صفحات

خلاصه کتاب: تشیع و قدرت در ایران (14): پادشاهان صفوی در ارتباط با روحانیت شیعه

پادشاهان صفوی در ارتباط با روحانیت شیعه:
روحانیت شیعه و شاه اسماعیل
ص86
به علت وضع اجتماعی کشور و جنگها و ... نا آشنایی ملایان تازه وارد آنان اجازه خودنمایی و فرصت معروفیت نمیداد.

از شاه تهماسب تا سلطان محمد خدابنده
شاه تهماسب
ثبات واقعی مذهب شیعه در دوران طولانی شاه تهماسب به وقوع پیوست و مهاجرت ملایان عرب در این زمان به اوج خود رسید و شاه دست ملایان را باز گذاشت و آنان قدرت خود را پایه ریزی کردند.
شاه تهماسب بعد از توبه از مناهی گذشته اش بقدری ملا دوست شد که حتی به شیوه صوفیان نسبت به مشایخ خود، برای ملایان قائل به کرامات شد.
از زمان و توسط این شاه لقب نایب امام زمان دوباره به ملایان داده شد. در آن زمان لقب "نایب امام زمان" توسط شاه به ملایان خاصی داده میشد و هرگاه شاه دلش می خواست می توانست این لقب را بگیرد و او را به حضیض بکشاند ولی در دوره قاجاریه این لقب مستقل از خواست شاه شد و خودشان خود را نایب امام زمان نامیدند و پیروانشان سخت بر نیابت آنان باورمند شدند.
شاه تهماسب به ملا کرکی خیلی ارادت داشت و پول هنگفت به او می داد و هرکس در مباحثات دینی مخالف کرکی بود را مجازات می کرد. شاه به کرکی قدرت داد حتی هر کس را بخواهد عزل یا نصب کند! (البته این تنها ملای مورد توجه شاه نبود و به ملایان زیادی احترام و اعتبار زیادی داده بود!

شاه اسماعیل دوم و روحانیت (1578-1576)
شاه اسماعیل دوم فرزند شاه تهماسب بود. وی دشمن سرسخت تشیع و ملایان بود. معلم او در کودکی سنی مذهب بود و در دژ قهقهه با ناصبیان سنی و قلندریه همنشین بود و درنتیجه شاه اسماعیل دوم تمایلات تسنن داشت. وی فحاشی به خلفای سه گانه را تقبیح کرد و مستمری کسانیکه شغلشان فحاشی به سنیان بود را قطع کرد. همچنین با آخوندهای شیعه به مبارزه برخاست.
بالاخره غزلباشان به او اعتراض کردند و او مدتی از حمایت سنیان و برنامه هایش دست برداشت ولی بالاخره توسط غزلباشان با همکاری خواهر خودش به قتل رسید و به سلطنت یکسال و نیمه او پایان داده شد.
ص92

ص93
سلطان محمد خدابنده (1589-1578)
در زمان خدابنده که یازده سال سلطنت کرد خبر مهمی از ملایان نبود؛ شاید ضربه های کارای اسماعیل دوم هنوز فرصت قد علم کردن دوباره را به ملایان نداده بود.

شاه عباس بزرگ (1589-1629)
وقتی شاه عباس به سلطنت رسید خطر جنگ با کشورهای همسایه و اوضاع جامعه داخلی نیز آشفته بود که همه را سرو سامان داد.

شاه عباس و روحانیت
ثبات ایران در سلطنت 42 ساله شاه عباس و احرتام فراوان او به ملایان شیعه، تشیع را در ایران کاملا مستقر کرد.

برقرار نهاد اجتماعی دین به دو شرط زیر بستگی داشت:
1) محیط مناسب جهت شکوفایی آن نهاد
2) مدت زمان کافی برای قبولاندن نهاد به مردم

زمانیکه شاه عباس مرد 131 سال از رسمیت یافتن شیعه می گذشت و این زمان کافی بود. به علاوه در زمان سلطنت طولانی شاه تهماسب و شاه عباس ملایان بسیار مورد احترام بودند و دستشان باز بود و مدارس و مساجد و بناهای مذهبی فراوانی در ایران ساخته شد و تبلیغ دین شیعه فراوان بود.
دوران شاه تهماسب دوران بذر پاشی تشیع و دوران شاه عباس دوران بهره برداری و بارآوری آن بود.
شاه عباس بسیار به روحانیت احترام میگذاشت. شیخ بهایی و میرداماد از ملایان معروف دوران شاه عباس بودند.
شاه گناهکارانی را که آخوند نبودند را با فجیع ترین شکل اعدام میکرد مثلا دستور می داد زنده زنده او را بخورند ولی با ملایان از در بخشش می امد و مجازاتهای سخت نمیکرد.
شاه عباس بسیار به روحانیت احترام میگذاشت ولی اجازه دخالت در سیاست را به آنان نمی داد. در مراسم رسمی ملایان ارشد کشور در سمت چپ شاه می نشستند و سمت راست که مهمتر بود مقامات سیاسی می نشستند تا شاه نشان دهد در کار مملکت داری ، سیاسیون بر ملایان برترند.
ص98

ص98
از شاه صفی تا شاه سلیمان (1694-1629)
پس از شاه عباس اول سیاستهایی که وی در دوران حکومتش داشت باعث شد باعث شد بعد از مرگش حکومت و کشور سست شود و کمتر از صد سال بعد کشور بدست افغانها بی افتد.

سیاستهای غلط شاه عباس اول:
1) تغییر بنیاد ارتش
2) کشتن و کورکردن فرزندان ذکور خویش
3) محدود ساختن شاهزادگان و حتی ولیعهد در حرمسراها
4) کشتار، اهانت و تحقیر شاه نسبت به قزلباشان و صوفیان و رنجاندن آنان که تا آن تاریخ وفاداری بلاشرط خودشان را نسبت "مرشدان کامل" (شاه) ثابت کرده بودند.

بعد از شاه عباس تا 68 سال بعد یعنی تا سلطان حسین شاهانی حکومت کردند که همگی بزرگ شده و نازپرورده حرمسرا بودند و اطلاعی از کشورداری نداشتند و حکومت از نظر آنان کشتار و شکنجه مردم بود.

شاه عباس دوم(1642-1667)
علی رغم تربیت غلط حرمسرایی توانست اشتباهات پدرش سام میرزا را جبران کند و لیاقت نسبی در کشورداری داشت.

شاه سلیمان(1667-1695)
بسیار بی لیاقت و ظالم و اهل عیاشی و شهوترانی بود و کشور به تدبیر وزیر لایقش "شیخ علی خان زنگنه" سرپا مانده بود.

روحانیت و پادشاهان اخیر
بی لیاقتی اینم شاهان و اعتقادات خرافی آنان موجب شد که ملایان شیعه رفته رفته و بیشتر از پیش بر اعتبار و اشتهارشان افزوده شود.
در این زمان سه گروه از ملایان در ایران بودند:
1) فرزندان و نوادگان ملایان عربی که در اوایل صفویه به ایران آمده بودند
2) ملایان عرب که به ایران هجوم می اوردند و تازه وارد بودند
3) ملایان ایرانی که تربیت شده پیشکسوتان بودند.

در زمان این پادشاهان اخیر قدرت ملایان و احترام آنها خیلی زیاد شده بود و قبلا گفتیم شاه عباس اول اجازه نمی داد ملایان در مجالس رسمی سمت راستش بنشینند بلکه سمت راست مختص سیاستمدارن بود ولی در این زمان ملایان بقدری قدرت گرفتند که سمت راست که مهمتر از سمت چپ بود می نشستند.
با وجود این هنوز قدرت مطلقه مملکت دست پادشاه بود و هرگاه اراده می کرد می توانست ملایان را نکوهش کرده گوشمالی دهد و رتبه اشان را کاهش دهد. آخوندها خودشان را و مردم اخوندها را پایین تر از شاه میدیدند.
ص105

.
.

...

خلاصه کتاب: تشیع و قدرت در ایران (13): روحانیت شیعه در زمان صفویه

فصل دوم
روحانیت شیعه در دوران صفویه
ص83

در دوران صفویه ، شاهان صفوی قدرت فراوانی به ملایان بخشیده بودند ولی ملایان هرگز دعوی رهبری سیاسی مردم را نداشتند. دلایل عدم دخالت در سیاست:
1. اکثریت ملایان اخباری بودند و نه اصولی پس دخالت در سیاست نمی کردند.
2. حمایت مادی و معنوی شاهان از ملایان شیعه ( بر عکس در دوره قاجار آخوندها اعتبارشان از مردم دریافت می کردند)
3. در صفویه اکثریت ملایان با پادشاه ارتباط داشتند و در جنایات صفوی ها سهیم بودند.
ملایان در توجیه وابستگی به شاهان صفوی دلایل سستی میآوردند:
مثلا محقق کرکی ملای معروف زمان شاه تهماسب به رقیب سرسختش "شیخ ابراهیم ابن سلیمان قطیفی بحرانی" که هدایای شاه را رد می کرد برای سرزنش گفته بود:
" ... خلاف سنت امام حسن مجتبی عمل کرده است که جوایز معاویه را می پذیرفت در حالیکه شاه تهماسب بدتر از معاویه نیست..."
ص84

سلسله مراتب روحانیت شیعه در زمان صفویه
کلیه ملایانی که تشکیلات مذهبی کشور را در دوران صفویه ادراه می کردند از جانب شاه نصب یا خلع می شدند.
تا اواخر سده یازدهم هجری ریاست دینی کشور بر عهده "صدرالشریعه" بود که از طرف شاه منصوب میشد و عهده دار همه کارها و سازمانهای مذهبی بود.
"شیخ الاسلام" که تمام امور مذهبی منطقه خود را بر عهده داشت توسط صدرالشریعه منصوب میشد.
قاض القضات را نیز شاه تعیین می کرد و او قاضی های شهرهای مختلف را تعیین می کرد.
در اواخر قرن 11 هجری تغییراتی در سلسله مراتب ملایان پدیدارشد و "ملاباشی" روی کار آمد.

ملاباشی
فاضل ترین و دانشمند ترین ملای شیعه بود که ریاست تشریفاتی و غیر اجرایی تمام ملایان کشور را بعهده داشت. او را شاه منصوب میکرد و از مشاوران شاه بود.
هرگاه شاهی ضعیف النفس و سست عنصر حاکم میشد قدرت ملاباشیان و صدرالشریعه و ... افزایش می یافت و در حکومت دخالت می کردند و گرنه آنان تابع شاهان بودند.

صدارت یا صدر الشریعه
شغل صدارت جنبه اجرایی داشت و به دو پست زیر تقسیم میشد:
1) صدارت خاصه
2) صدارت عامه (صدارت ممالک)
از دیگر مقامات ملاین میتوان به "قاضی اصفهان" و "شیخ الاسلام" و "قاضی عسکر" بودند که همگی توسط شاه انتخاب میشدند.
ص85

.
.



.......

مدعیان امروز (لومپن های همفکر و همکار کودتاگران دیروز)

این طرح مجلس جمهوری اسلامی برای شکایت از آمریکا در دادگاه بین الملی، به خاطر کودتای 28 مرداد نشان از وقاحت حکومت اسلامی دارد:
1) در اسنادی که تا کنون سیا و انتلیجنت سرویس انگلستان منتشر کرده اند اشاره شده که آیت الله کاشانی و ملایان از حامیان کودتا بودند.
2) حکومت مصدق حکومت ملی و لیبرال دموکرات سکولار بود.
3) خمینی و ملایان همیشه مخالفت و دشمنی خود را با لیبرالیسم و سکولاریسم و دموکراسی و ملی گرایی نشان داده اند.
4) وقتی خیابان پهلوی به مصدق تغییر نام داد صدای خمینی و ملایان در آمد و علیه مصدق و جبهه ملی سخنرانی کردند و خیابان به ولیعصر تغییر نام داده شد.
حالا حکومت اسلامی چطور خود را وارث حکومت مصدق میداند که می خواهد شکایت کند؟ مگر نه این است که خود دست نشانده انگلیس هستند تا ایران را چپاول کنند؟

خلاصه کتاب: تشیع و قدرت در ایران (12): اخباری و اصولی و راز محبوبیت ملایان

مسلک های اخباری و اصولی

اخباریان می گویند در حل مسائل دین مراجعه به احادیث (اخبار) کافی است بدین معنی که عقل انسان ناقص است و تنها راه کشف حقیقت احادیث معصومین است و در این امر اعتماد به معنای ظاهری مجموع اخبار شیعه کافی است درحالیکه اصولیان به بعضی از احادیث به دیده شک و تردید می نگرند و می گویند از عقل برای تصفیه آنان باید استفاده کرد.

اخباریان اجتهاد را قبول ندارند و ان را تقلیدی از سنیان حنفی میدانند و بنابراین با تقلید موافق نیستند و می گویند مومنان فقط باید از امامان تقلید کنند ولی اصولیان به اجتهاد و تقلید عقیده دارند.

اصولیان در احکام شرعی استفاده از خرد و اندیشه را جایز می دانند ولی اخباریون فقط برعلم تکیه دارند و علم را خود معنای ظاهری حدیث میدانند.

اخباریان پیروی از نظرات و فتوای ملای مرده را مجاز و اصولیان تقلید از مجتهد مرده را جایز نمیدانند.

اصولیان استناد به ظاهر قرآن را مجاز می دانند ولی اخباریان استناد به قرآن را از راه تفسیر امامان لازم میدانند.

اخباریان می گویند امری که واضح و روشن شرع آن را مجاز نشمرده ، باید احتیاطا آن را انجام نداد ولی اصولیان معتقدند که عملی که شرع آن را تحریم نکرده مجاز میباشد.

اخباری گری و اصولی گرایی را می توان به محافظه کاری و اصلاح طلبی درون دینی تشبیه کرد.

البته نباید فکر کنید همه عقاید اخباریان ارتجاعی و همه عقاید اصولیان پیشرفته است بلکه هر دو گروه دارای عقاید واپسگرا و پیشرفته هستند.

اخباری ها همه مردم را عاقل و بالغ در مطالعه دین میدانند ولی اصولی ها می گویند ملایان چوپان هستند و مردم گوسفند یا ملایان عاقل و بالغ و مردم کودکند.

سرانجام اصولی ها پیروز شدند و اکثریت ملایان اصولی شدند چون نظرگاه های اصولی بیشتر به نفع روحانیت بود یا باید منزوی میشدند یا اصولی شده قدرت جامعه را بدست می گرفتند.
ص77

اجتهاد
ص77
اجتهاد در لغت به معنی تحمل و زحمت و مشقت است.
اجتهاد یعنی تلاش یک ملای شیعه برای استخراج احکام و قوانین از قرآن و حدیث با استفاده از اجماع ، قیاس ،عقل و استنباط خود.
اجتهاد عکس تقلید است و عبارت است از عمل نمودن جاهل به فروعی که مجتهد به آن فتوا داده است چنین شخصی مقلد است.

اجتهاد وسیله قدرت علمای شیعه اصولی
ص79
به علت حکومت تک قدرتی در ایران، همواره شاهد ظلم و ستم و شکنجه علیه مردم و رعایا بوده ایم. شاه و عمالش مردم را با شکنجه های وحشتناک مانند ریختن سرب داغ در دهان و ... مجازات می کرد و غیر از شاه کسی ایمن نبود وزیران و سران حکومتی نیز دچار عقوبتهای و حستناک میشدند. هیچ طبقه ای ایمنی نداشت.

در این بین مردم و رعیت در انتظار یک منجی بودند و در هر دوره ای این منجی در نظر مردم بوده است و خاص ایرانیان نیست. 

یهودیان و مسیحیان اعتقاد به منجی های خود دارند و مذاهب های مختلف مسلمان وجود دارد که هر کدام شخصی دیگر را منجی نهایی میداند و در این بین مذهب شیعه از نوع 12 امامی امام مهدی را منجی میدانند و چون امام در غیبت است و ملایان خود را نایب امام زمان معرفی می کردند مردم به مجتهدین احترام فراوان می گذاشتند و از آنها توقع داشتند حقشان را از ظالمین بگیرند. 

حتی مردم برای شفا و بخشودگی گناهان و ... خاک آستان ملایان مجتهد را برای تبرک می بردند.

لازم به ذکر است خود ملایان و مجتهدین نیز به مردم ستم می کردند و ستمشان کم از ستم شاهان نبوده و گاه از شاه بیشتر ستم می کردند. با وجود این ملایان به عنوان تنها مخالفین حکام ستمکار مورد توجه مردم قرار داشتند. حکومتگران نیز این را درک می کردند و به همین دلیل (ولو ظاهری) از احترام و بزرگداشت ملایان خودداری نمی کردند.

منزل مجتهدین محل پناه مغضوبین بود و هرکس به خانه ملای مجتهدی پناه می برد در امان می ماند.

[همین استقبال و تملق و غش و ضعفی که تلویزیون نشان میدهد مردم برای خامنه ای و خمینی می کردند و می کنند همواره در تاریخ شیعه مردم برای ملایان معروف کرده اند]

مردم بقدری گوش بفرمان ملایان بودند که هرگاه شورشی میشد که حکومت نمیتوانست سرکوبش کند از ملایان میخواست و به درخواست ملایان شورش خاتمه می یافت.

گاه فرمان ملایان بر فرمان شاه نزد مردم ارجح بود و مثلا در جنگ با روس ملایان فتوای آغاز جنگ علیه روسیه دادند که فتحعلی شاه مخالفت کرد ولی ملایان اعلام جهاد دادند و مردم گفتند اگر شاه جنگ را آغاز نکند قیام می کنیم و حاکمی دیگر برمی گزینیم. جنگ آغاز شد و ایران شکست خورد و مناطقی بزرگ از خاک ایران برای همیشه به روسیه واگذار شد!
ص82
.
.
.


....

خلاصه کتاب: تشیع و قدرت در ایران (11): ملایان در دوره صفویه

بخش دوم
روحانیت شیعه و شیعه صفوی
ص67
وقتی سلسله صفویه تاسیس شد و مذهب شیعه رسمی شد در ایران آخوندهای شیعه کم بودند و در زمان شاه اسماعیل و شاه تهماسب از همین آخوندهای ایرانی برای تبلیغ و تدریس استفاده میشد اما بعد از آخوندهای معروف کشورهای عربی نظیر لبنان و عراق و بحرین و سوریه دعوت شد به ایران بیایند.
وقتی عثمانی سوریه را گرفت شیعیانش را قتل عام کرد (به تلافی سنی کشی صفویه) و ملایان شیعه سوریه به ایران رهسپار شدند.
ملایان عرب که به ایران می آمدند کمکهای مادی و معنوی صفویه از آنان دریغ نمیشدو آنان مرکز و مدارس مذهبی فراوانی در ایران تاسیس کردند. از این پس به اقتدار و اعتبار ملایان افزوده شد. آنان خود را نایب امام زمان معرفی کردند و در کشورداری شاهان دخالت کردند و محکمه های شرع و حتی عرف را قبضه کردند.
اما لازم است بدانید مقام پادشاهان صفوی به حدی بود که حتی ملایان را تنبیه می کردند و شاه "مرشد کامل" بود و قدرت مطلقه داشت ولی احترام فراوان شاهان به ملایان نزد مردم اعتبار بخشید و رفته رفته به حد بالا مردم به ملایان احساس نیاز پیدا کردند و خرافه ها به اعتبار ملایان افزود و این آغازی بود بر قدرت یابی تدریجی آنان.
هر وقت شاهان قوی میشدند ملایان قدرتشان کم میشد و منزوی میشدند و هرو قت شاهان ضعیف میشدند قدرت ملایان افزوده میشد و در همه امور دخالت می کردند.

ص69
فصل اول از بخش دوم
عامل ایدئولوژیکی کسب قدرت بوسیله روحانیان شیعه
ص70
یک عامل مهم از عوامل متعدد قدرت گرفتن ملایان شیعه گسترش مکتب "اصولی گرایی" و توفق آن بر "اخباریون" می باشد.
ملایان شیعه یا اصولی بودند یا اخباری.
اخباری ها می گفتند حکومت و دخالت در سیاست مختص امام زمان است و در غیبت او دنیایی ها حکومت باید بکنند ولی اصولی ها می گفتند مذهب از سیاست جدا نیست و انان نایب امام زمان در حکومت هستند.

تا قبل از قاجاریه اکثر ملایان اخباری بودند ولی از زمان قاجاریه اصولی ها قدرت گرفتند و اکثریت با آنان شد.
ملایان معروف اخباری:
شیخ احمد اردبیلی، محقق ثانی (کرکی)، ملا محمد باقر مجلسی معروف، ملا محسن فیض کاشانی

با ظهور آقا محمد باقر بهبهانی (1705-1803) و ورود او به ایران در زمان فتحعلی شاه قاجار سیطره اخباریان پایان یافت و اکثریت ملایان شیعه اصولی را پذیرفتند.

از این زمان به بعد در میان ملایان خردگرائی [مذهبی] بر سنت گرایی پیروز شد و آنان اطاعت محض و بی چون و چرا از حدیث و اخبار را کنار گذاشته در امور دین از عقل و منطق خویش یاری جستند و همین آنان را به دخالت در سیاست نیز کشاند.
ص73

خلاصه کتاب: تشیع و قدرت در ایران (10): جنایت برای شیعه کردن مردم ایران

ص51
استقرار تشیع در ایران
در ابتدای حکومت شاه اسماعیل ایران 12 قسمت شده بود و هر قسمت حاکم خود را داشت و شاه اسماعیل به هدف شاه شدن و رسمی کردن تشیع شروع به حمله به این مناطق کرد. هر جا حمله می کرد از قتل عام مردمان و قتل و غارت و شکنجه خودداری نمی کرد. 

برای مثال به بهانه اینکه مردم طبس استقبالشان در خور شأن وی نبود دستور داد مردم طبس را قتل عام کردند.

توحش شاه اسماعیل در شیعه سازی باعث شد سنی های ازبکستان هر وقت فرصت کردند به کشتار شیعیان ایران روی آوردند و عده ای شیعه نیز بدین تریتب کشته شدند.

جنایتکاری های شاه اسماعیل تا سال 1514م ادامه داشت در آن سال از سلطان سلیم عثمانی شکست خورد و این اولین شکست او بود و چنان در روحیه اش تاثیر منفی گذاشت که گوشه گیر و منزوی شد.

اسماعیل سر انجام در1524 در 38 سالگی مرد. جانشینش شاه تهماسب 53 سال حکومت کرد و به شیعه کردن ادامه داد و تا این مدت مذهب شیعه به خورد تمام مردم ایران رفته بود و شیعه مورد پذیرش مردم ایران واقع شده بود.
ص54

خلاصه کتاب: تشیع و قدرت در ایران (9)- شاه اسماعیل صفوی خونخواری که مادر خود را کشت.

ص47
فصل سوم
از تبریز تا قزوین
اسماعیل در تلاش قدرت

تمام توطئه ها علیه اسماعیل به شکست انجامید و تمام پیشامدهای سیاسی به نفعش تمام شد! اختلافات و جنگ بین رقبا از آن جمله بود. او از سال 1499 میلادی اقدام به لشکرکشی به مناطق مختلف کرد.

وی بسیار ظالم و صفاک بود بگونه ایکه برای انتقام پدرش به شهر شروان حمله کرد . حاکم آنجا را سوزاند و مقابر پادشاهان آنجا را ویران کرد و از سرهای بریده شده مردم آنجا برجی ساخت و استخوانهای پدر حاکم آنجا را از قبر بیرون آورد و سوزاند!!
پس از آن در جنگ با رقبا از جمله آق قیونلوها پیروز شد.

موقعیت مذهبی ایران در بدو تاسیس صفویه

صفوی ها بعد از 455 سال دوباره ایرانیان را با اذان شیعی آشنا ساختند. از سال 1060 میلادی حکومتهای شیعی برچیده شده بودند ولی مبارزات شیعان ادامه داشت. تا قبل از صفویه اکثریت مردم ایران سنی بودند. (تا قبل از صفویه شیعیان در عراق عرب و ری ، قم، آوه ، اردستان، فراهان ، مازندران وگیلان، سبزوار شیعیان اکثریت داشتند.
در شهر ساوه مردم سنی شافعی و روستاهای اطراف شیعه بودند و در کاشان برعکس بود و مردم شهر کاشان شیعه و روستاهای اطراف سنی بودند.
دین رسمی تسنن بود و تیموری ها جغتای ها و طایفه های ترک شرق و بلوچ ها و افغانی ها سنی حنفی بودند و ناحیه های جنوبی و مرکزی و غربی شافعی بودند.

ص50
اسماعیل در تبریز

اسماعیل در سال 1501 میلادی وارد تبریز شذ و خود را شاه خواند و به نام خود سکه زد. 

سپس دستور داد مردم سنی تبریز را با زور و شمشیر سنی کنند تا بدان حد خون ریخت و جنایت کرد که اطرافیانش وحشت کردند . سپس دستور داد استخوانهای کسانیکه در جنگ مسئول مرگ شیخ حیدر بودند را در کنار سرهای بریده دزدان و روسپیان بسوزانند.
خشم و نفرت تبریزیان وقتی به حد بالا رسید که استخوانهای یعقوب آق قیونلو را سوزاند. هر قدر مردم بیشتر اعتراض می کردند او کشتار و خشونت را افزایش می داد.

شاه اسماعیل نهاد "تولائیان و تبرائیان" را تاسیس کرد. سربازان این نهاد در شهر تبریز با فریاد به آل محمد درود و به سنی ها و خلفای سه گانه فحاشی می کردند و مردم را وادار می کردند آنها نیز سنی ها و خلفای سنی را فحش و لعن دهند و هرکس لعن و فحش نمی داد کشته میشد حتی زنان حامله را کشتند.

از جمله دیگر کارهای اسماعیل فرمان داد 300 زن فاحشه را با شمشیر دو نیم کنند و سپس مادر خویش را سربرید چون بدون اجازه شاه اسماعیل ازدواج کرده بود!!!
خلاصه کلام اینکه شاه اسماعیل بیست هزار تبریزی را در راه شیعه کردن اجباری به قتل رساند.
[ نکته جالب این است برخی نویسندگان تا توانسته اند از آغامحمدخان قاجار به خاطر کشتارهایش بدگویی و نفرین کرده اند چون او خواجه بوده ولی همانها از اسماعیل جنایتکار تا توانسته اند تمجید کرده اند چون بنیانگزار تشیع در ایران بوده!]