ترور در اسلام

تروریسم در اسلام ریشه در سیره رسول الله دارد. وی چند تن از مخالفان عقیدتی خود را ناجوانمردانه به قتل رسانیده. این الگوی مسلمانان شده تا ترور و تروریسم بخشی جدانشدنی از اسلام باشد.

11 سپتامبر مشهورترین ترور ناجوانمردانه عصر اخیر است. از دیگر ترور های ناجوانمردانه ترور شهید بختیار و شهید فریدون فرخزاد است. جمهوری اسلامی در خارج از کشور صدها متفکر ایرانی را به قتل رسانده.

گروهک تروریسیتی به رهبری نواب صفوی از گروه های تروریستی معاصر است.

گروهک تروریستی حزب الله لبنان نیز از سوی حکومت اسلامی ایران حمایت شده دستور می گیرد.

جالب این است که مسلمانان طرح ترور کردن شبانه محمد به وسیله کفار که علی شب جای او خوابید را که به فرار او به مدینه انجامید را ناجوانمردانه می دانند. (اگر مسلمان را ترور کنند ناجوانمردانه است ولی مسلمان ترور کند خوب است!)

سه مورد از ده ها ترور محمد رسول الله:
1) ترور عصما دختر مروان

در یثرب (مدینه)، محمد تعدادی از مردم را کشت. یکی از آنها عصماء بنت مروان بود. جرم او این بود که علیه محمد به دلیل اینکه مرد دیگری به نام ابو عفک را کشته بود سخن گفته بود. محمد به دنبال رنجیده خاطر شدن از وی، به یارانش دستور داد که او را نیز بکشند. یکی از اصحاب پیامبر مامور ترور شد و به عنوان میهمان به خانه عصما رفت و او را در خواب کشت.

2) ترور ابو عفک

ابو عفک 120 سال داشت. جرم ابو عفک این بود که اهل مدینه را به ترک محمد تشویق و توصیه میکرد.

بدستور محمد یکی از یاران محمد به نام سالم ابن عمیر مامور ترور شد وی صبر کرد تا شبی گرم فرا رسید، و ابو عفک در فضای بازی خوابید. سالم ابن عمیر اینرا (که ابو عفک در فضای باز خوابیده است) میدانست، پس شمشیر را روی جگر او گذاشت و آنرا فشار داد تا سر شمشیر به بستر او برخورد کرد. ابو عفک فریاد کشید و مردمی که اطرافیانش بودند بر او شتافتند. او را به خانه اش بردند و دفنش کردند.

3) کعب بن اشرف

از مخالفان رسول الله بود که پیامبر چند نفر را به خانه اش می فرستند و ناغافل اورا می کشند.

برای شرح ترورهای فراوان که به دستور محمد رسول الله انجام شده لینکهای لیست انتهای این مقاله را حتما بخوانید. در زیر مقاله زندیق را در تحلیل ترور های محمد را نقل کرده ام.



ترورها، شکنجه ها و قتلهای زنجیره ای پیامبر اسلام
یک انسان میتواند شخصیت اصلی خود را پنهان کند و با شخصیتی تقلبی ظاهر شود. چنین انسانی را معمولاً دو رو و منافق میخوانند. حفظ شخصیت و پنهان کردن ذات واقعی یکی از چالشهای اصلی زندگی هر انسان دورویی هست. اما شاخص هایی هستند که از روی آنها میتوان به صداقت یا دورویی افراد پی برد و یکی از مهمترین این شاخص ها رفتار انسانها با مخالفان و دشمنانشان است. این رفتار آدمی با مخالف و دیگری است که یا او را در صف بزرگان و دولتمردان اخلاقمدار قرار میدهد یا او را در صف فرومایگان پست فطرت قرار میدهد، بنابر این روشن است که برای قضاوت اخلاقی در مورد پیامبر اسلام باید به برخورد او با مخالفانش نیز نگاه کرد. پرسش بنیادینی که باید به آن پاسخ داد این است که آیا محمد با مخالفان و منتقدینش منصفانه و همچون بزرگان برخورد میکرد یا نه؟
راجع به برخوردهای خوب محمد با مخالفان و منتقدینش سخنان زیادی از مسلمانان شنیده میشود، اما بسیاری از این سخنان غیر مستند هستند و ارزش تاریخی ندارند. برای نمونه گفته میشود که محمد به دیدار پیر زنی که هر روز بر روی او زباله میریخت رفت. این سخن در منابع تاریخی معتبر موجود نیست و یا دستکم من تابحال آنرا ندیده ام! ولی به هر روی اگر گزارشی راجع به برخورد خوب محمد با مخالفانش هم وجود داشته باشد که دارای ارزش تاریخی باشد و بتوان به آن استناد کرد، در اینجا باید به دو موضوع بسیار مهم توجه کرد.
یکم اینکه این برخورد در چه دوره ای از حیات محمد رخ داده است؟ در دوره مکی و زمانی که او قدرتی نداشته است یا در زمانی که توانایی برخورد با مخالفانش را داشته است؟ اگر در دوره نخست بوده است که این برخورد از سر جبر بوده است و لذا فاقد ارزش است،
 اما اگر در دوره دوم یعنی در دوره ای که محمد قدرتمند بوده است و ارتشی دور او را فراگرفته بود چنین برخورد خوبی از او دیده شده باشد بازهم مسئله تمام شده نیست و نکته دوم در اینجا مطرح میشود.
نکته دوم این است که به آدمها بخاطر برخورد خوب با مخالفین نباید پاداش داد و آنها را بزرگ داشت، چرا که این برخورد پیش فرض و قابل انتظار ما از همه افراد است. اما برخورد بد با مخالفان را همواره باید محکوم کرد.
  به عبارت دیگر اگر قرار باشد به محمد بخاطر هر برخورد خوب با مخالفانش یک پاداش بدهیم باید به او ازای هر برخورد خوب یک شکولات بدهیم ولی بخاطر هر برخورد بد مجازاتی بزرگ برایش در نظر بگیریم، مثلاً حبس ابد برای هر قتل. 

آنچه در کارنامه محمد در ارتباط با برخوردش با مخالفانش دیده میشود در حد یک فاجعه است! کمتر مسلمانی است که بداند محمد دشمنانش را برای پیدا کردن پول شکنجه میکرد، دستور ترور آنها را صادر میکرد، آنها را از وسط به دو نیم تقسیم میکرد و یا مادر چند فرزند کوچک را به جرم شعر گفتن کشت!


 دلیل اینکه مسلمانان چنین چیزهایی را معمولاً نشنیده اند این است که مسلمانان دانش خود نسبت به اسلام را از ملایان میگیرند نه از خود منابع اسلامی. ملایان نیز تنها آنچه مثبت به نظرشان برسد به مسلمانان می آموزند، نه تمام واقعیت را. اما گاهی که لازم است ملایان برای حفظ جایگاه خود از شیوه محمد یعنی حذف مخالف استفاده کنند، آنگاه است که این اسرار را برای تروریست ها و آدمکشها و شکنجه گرانشان فاش میکنند. به همین دلیل تروریست های اسلامگرا به خوبی با این جنایات محمد آشنا هستند.
آنچه در ادامه خواهد آمد تمام این قضایا را با استناد به معتبر ترین منابع تاریخی اسلام اثبات خواهد کرد و به تحلیل جزئی آنها خواهد پرداخت. اگر ما بتوانیم پس از بررسی شرح حال و سرانجام افرادی که در زیر خواهند آمد نشان دهیم که برخورد محمد با آنها درست نبوده است به دو نتیجه خواهیم رسید.

 نتیجه یکم این است که محمد یک تروریست و جنایتکار و شکنجه گر بوده است و چنین شخصی نمیتواند یک پیامبر باشد، لذا نبوت او مردود است.

 نتیجه دوم که یک نتیجه سیاسی است این است که تروریسم و خشونت اسلام ریشه در تاریخ اسلام و رفتار محمد دارد نه در وقایع جاری هر دوره ای. 
 لازم به یادآوری است که برخی از این نوشتارها ترجمه از نوشتارهای نوشته مسیحیان هستند و ممکن است آمیخته با آموزه های دینی مسیحی باشند که لزوماً مورد تایید تارنمای زندیق بعنوان یک تارنمای سکولار و انسانگرا نیست.
کعب بن اشرف
سلام بن ابی الحقیق الیهودی (ابو رافع)
نضر بن الحارث
عقبه بن ابی معیط
عبدالله بن أُبّی بن سلول العوفی
امیه بن خلف ابی صفوان
عمرو بن جحاش
ابن سنينة
محمد و اعدام یک شخص از روی گمان
ابوعفک پیر مرد 120 ساله
عصماء بنت مروان
کنان ابن ربیع
فَاطمة بنت ربيعة و ام قرفه
مقیاس بن سبابه
الحويرث ابن نقيذ بن وهب بن عبد قصي
عبدالله بن قتل
رفیعه بن قیس الاجوسهمی
عسیر بن رزیم و شماری از یهودیان دیگر
سفیان ابن خالد
عبدالله بن سعد بن ابی سرح
محمد و ده قربانی مکی
عكرمة بن أبي جهل
هبار بن الأسود
عبد الله بن سعد بن أبي سرح
مقيس بن صبابة الليثي
الحويرث بن نقيذ
عبد الله بن هلال بن خطل الأدرمي
هند بنت عتبة
سارة مولاة عمرو بن هشام
فرتنا
قريبة





۱ نظر:

ناشناس گفت...

با نظر شما که میگوئید چون اعمال خشونت امیز می کند پس نمی تواند نبی باشد موافق نیستم چون ما اگر خالقی را بپذیریم با توجه به نکبت و بدبختی و خشونتی که در عمر کره خاکی وجود داشته دلیلی ندارد که خالق و طراح شخصیتی مهزبان و عادل باشد و بنظر می اید که روزگار توسط خدای شیطان اداره می گردد