره و خبط دماغ راه مى يابد بآنزن و فرزندانش. 

يا على جماع مكن بعد از پيشين كه اگر فرزندى بهم رسد احول خواهد بود.

 يا على در وقت جماع سخن مگو كه اگر فرزندى حاصل شود ايمن نيستى كه لال باشد و نگاه نكند احدى به فرج زن خود و چشم بپوشد در آن حالت كه نظر كردن به فرج در آن حالت باعث كورى فرزند مى شود.

 يا على بشهوت و خواهش زن ديگرى با زن خود جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد مخنث يا ديوانه باشد.

 يا على هر كه جنب با زن خود در فراش خوابيده باشد قرآن نخواند كه مى ترسم آتشى از آسمان بر هر دو نازل شود و بسوزاند ايشان را.

 يا على جماع مكن با زن خود مگر آنكه تو دستمالى از براى خود داشته باشى و او دستمالى از براى خود داشته باشد و هر دو خود را به يك دستمال پاك نكنيد كه دشمنى در ميان شما پيدا مى شود و آخر بجدائى مى كشد.

 يا على ايستاده با زن خود جماع مكن كه آن فعل خران است و اگر فرزندى بهم رسد مانند خران بر رختخواب بول مى كند. 

يا على در شب عيد فطر جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد شش انگشت يا چهار انگشت در دست داشته باشد.

 يا على در زير درخت ميوه دار جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد جلاد و كشنده مردم باشد با رئيس و سركرده ظلم باشد. (پانویس:گویا این ملایان و پاسدارها مادرو پدرشان زیر درخت میوه جماع کردند و همچنین خود علی ابن ابیطالب که اینقدر جنایت کار بوده و هستند.)

 يا على در برابر آفتاب جماع مكن مگر آنكه پرده بياويزى كه اگر فرزندى بوجود آيد هميشه در بدحالى و پريشانى باشد تا بميرد.

 يا على در ميان اذان و اقامه جماع مكن كه اگر فرزندى بوجود آيد جرى باشد در خون ريختن.( پانویس:رسول الله و امام علی ؟)

 يا على چون زنت حامله شود با او جماع مكن بى وضو كه اگر چنين كنى فرزندى كه بهم رسد كوردل و بخيل باشد.

 يا على در شب نيمه شعبان جماع مكن كه اگر فرزندى حاصل شود شوم باشد و در رويش نشان سياهى باشد.

 يا على در روز آخر ماه شعبان جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد عشار و ياور ظالمان باشد و هلاك بسيارى از مردم بر دست او بود.

 يا على بر پشت بام جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد منافق و ريا كننده و صاحب بدعت باشد. 

يا على چون بسفرى بروى در آنشب كه مى روى جماع مكن كه اگر فرزندى بوجود آيد مالش را به ناحق صرف كند و اسراف كنندگان برادر شياطين اند و اگر بسفرى روى كه سه روزه راه باشد جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد ياور ظالمان باشد

. يا على در شب دوشنبه جماع بكن كه اگر فرزندى بهم رسد حافظ قرآن و راضى به قسمت خدا باشد.

يا على اگر جماع كنى در شب سه شنبه و فرزندى بهم رسد بعد از سعادت اسلام او را روزى شود و دهانش خوشبو و دلش رحيم و دستش جوانمرد و زبانش از غيبت و بهتان پاك باشد.

 يا على اگر جماع كنى در شب پنجشنبه و فرزندى بهم رسد حاكمى از حكام شريعت يا عالمى از علماء باشد و اگر در روز پنجشنبه وقتى كه آفتاب در ميان آسمان باشد نزديكى كنى با زن خود و فرزندى بهم رسد شيطان نزديك او نشود تا پير شود و خدا او را روزى ميكند سلامتى در دنيا و دين.

 يا على اگر جماع كنى در شب جمعه و فرزندى بهم رسد خطيب و سخنگو باشد و اگر در روز جمعه بعد از عصر جماع كنى و فرزندى بهم رسد از دانايان مشهور باشد و اگر جماع كنى در شب جمعه بعد از نماز خفتن اميد هست آن فرزند از ابدال باشد.

 يا على در ساعات اول شب جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد ايمن نيستى كه ساحر باشد و دنيا را بر آخرت اختيار نمايد. يا على اين وصيت را از من بياموز چنانچه از جبرئيل آموختم.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت. 

پانویس:ژنتیک و تربیت و آموزش در سرنوشت کودک همش پشم!

علم لدنی پیامبر و امامان : تاثیر شیوه جماع و سکس بر جسم و روح و اخلاق فرزند

حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) نهى فرمود از آنكه كسى كه محتلم شده باشد پيش از آنكه غسل كند جماع كند و فرمود اگر بكند و فرزندى بهم رسد ديوانه باشد ملامت نكند مگر خود را.

حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) فرمود كه هر كه جماع كند با زن خود در حيض پس فرزنديكه بهم رسد مبتلا شود بخوره يا پيسى پس ملامت نكند مگر خود را

در حديث صحيح از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه در وقت جماع سخن مگوئيد كه بيم آن است فرزندى كه بهم رسد لال باشد و در آن وقت نظر بفرج زن مكنيد كه بيم آن است فرزندى بهم رسد كور باشد و در روايات ديگر از آنحضرت منقول است كه باكى نيست نگاه كردن بفرج در وقت جماع.

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود كه مرد با زن و كنيز خود جماع نكند در خانه كه طفل باشد كه آن طفل زناكار مى شود يا فرزنديكه از ايشان بهمرسد زناكار باشد.

از حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) منقول است كه فرمود بحق آن خداوندى كه جانم در قبضه قدرت اوست اگر شخصى با زن خود جماع كند و در آن خانه شخصى بيدار باشد كه ايشان را ببيند يا سخن و نفس ايشان را شنود فرزندى كه از ايشان بهم رسد رستگار نباشد و زناكار باشد.

از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه هر كه در حالت خضاب با زن خود جماع كند فرزنديكه بهم رسد مخنث باشد.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت. 

نظریات امام صادق درباره گروپ سکس با کنیزها (برده های زن)

از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه كسى با كنيزى جماع كند و خواهد كه با كنيز ديگر پيش از غسل جماع كند، وضو بسازد.

در حديث صحيح وارد شده است كه باكى نيست با كنيز و طى كند و در خانه، ديگرى باشد كه بيند و شنود و مشهور ميان علماء آن است كه باكى نيست كه مرد در ميان دو كنيز خود بخوابد اما مكروهست كه در ميان دو زن آزاد بخوابد.

در حديث موثق از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه باكى نيست مرد ميان دو كنيز و دو آزاد بخوابد فرمود كراهت دارد مرد رو بقبله جماع كند و در حديث ديگر از آنحضرت پرسيد كه آيا مرد عريان، جماع مى تواند كرد، فرمودند كه نه، رو بقبله و پشت بقبله جماع نكند و در كشتى جماع نكند.

حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) فرمود كه زن آزاد را در برابر زن آزاد ديگر جماع مكن اما كنيز را در برابر كنيز ديگر جماع كردن باكى نيست.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت. 

علم لدنی زیر شکمی امام صادق: بازی با آنجای زن و کنیز

از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدند كه اگر كسى زن خود را عريان كند و به او نظر كند چونست؟
 فرمود كه مگر لذتى از اين بهتر ميباشد. 
و پرسيدند كه اگر بدست و انگشت با فرج زن و كنيز خود بازى كند چونست؟
 فرمود باكى نيست اما بغير اجزاى بدن خود چيزى ديگر در آنجا نكند. و پرسيدند كه آيا مى تواند در ميان آب جماع بكند فرمود باكى نيست.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت. 

علم لدنی زیر شکمی از امام صادق: علت کوری و لالی چیست؟

در حديث صحيح از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه در وقت جماع سخن مگوئيد كه بيم آن است فرزندى كه بهم رسد لال باشد و در آن وقت نظر بفرج زن مكنيد كه بيم آن است فرزندى بهم رسد كور باشد و در روايات ديگر از آنحضرت منقول است كه باكى نيست نگاه كردن بفرج در وقت جماع.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت. 

از خیل احادیث زیر شکمی پیامبر: پیش از جماع دستبازی کنید

در چندين حديث معتبر از حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) منقول است كه چون كسى خواهد با زن خود جماع كند بروش مرغان بنزد او نرود بلكه اول با او دست بازى و خوش طبعى بكند و بعد از آن جماع بكند.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت. 

امام صادق: مخالفین ما حرامزاده و زنازاده هستند.

حضرت صادق (صلى الله عليه وآله) فرمود كه دشمن ما اهلبيت نيست مگر كسى كه ولدالزنا يا مادرش در حيض به او حامله شده باشد.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت.

----------------------------------

در احادیث معتبره وارد شده است که تادیب کنید فرزندان خود را بر محبت علی بن ابیطالب، اگر قبول نکنند نظر کنید در امر مادرهایشان، یعنی این علامت فرزند زناست که قبول محبت امیرالمومنین نمیکند.

----------------------------------

حضرت صادق فرمود که هر که محبت ما اهل بیت را در دل خود بیابد، مادرش را بسیار دعا کند که به پدرش خیانت ننموده است

حلیه المقتین، علامه مجلسی، در آداب شیر دادن و تربیت کردن و فرزندان و رعایت ایشان

حدیت کرد مارا ابوالقاسم عبدالرحمن کوفی و ابو یوسف یعقوب پسر یزید انباری کاتب از ابی محمد عبدالله وسر محمد غفاری از حسین وسر یزید از صادق جعفر بن محمد از پدرش از پدرانش که گفت : رسول خدا فرمود: هرکس که ما خاندان را دوست بدارد خدا را به اولین نعمت اش سپاس گذارد گفتند: اولین نعمت کدام است؟
فمود: حلال زادگی! زیرا دوست نمیدارد مارا مگر شخص حلال زاده.

امالی شیخ صدوق، برگ ۷۴۹ 


پانویس:
آقا امام صادق چهار پنجم مسلمانان را که سنی هستند حرامزاده دانسته اند و از سوی دیگر داستان هانس کریستین اندرسن را بخاطر بیاورید که دو خیاط شیاد به پادشاه گفتند که لباسی برایت میدوزیم که فقط حلال زاده ها می توانند ببینند وبعد او را لخت به خیابان آوردند و پادشاه و دربار و مردم میترسیدند بگویند لباس تن شاه نیست به حرامزادگی متهم شوند تا اینکه بچه ای فریاد میزند شاه لخت است و...
حالا این امام صادق تخم حروم از همان حیله داستان فوق برای کسب احترام زوری برای خودش استفاده می کند!!!

حدیث های خنده دار درباره زمان جماع

از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه نبايد مرد را دخول كردن به زن خود در شب چهارشنبه

حضرت امام موسى (عليه السلام) فرمود كه هر كه جماع كند با زن خود در تحت الشعاع پس با خود قرار دهد افتادن فرزند را از شكم پيش از آنكه تمام شود.

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود كه جماع مكن در اول ماه و ميان ماه و آخر ماه كه باعث اين مى شود كه فرزند سقط شود و نزديكست كه اگر فرزندى به هم رسد ديوانه باشد يا صرع داشته باشد نمى بينى كسى را كه صرع مى گيرد اكثر آن است كه يا در اول ماه يا در آخر ماه مى باشد.

در حديث معتبر ديگر منقول است (از امام باقر) كه مكروه است جماع كردن ميان طلوع صبح تا طلوع آفتاب و از وقت فرو رفتن آفتاب تا برطرف شدن سرخى طرف مغرب و در آن روزى كه در آن روز آفتاب بگيرد و در شبيكه در آنشب ماه بگيرد و در شب يا روزيكه در آن باد سياه يا باد سرخ يا باد زرد حادث شود واللّه اگر جماع كند در اين اوقات پس او را فرزندى بهم رسد نبيند در آن فرزند چيزى را كه دوست دارد زيرا كه آيات غضب الهى را سهل شمرده. در فقه الرضا مسطور است كه چون بعد از غسل دادن ميت پيش از آنكه غسل كنى خواهى كه جماع كنى وضو بساز بعد از آن جماع بكن.

حلیه المقتین، علامه مجلسی، باب آداب زفاف و مجامعت. 

نظر امام صادق: علم چیست و انواع علم

فضیل بن یسار گوید از امام باقر شنیدم میفرمود علم دو علم است یکی علمی که نزد خدا نهفته است و احدی از خلقش را بر آن مطلع نکرده و علمی که بفرشته ها و رسولان خود آموخته آنچه را به فرشته ها و رسولان آموخته براستی محققا خواهد بود خدا نه خود را تکذیب کند و نه فرشته ها و رسولان خود را و آن علمی که نزد خودش گنجینه است هرچه را خواهد پیش دارد و هرچه را خواهد پس انداز و هرچه را خواهد ثبت نماید

اصول کافی، پوشینه یکم، برگ 263
__________

امام صادق فرمود براستی برای خدا دو علم است علمی نهفته گنجینه که جز خود او نداند و بداء از این علم باشد و علمی که به فرشته ها و رسولان و پیغمبرانش آموخته و ما آنرا میدانیم.
__
منصور بن حازم گوید از امام صادق پرسیدم امروز چیزی تواند بود که دیروز گذشته در علم خدا نبوده؟
فرمود:نه هرکس اینرا معتقد باشد خدایش رسوا سازد 
گفتم بفرمائید که آنچه بود و آنچه تا قیامت خواهد بود آیا در علم خدا نیست؟
فرمود چرا از پیشتر که خلق را بیافریند.

اصول کافی، پوشینه یکم، برگ 264 


پانویس: امامان و پیامبر و مسلمین با این علوم لدنی یک سنجاق قفلی هم نتوانستند اختراع کنند. همش حدیث های خنده دار درباره شکم و زیر شکم گفتند.

ماجرای متکا های امام صادق و فرشتگان

حسين بن ابى العلاء گويد:
 امام صادق عليه السلام دستش را به متكاهائى كه در خانه بود زد و فرمود: اى حسين ! اينها متكاهائى است كه فرشتگان بارها بر آن تكيه داده اند و ما گاهى پرهاى كوچك شان را از زمين برچيده ايم .

اصول كافى جلد 2 صفحه 241 روايت 2 

ثواب خاک کربلا را مالیدن به مرده

مسئله 591 رساله آیت الله خمینی:

مستحب است، قدرى تربت‏ حضرت سيدالشهدا عليه‏السلام با كافور مخلوط كنند. ولى بايد از آن كافور به جاهايى كه بی ‏احترامى می‏شود، نرسانند. و نيز بايد تربت به قدرى زياد نباشد، كه وقتى با كافور مخلوط شد آن را كافور نگويند. 

شیوه تطهیر آنجا و ماتحت بگونه خداپسند

اهم مسائل 65 تا 80 رساله آیت الله خمینی:

در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاك مى‏شود:
 اول: آنكه با غائط، نجاست ديگرى مثل خون بيرون آمده باشد.
 دوم: آنكه نجاستى از خارج به مخرج غائط رسيده باشد.
 سوم: آنكه اطراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد. 
و در غير اين سه صورت مى‏شود مخرج را با آب شست و يا به دستورى كه بعدا گفته مى‏شود با پارچه ‏و سنگ و مانند اينها پاك كرد، اگر چه شستن با آب بهتر است.

اگر مخرج غائط را با آب بشويند، بايد چيزى از غائط در آن نماند، ولى باقى ماندن رنگ و بوى آن مانعى ندارد. و اگر در دفعه اول طورى شسته شود كه ذره‏اى از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نيست.

هرگاه با سنگ و كلوخ و مانند اينها غائط را از مخرج برطرف كنند، اگر چه پاك شدنش محل تامل است، ولى نماز خواندن مانعى ندارد، و چنانچه چيزى هم به آن برسد نجس نمى‏شود، و ذره‏هاى كوچك و لزوجت محل اشكال ندارد.

اگر شك كند كه مخرج را تطهير كرده يا نه، اگر چه هميشه بعد از بول يا غائط فورا تطهير مى‏كرده، بايد خود را تطهير نمايد.

اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز مخرج را تطهير كرده يا نه، نمازى كه خوانده صحيح است، ولى براى نمازهاى بعد بايد تطهير كند.

استبراء عمل مستحبى است كه مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام مى‏دهند، و آن داراى اقسامى است. و بهترين آنها اين است كه بعد از قطع شدن بول اگر مخرج غائط نجس شده اول آن را تطهير كنند، بعد سه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج غائط تا بيخ آلت بكشند، و بعد شست را روى آلت و انگشت پهلوى شست را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه‏گاه بكشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.

مستحب است در موقع تخلى جايى بنشيند كه كسى او را نبيند، و موقع وارد شدن به مكان تخلى اول پاى چپ و موقع بيرون آمدن اول پاى راست را بگذارد. و همچنين مستحب است در حال تخلى سر را بپوشاند، و سنگينى بدن را بر پاى چپ بيندازد.

ايستاده بول كردن و بول كردن در زمين سخت و سوراخ جانوران و در آب خصوصا آب ايستاده، مكروه است.

مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از خواب و پيش از جماع و بعد از بيرون آمدن منى بول كند.

احکام خنده دار ریدن در اسلام ناب محمدی

مسئله 59 رساله آیت الله خمینی
موقع تخلى بايد طرف جلوى بدن يعنى شكم و سينه رو به قبله و پشت به قبله نباشد!

مسئله 64 رساله آیت الله خمینی
در چهار جا تخلى حرام است:
 اول: در كوچه‏ هاى بن بست در صورتى كه صاحبانش اجازه نداده باشند. 
دوم: در ملك كسى كه اجازه تخلى نداده است.
 سوم: در جايى كه براى عده مخصوصى وقف شده است، مثل بعضى از مدرسه‏ ها. 
چهارم: روى قبر مؤمنين در صورتى كه بی ‏احترامى به آنان باشد. [پانویس: ریدن روی قبر در صورتیکه با احترام باشد چگونه است؟]

مسئله 60 رساله آیت الله خمینی
اگر موقع تخلى طرف جلوى بدن كسى رو به قبله يا پشت به قبله باشد و عورت را از قبله بگرداند، كفايت نمى‏كند. و اگر جلوى بدن او رو به قبله يا پشت به قبله نباشد، احتياط واجب آن است كه عورت را رو به قبله يا پشت به قبله ننمايد 

خمینی: لزوم تسلیم جنسی زن به شوهر

مسئله 2412 رساله آیت الله خمینی:

زنى كه عقد دائمى شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را براى هر لذتى كه او مى‏خواهد، تسليم نمايد و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند و اگر در اينها از شوهر اطاعت، كند تهيه غذا و لباس و منزل او و لوازم ديگرى كه در كتب ذكر شده بر شوهر واجب است و اگر تهيه نكند چه توانايى داشته باشد يا نداشته باشد مديون زن است.

مسئله 2413رساله آیت الله خمینی:
اگر زن در كارهايى كه در مساله پيش گفته شد اطاعت‏شوهر را نكند گناهكار است و حق غذا و لباس و همخوابى ندارد ولى مهر او از بين نميرود. 

تعلیم و رواج پدوفیلی توسط خمینی و امام صادق

مسئله 2459 رساله آیت الله خمینی:

مستحب است در شوهر دادن دخترى كه بالغه است‏يعنى مكلف شده عجله كنند، حضرت صادق عليه السلام فرمودند: يكى از سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.

احکام سکس با حیوانات در رساله حضرت امام

مسئله 68 رساله آیت الله خمینی
بول و غائط (ادرار و مدفوع) حيوانى كه انسان آن را وطى كرده، يعنى با آن نزديكى نموده (يعني انسان آنرا زمين زده است)، و گوسفندى [ پانویس:يا بسيجي اي] كه استخوان آن از خوردن شير خوك، محكم شده است نجس است.

مسئله 351رساله آیت الله خمینی
اگر نعوذ بالله حيوانى را وطى كند يعنى با او نزديكى نمايد و منى از او بيرون آيد (مني يعني شير موز) غسل (غسل يک نوع شستشوست) تنها، كافى است. و اگر منى بيرون نيايد، چنانچه پيش از وطى وضو داشته باز هم غسل تنها كافى است، و اگر وضو نداشته، احتياط واجب آن است كه غسل كند، وضو هم بگيرد.

مسئله 2631رساله آیت الله خمینی
خوردن گوشت اسب و قاطر و الاغ مكروه است، و اگر كسى با آنها وطى كند، يعنى نزديكى نمايد، حرام مى‏شود، و بايد آنها را از شهر بيرون ببرند و در جاى ديگر بفروشند.

مسئله 2632 رساله آیت الله خمینی
اگر با گاو و گوسفند و شتر نزديكى كنند بول و سرگين آنها نجس مى‏شود و آشاميدن شير آنها هم حرام است و بايد بدون آن كه تاخير بيفتد آن حيوان را بكشند و بسوزانند و كسى كه با آن وطى كرده، پول آن را به صاحبش بدهد، بلكه اگر به بهيمه ديگرى هم نزديكى كند، شير آن حرام مى‏شود. 

مکالمه خنده دار یوسف و زلیخا درباره محمد+ محمد گفت من با نمک تر از یوسفم

امام صادق فرمود:
 زلیخا از حضرت یوسف اجازه ی ملاقات خواست...
یوسف به زلیخا فرمود: چه باعث شد که به آن کار ناروا اقدام کنی؟ 
گقت: زیبایی روی تو. 
یوسف فرمود: اگر پیغمبر آخرالزمان "محمد" را ببینی چه میکنی؟ او از من زیباتر، اخلاقش بهتر و سخاوتش بیشتر خواهد بود.

(علل الشرائع55، عده الداعی 164)
سنن النبی صفحه 361
______________

رسول خدا فرمود: یوسف زیباتر از من بود، ولی من با نمک تر از اویم.

(مناقب آل ابی طالب 218/1)
سنن النبی صفحه 362


پانویس:الهی موش بخوره این محمد رسول الله با نمک و بلا رو

یاوه هایی درباره نورانی بودن و هاله نور پیامبر اسلام

علی در پاسخ سوالهای یهودی فرمود:
 چون رسول خدا در مجلسی مینشست از اطراف آن حضرت نوری میدرخشید که همه آنرا میدیدند.

(الاحتجاج 218/1. مناقب آل ابی طالب 220/1)
______

امام صادق فرمود : از رسول خدا در شبهای تاریک نوری دیده میشد گویی پاره ی ماه است.

(الکافی 446/1، مکارم الاخلاق 23، و مناقب آل ابی طالب 123/1، و مجمع البیان 481/2)
سنن النبی صفحه 365
_______________

یکی از خواص رسول خدا این بود که چون میخواست به دیدار قومی برود جلوتر نوری به خانه ی آنان سبقت میگرفت.

(بحارالانوار 27/16)
سنن النبی صفحه 366 

علم لدنی (یاوه) امام صادق و محمد رسول الله درباره رگهای بدن انسان

امام صادق(ع) فرمود: 
رسول خدا(ص) هر روز سیصد و شصت بار، به تعداد رگهای بدن، حمد خدا می کرد و می گفت

 «الحمدلله رب العالمین کثیراً علی کل حال»
 «در تمام حالات و به طور فراوان حمد و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان باد»

 (الکافی 2/503)
_____
امام صادق(ع) از قول رسول خدا(ص) فرمود: 
در بدن آدمی سیصد و شصت رگ وجود دارد، که یکصد و هشتاد رگ آن متحرک و یکصد و هشتاد رگ دیگر ساکن است، اگر رگ های متحرک ساکن شوند یا بالعکس رگ های ساکن متحرک گردند آدمی خوابش نمی برد.
 از این رو رسول خدا(ص) چون صبح می کرد سیصد و شصت مرتبه می گفت «الحمدلله رب العالمین کثیراً علی کل حال» «در تمام حالات و به طور فراوان حمد و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان باد» و چون شب فرا می رسید ذکر گذشته را نیز به همان شماره تکرار می فرمود.

 (الکافی 2/503)
سنن النبی صفحه 325

سنت در احرام

گرفتن ناخنها و کوتاه کردن شارب و تراشیدن موی زیر شکم در احرام سنت است.

 (المقنع 70)
سنن النبی صفحه 348 

دعای پیامبر هنگامی که به بستر خواب می رفت

رسول خدا(ص) چون به بستر خواب می رفت به پهلوی راست می خوابید و کف دست راست را زیر صورت می نهاد، سپس می گفت:
 اللهم قنی عذابک یوم تبعث عبادک.
 «خدایا، روزی که بندگانت را (از قبرها) بر می انگیزی مرا از عذاب خود نگاه دار.» 

(مکارم الاخلاق 38 ، المستدرک 5/46 )
سنن النبی صفحه 303
____
رسول خدا(ص) هنگام خواب «آیة الکرسی» را قرائت می کرد و می فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد، عفریتی از طائفه ی جن به هنگام خوابت برای تو حیله میکند، پس بر تو باد که هنگام خواب «آیة الکرسی» بخوانی. 

(مکارم الاخلاق 38 ، الکافی 2/536 )
سنن النبی صفحه 304

دعای پیامبر اسلام هنگام ورود به مستراح و هنگام نشستن و هنگام خروج مدفوع از مخرج پیامبر و هنگام خروج از مستراح

رسول خدا(ص) هر گاه می خواست به دستشویی (مستراح) وارد شود، می گفت:
 «اللهم انی اعوذ بک من الرجس النجس الخبیث امخبث الشیطان. اللهم امط عنی الاذی. و اعذنی من الشیطان الرجیم» 

«خدایا، از شیطان پلید نجس خبیث ناپاک به تو پناه می برم. خدایا، ناراحتی را از من دور کن، و مرا از شیطان رانده شده پناه ده»
_____

و چون برای قضای حاجت می نشست می گفت «اللهم اذهب عنی القدی و الاذی و اجعلنی من المتطهرین» «خدایا ناراحتی و ناپاکی را از من ببر و مرا از پاکیزگان قرار ده.»
_____
و موقع خارج شدن مدفوع می گفت «اللهم كما اطعمتنيه طيباً فی عافيه فاخرجه منی خبيثاً فی عافیه» «خدایا، چنانکه در عافیت و سلامتی به من غذای پاکیزه دادی، فضولات آن را نیز در سلامتی از من دفع فرما»
_____
و گاهی دعای آن حضرت موقع داخل شدن به دستشویی این بود «الحمدلله الحافظ المودی» «حمد و ستایش خدایی راست که حافظ آدمی و برآورنده ی حاجات اوست»

سنن النبی صفحه 307
__________
و چون از آنجا بیرون می شد، دست روی شکم خود می کشید و می گفت 

«الحملله الذی خرج عنی اذاه ، و ابقی فی قوته، فیا لها من نعمه لایقدر القادرون قدرها» 

«حمد و ستایش خدایی راست که فضولات ناراحت کننده ی غذا را از من خارج ساخت و نیروی آن را در بدنم باقی نهاد. چه نعمت بزرگی که هیچ کس توانایی اندازه گرفتنش را ندارد.»

 (الفقيه 1/23 و 25 )
سنن النبی صفحه 308 

علم لدنی:دعا و وردخوانی پیامبر برای درمان بیماری هایش

امام صادق(ع) فرمود:
 هر گاه کسالت یا سردردی به رسول خدا(ص) دست میداد، دستها را می گشود و سوره ی حمد و معوذتین(الفلق و الناس) را می خواند و دستها را به صورت می کشید، پس ناراحتیش برطرف می شد. 

(طب الائمه(ع) 39 «و فی المصدر عن احمد بن ابی زیاد»، بحارالانوار 95/7 ، الجعفریات 216)
سنن النبی صفحه 330-331
_________________
دعا و تعویذ آن حضرت برای تب و سایر دردها

رسول خدا(ص) در هنگام تب و سایر دردها خود را به این دعا تعویذ می کرد «اللهم انی اعوذبک من شر عرق نعار و من شر حر النار» «خدایا، من از شر رگی که خون به شدت در آن جریان دارد، و از شر سوزش آتش (دوزخ) به تو پناه می آورم.» 

(الدعوات 208، بحارالانوار 95/31)

_____

امیرالمومنین(ع) فرمود: 
رسول خدا(ص) به تب سختی دچار شد، جیرئیل آمد و او را با این دعا تعویذ کرد «بسم الله ارقیک، بسم الله اشفیک من کل داء یوذیک. و الله شافیک، بسم الله خذها فلتهنیک. بسم الله الرحمن الرحیم، و لا اقسم بمواقع النجوم و انه لقسم لو تعلمون عظیم، لتبران باذن الله عزوجل» 

«با نام خدا تو را تعویذ میکنم و پناه می دهم، با نام خدا برایت از هر درد که آزارت می رساند شفا میخواهم، و خداوند شفادهنده ی توست، به نام خدا این تعویذ را بگیر که تو را گوارا باد. به نام خداوند بخشنده ی مهربان، سوگند به جایگاه ستارگان که آن به حقیقت قسمی بزرگ است اگر بدانید، حتما به اذن خداوند بهبود خواهی یافت»

پس رسول خدا(ص) برخاست و از بند تب نجات پیدا کرد. آنگاه فرمود: ای جبرئیل، تعویذی بلیغ بود! جبرئیل عرضه داشت: آن از خزانه ای است که در آسمان هفتم است. (طب الائمه(ع)38 «و فی المصدر عن عمرو ذی قره و تغلبه الجمالی»، 

بحارالانوار 95/20، قرب الاسناد 46، الکافی 8/109)
سنن النبی صفحه 331-332

وردخوانی پیامبر برای رفع جادو رفع اثر سم

ابن عباس گوید: 
لبید بن اعصم برای رسول خدا(ص) جادو کرد و آن را در چاه بنی زریق پنهان نمود.
 رسول خدا(ص) مریض شد، موقعی که آن حضرت خوابیده بود دو ملک آمده، یکی بالای سر و دیگری پایین پای حضرت نشست و حضرت را به وضع جادو خبر داده گفتند: جادو در میان جلد شکوفه ی خرما قرار داده شده و در ته چاه «ذروان» زیر سنگی نهاده شده است. 

رسول خدا(ص) از خواب بیدار شد و علی(ع) را با زبیر و عمار فرستاد تا آن را بیرون آورند. علی(ع) با همراهان آب چاه را کشیده سنگ ته چاه را بلند کردند و جادو را در زیر آن پیدا کرده، خدمت رسول خدا(ص) آوردند. در میان جلد شکوفه ی خرما مقداری از موی سر پیغمبر(که موقع شانه زدن ریخته بود) با چند دندانه از دندانه های شانه ی آن حضرت وجود داشت که به آنها یازده گره با سوزن دوخته شده بود.
 پس این دو سوره(قل اعوذ بربک الفلق و قل اعوذ برب الناس) بر حضرت نازل شد. رسول خدا(ص) هر آیه ای که خواند یکی از آن گره ها باز شد، پس از باز شدن تمام آنها رسول خدا(ص) سبک شد و مانند کسی که بند از او برداشته باشند، از جا جست. 

جبرئیل نیز شروع کرد آن حضرت را با این کلمات تعویذ نمودن «بسم الله ارقیک، من کل شی یوذیک، من حاسد و عین و الله یشفیک» «با نام خدا تو را از شر هر چه موجب آزار توست تعویذ میکنم، و خداوند تو را از شر هر حسود و چشم زخمی شفا و کرامت میکند» 

(بحارالانوار 95/129، مکارم الاخلاق 413، طب الائمه(ع)144 ، مجمع البیان 10/568، دعائم الاسلام 2/138)
سنن النبی صفحه 332-333
_____________
از امام حسن عسگری(ع) نقل است که فرمود: رسول خدا(ص) دست خود را بر گوشت ذراع(دست گوسفند) که زنی یهودی آن را مسموم کرده بود کشید و گفت «بسم الله الشافی، بسم الله الکافی، بسم الله المعافی، بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شی فی الارض و لا فی السماء، و هو سمیع العلیم» «به نام خداوند شفا بخش، به نام خداوند کفایت کننده، به نام خداوند عافیت دهنده، به نام خدایی که با یاد کردن نامش هیچ چیز در زمین و آسمان ضرر نمی رساند، و اوست شنوا و دانا» 
سپس فرمود: بخورید با نام خدا. پس رسول خدا(ص) و همراهان همگی از آن خوردند تا سیر شدند و هیچ زیانی به آنان نرسید. 

(بشربن براء بن معرور پیش از اذن پیامبر(ص) از آن خورد و مسموم شد و از دنیا رفت

/ سیره ابن هشام 3/352، بحارالانوار 19/321)
سنن النبی صفحه 334 

یزید بهانه می خواست تا امام سجاد را گردن بزند ولی ...

روایت شده که چون علی بن الحسین(ع) را نزد یزید بردند، یزید تصمیم گرفت گردن آن حضرت را بزند، از این رو امام را در مقابل خود نگاه داشته، با او سخن می گفت تا او را به حرف آورد و کلمه ای از آن حضرت بشنود که بدان بهانه او را بکشد، امام زین العابدین (ع) به تمام سخنان یزید پاسخ می داد در حالی که تسبیح کوچکی را که در دست داشت با انگشتان می گردانید.

 یزید گفت: من دارم با تو سخن می گویم و تو در پاسخ من با بی اعتنایی تسبیح می گردانی؟! این چگونه رواست؟! 

حضرت فرمود: پدرم از جدم نقل کرد که چون از نماز صبح و تعقیبات آن فارغ می شد، با کسی سخن نمی گفت تا اینکه تسبیح را در برابر خود می گرفت و می گفت 
«اللهم انی اصبحت اسبحک و امجدک و احمدک و اهللک بعدد ما ادیر به سبحتی» 
«خدایا، صبح کردم در حالی که به اندازه ی گردش دانه های تسبیح خود تو را تسبیح و تمجید میکنم، و به گفتن حمد و ذکر تو می پردازم.»
 آنگاه دانه های تسبیح را گردش میداد و با مردم سخن می گفت بدون آنکه ذکر گذشته را تکرار کند و فرمود: با این کار به شماره ی گردش دانه های تسبیح برایش ذکر خدا حساب می شود و آن سبب حفظ و حراست اوست تا وقتی که به بستر خواب رود، و چون به بستر می رفت در آن هنگام نیز تسبیح را می گرفت و ذکر گذشته را تکرار می کرد و تسبیح را زیر سر خود می نهاد و با این کار تا صبح ذکر خدا در نامه ی اعمال او نوشته می شد.

 من نیز تسبیح را می گردانم تا اقتدا به عمل جدم کرده باشم. یزید پس از شنیدن پاسخ امام مکرر گفت: با هیچکدامتان سخن نمی گویم مگر اینکه پاسخی می دهد که به نفع او تمام می شود! بالاخره از کشتن آن حضرت منصرف شد و امر کرد تا بندها را از آن حضرت بردارند.

 (الدعوات 61، المستدرک 5/124)
ـــــ
مولف: از ظاهر روایت برمی آید که مقصود امام زین العابدین(ع) از کلمه ی «جدم» رسول خدا(ص) بوده است.
سنن النبی صفحه 329-330

منبع 

پانویس: خدا یزید را بیامرزه باز دنبال بهانه می گشته گردن بزنه و رقیق القلب بوده و گردن دشمنش را نزده تاریخ را بخوانید ببینید محمد و علی بهانه هم نمی خواستند ومخالفانشان را بسادگی می کشتند و حتی التماس آنها هم دلشان را بدرد نمی آورده.