نگارنده (گان):بهروز شیرازی
پيشگفتار
دين و مذهب همانند ساير پديدهها و علوم بشری پيدايشی تكاملی و تدريجی داشتهاند و عمر آن به اندازه نسل بشر است. انسان برای پرسشهای هميشگی خود به دنبال پاسخ میگشت و هميشه دربارهی اين پرسشها با خود میانديشيد: زمین چگونه درست شده است؟ اولين انسان چطور متولد شده است؟ ايا همه چيز پس از مرگ تمام میشود؟و صدها پرسش ديگر كه هميشه انديشه انسان را مشغول به خود كرده بود. شايد برايتان جالب باشد كه انسان به اين پرسشها چگونه پاسخ داده است.تقريباهر ملت و تمدنی به اين پرسشها پاسخی متفاوت داده است. پاسخ هر تمدنی به اين پرسشها اساطير ان تمدن را تشكيل می دهد .برخي از اين پاسخ ها(اسطورهها)شايد برای ما خيلی عجيب ويا حتی خندهدار باشد، اما برای آن قوم و ملت در آن زمان يك باور مقدس حساب میشده است،مثلا در اسطورهی فينيقی، اعتقاد به خدايی "دو جنسه" وجود دارد كه با خود عشق میورزد و به عنوان پدر و مادر باردار میشود يا در اسطورهای ديگر خدايي كه با سايهی خود آميزش میكند و اولين انسان به وجود میآيد.(1) برای اينكه نگاهی درست به روند پيدايش اديان داشته باشيد، بايد عمر نسل بشر را بدانيد:
«كهنترين فسيلهايی كه اطلاعاتی عمده دربارهی عمر بشر از آنها به دست میآيد در اولدائی (oldvai ) در تانزانيا به دست آمدهاند و باور بر اين است كه آنها از 1.9 ميليون سال قبل میباشند. در لايههای پايين تر همان مكان، اشكال پيشرفتهتری از انسان آفريقايی كه سابقا"هومو " ناميده شده، به دست آمده است. اين حقيقتی كه هر دو در يك منطقه زندگی میكردهاند و در دورهی قابل محاسبهای از زمان (در حدود يك ميليون سال) در كنار هم میزيستند.»(2)
پس شناخت اسطوره میتواند ما را با سير چند هزار ساله انديشه بشری آشنا كند و ديدگاه درستی از دين ومذهب به ما بدهد.در اين نوشتار به نمونههايی از اين اساطير كه به اديان سامی راه پيدا كردهاند اشاره میكنيم. اين نوشتار نگاهی خيلی گذرا به اسطوره و اسطوره شناسی دارد و طبعا خيلی از موارد متشابه ديگر نيز وجود دارد كه شما میتوانيد به كتابهايی كه در اين زمينه نوشته شده است ، مراجعه كنيد.
اسطوره چيست؟
اسطوره شناسی يكی از علوم جديد است كه موضوع آن مطالعهاساطير يك ملت است. اسطوره را از نظر علوم مختلف مانند روانشناسی،جامعه شناسی،الهيات و... مورد مطالعه قرار میدهند بنا به تعبيردكتررضايی:اسطوره مربوط به زمان كودكی بشريت است،در آن زمان،تنها چيزی كه برای انديشههاو تفكرات انسان در خيال بافی محصور بود،زيرا بشردر آن زمان،تنها چيزی كه برای انديشه وتفكر وبه عبارتی برای تحقيق علمی در اختيار داشت ، فقط ذهن و خيالش بود و هنگامی كه میانديشيد چون هنوز از انديشههای تجربی بهرهمند نبود ، بنا بر اين انيشهاش غير از خيالاتی چند ،چيز ديگری نبود.(3)
معادل انگليسی اسطوره ""Myth و معادل انگليسی اسطورهشناسی ""Mythology است. در فرهنگ انگليسی آكسفورد در برابر واژه Myth دو معنی ذكر شده است:
1- داستانی از زمانهای باستان ،مخصوصا آن هايی كه برای توضيح (توجيه) پديدههای طبيعی گفته شده ويا شرح تاريخ نخستين بشريت. (اين گونه داستانها معمولا توضيح می دهند كه چگونه جهان آغاز شد.) 2- چيزی كه بسيار از مردم بدان اعتقاد دارند ، اما آن چيزی يا وجود ندارد و يا اشتباه است. استاد مهرداد بهار اسطوره را اين گونه تعريف میكند: «هر كيشي را چهار بخش است: باورها ، آئينها،مكانهامقدس وپيروان.اسطوره اصطلاحی كلی است و در بر گيرندهی باورهای مقدس انسان در مرحله ی خاصی از تطورات اجتماعی در عصر جوامع به اصطلاح ابتدايی ، شكل میگيرد وباور داشت مقدس همگان میگردد. اسطوره حتی در سادهترين سطوح خود، انباشته از رواياتی است كه معمولا مقدس و دربارهی خدايان، موجودات فوق بشری و وقايع شگفت آوری كه در زمانهای آغازين با كيفياتی متفتوت با كيفيات زمان عادی ما، رخ داده و به خلق جهان و ادارهی آن انجاميده است يا در دورانهای دوردست آينده، رخ خواهد داد.»(4)
بنیاسرائيل و تورات
اسلام، مسيحيت و يهوديت هر سه دارای يك ريشه هستند، قوانين و داستانهای قرآن همان قوانين و داستانهای تورات است. تورات نيز حاصل قوانين و اساطير چند هزار سالهی تمدنهای همجوار قوم بنیاسرائيل است. قوم بنیاسرائيل در گذشته نيز در همين مكان كنونی يعنی كشور اسرائيل ساكن بودهاند، در نتيجه در كنار تمدنهای بزرگی چون سومريان، بابليان و... بودهاند و در اثر همجواری با اين تمدنها، اساطير مختلفی وارد تورات شده است. در سال 586 پ.م نبوكدنصر دوم به اورشليم حمله ميكند و آنجا را با خاك يكسان ميكند و در سال 539 پ.م اورشليم به دست كوروش بزرگ فتح میشود و كوروش يهوديان را آزاد میكند. پس از اين واقعه، اساطير ايرانی نيز وارد تورات میشوند و حتی نام كوروش نيز وارد تورات میشود. در مورد چگونگی يكتاپرست شدن يهوديان گروهی از تاريخ نگاران غير دينی میگويند، قوم ابراهيم، قبايل عبرانی بودن كه تحت حمايت يََهُُو،يكی از ايزدان كم اهميت كنعانی، با هم متحد شده بودند.(5) البته يكتاپرستی ابداع يهوديان نيست:
«شايد كهنترين نمونه پرستش خدای يكتا به " آخن آتون" فرعون مصری سلسلهی هجدهم بازگردد كه از 1379 تا 1362 پيش از ميلاد بر مصر سلطنت میكرد. او اصلاح طلب دينی بود و ستايش آتون ATON خدای خورشيد را جايگزين ستايش همه ديگر خدايان كرد و معبدی برای او ساخت. بعيد نيست كه اعتقاد به خدای يكتا در ميان يهوديان خود در پی برخورد يهوديان مقيم مصر با اين تحولات فكری در آن سرزمين بوده باشد.»(6)
نمونههايی از داستانهای اسطورهای تورات
هر چند بيشتر آثار تمدنهای باستانی از بين رفته است اما طبق اندك كتابها، سنگ نوشتهها و الواح گِِلی كه بدست پژوهشگران و دانشمندان رسيده است نشان میدهد كه بيشتر داستانها و قوانين دين يهود برگرفته از تمدنهای باستانی است. به چند نمونه از اين داستانهای اساطيری توجه كنيد:
خلقت شش روزه
در باورهايی كه مربوط به چهار دين يهود، مسيح، اسلام و زرتشت است، خداوند اين جهان را در شش روز يا شش مرحله آفريده است. بنابر روايت كتاب مقدس، در سفر پيدايش، بخش يكم ، خداوند اين جهان و همه موجودات آن را در شش روز آفريده است. همين موضوع در مسيحيت و اسلام نيز تكرار شده است، اما در دين زرتشت كه از هر سه دين سامر قديمیتر است خلقت زمين در شش مرحله كه مجموعا يكسال میشود انجام شده است و نه در شش روز: « اورمزد آسمان را در چهل روز در آغاز روز اورمزد از ماه فروردين (اولين روز سال) آفريد و بعد به مدت پنج روز درنگ كرد. بعد آب را در مدت پنجاه و پنج روز آفريد و پنج روز درنگ كرد. سوم، زمين را در هفتاد روز آفريد و پنج روز درنگ كرد. چهارم گياه را در بيست و پنج روز آفريد و پنج روز درنگ كرد. پنجم گوسفند (حيوانات اهلی) را در هفتاد و پنج روز آفريد و پنج روز درنگ كرد. ششم انسان يعنی كيومرث را در هفتاد روز آفريد يعنی از آغاز روز رام از ماه دی تا روز انيران از ماه سپندارمذ، بعد پنج روز درنگ كرد.»(7)
خلقت آدم از گِل
انسانها با الهام از كار كوزهگران، انسان را ساخته شده از گل میپنداشتند و چون وقتی انسانی میمرد ديگر نفس نمیكشيد و دم و بازدم نداشت، فكر میكردند كه دم و بازدم همان روح بوده است كه از بدن شخص مرده خارج شده است و اصطلاح دميدن روح از اين خيال شكل گرفته است. تقريبا در اكثر اساطير انسان از گل ساخته شده است، در مصر خنوم Chnum و در بابل ارورو Aruru آدميان را از گل میسازند، همچنين كيومرث در اساطير ايرانی از گل ساخته شده است. در اساطير يونانی نيز انسان از گل ساخته شده است: «چون زئوس در المپ بر سرير خدايی نشست و جنگ بزرگ پايان يافت، پرمتئوس را فراخواندو فرمود: برو انسان را از گل رس بساز ،كالبد او را به شكل جاودانان بساز و من در او زندگی خواهم دميد. پرومتئوس برای به اجرا گذاشتن فرمان زئوس به محلی در يونان به نام پانوپئوس Panopeus واقع در چند كيلومتری شمال شرقی كوه دلفی رفت و بی درنگ با خاك رس ، گل آدم را ساخت وآن را شكل داد. سپس زئوس به آدمهای خاكی، زندگی بخشيد و پرومتئوس را بر آن داشت تا چيزهای لازم را به ايشان بياموزد.»(8) در سفر پيدايش، بخش دوم آيه هفت آمده است: « آنگاه خداوند از خاك زمين، آدم را سرشت.سپس در بينی آدم روح حيات دميده، به او جان بخشيد و آدم موجود زندهای شد.» آدم (Adammah) لغتی عبری به معنی خاك رس میباشد كه مخصوص كوزهگری است. با اين وجود بعيد نيست كه بن مايهی اين روايات همان الگوی سفالگری از خاك رس باشد.(9)
خلقت زن از دندهی چپ مرد
در بخش دوم از سفر پيدايش، آيات 18-25 ، خلقت حوا اينگونه ذكر شده است: « و خداوند گفت خوب نيست كه آدم تنها باشد، پس برايش معاونی موافق وی بسازم... و خداوند خوابی گران بر آدم مستولی گرداند تا بخفت و يكی از دندههايش را گرفت و گوشت در جايش پر كرد، و خداوند آن دنده را كه از آدم گرفته بود زنی بنا كرد، و وی را نزد آدم آورد. آدم گفت : همانا اين است استخوانی از استخوانهايم و گوشتی از گوشتم. از اين سبب نساء ناميده شد، زيرا كه از انسان گرفته شد. از اين سبب، مرد پدر و مادر خود را ترك كرده با زن خويش خواهد پيوست و يك تن خواهند بود آدم و زنش هر دو برهنه بودند و خجلت نداشتند.» ساموئل هنری هوك در كتاب خود اساطير خاورميانه، اسطورهی سومری را نقل میكند كه شباهت زيادی با داستان خلقت حوا دارد: « در اسطورهی " انكی" و "نين هورساگ" چنين نقل میشود كه مادر زنخدای يا همان نين هورساگ هشت گياه در باغ خدايان روياند. انكی هوس خوردن اين گياهان را كرد و فرستادهی خود " اليسی مود" را برای آوردن آنها روانه كرد. انكی آنها را يكیيكی خورد و نين هورساگ در حال خشم ، انكی را به مرگ نفرين كرد. در نتيجهی اين نفرين، هشت عضو از اعضای بدن انكی مورد هجوم بيماری قرار گرفت و در آستانه مرگ بود. خدايان بزرگ به هراس افتادند و از " انليل" كمكی ساخته نبود. نين هورساگ را ترغيب به بازگشت و رسيدگی به مسئله كردند. نين هورساگ، هشت زنخدای درمان آفريد و هر كدام دست به كار درمان هر يك از عضوهای بيمار بدن انكی شدند. يكی از عضوهای بيمار دندهی خدای نام برده بود و زنخدایی كه برای درمان دنده آفريده شده بود، "نينتی" نام داشت. واژهی نينتی به معنی "بانوی دنده" است. اما واژهی سومری "تی" معنی دوگانه دارد و علاوه بر، دنده به معنی حيات نيز هست. از اين رو نين تی میتواند معنی "بانوی حيات" نيز داشته باشد. حوا در اسطوره عبری نيز معنای حيات دارد. بدين ترتيب مشاهده میكنيم كه يكی از شگفتترين جنبههای اسورهی عبری بهشت به روشنی ريشه در اسطورهی نه چندان پختهی سومری دارد.»(10)
فريب خوردن بوسيله مار
در تورات، باب سوم از سفر پيدايش، آيات 1-18 داستان فريب خوردن حوا از مار چنين آمده است: «و مار از همه حيوانات صحرا كه خداوند ساخته بود هوشيارتر بود و به زن گفت: آيا خدا حقيقتا گفته است كه از همهی درختان باغ نخوريد؟ زن به مار گفت: از ميان درختان میخوريم، لكن از ميوه درختی كه در وسط باغ است،خدا كفت از آن مخوريد و آن را لمس مكنيد، مبادا بميريد. مار به زن گفت: هر آينه نخواهيد مرد، بلكه خدا میداند در روزی كه از آن بخوريد چشمان باز شود و مانند خدا عارفِ نيك و بد خواهيد بود. و چون زن ديد كه آن درخت برای خوراك نيكوست و به نظر خوشنما و درختی دلپذير و دانشافزا، پس از ميوهاش گرفته بخورد و به شوهر خود نيز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دوی ايشان باز شد و فهميدند كه عريانند...» اما اين داستان نيز برگرفته از اساطير سومريان و اسطورهی بابلی گيلگمش است: « گيلگمش گياه جادويی جوانی، كه هر پيری را جوان میكند با خود به همراه داشت، او در راه بازگشت به خانه، جايی برای آبتنی توقف میكند و گياه را كناری میگذارد و مار آن گياه را میخورد و جاودانه و بیمرگ میشود. مار در داستان آدم باعث فريب حوا میشود كه منجر به راندن آنها از بهشت میشود، ولی خود به جاودانگی نمیرسد فقط انسان را از آن گوهر گران محروم میكند. اين گونه به نظر میرسد كه داستان آدم در تورات، اين عنصر خود، يعنی مار، را از اسطوره بابلی گرفته باشد و به صورت ناقص در داستان به كار برده باشد، زيرا يكی از علتهایی كه در اين اساطير، يعنی اساطير يونان و بابل، مار را به عنوان ربايندهی ماده جاودانگی میدانند، اعتقاد به عمر طولانی مار است كه هر سال پوست عوض میكند و هميشه شاداب میماند. در تورات فلسفه انتخاب مار فراموش شده است.»(11)
جهان پس از مرگ
ايده جهان پس از مرگ نيز مربوط به اساطير ايرانی و هندی میشود و به نظر میآيد كه يهوديان اين باور را هنگام فتح بابل به دست كوروش از ايرانيان اخذ كردهاند. اين اعتقاد سپس از يهود به مسيح و اسلام و در نتيجه كل جهان منتقل شده باشد. استاد مهرداد بهار در مورد چگونگی پيدايش اين باور در ايرانيان میگويد: « انديشهی متبلور شدهی بهشت و دوزخ، كه برترين انديشهی موجود كنونی در اين باره نيز میباشد، از ذهن ايرانی برخاسته و جهانگير شده است. علت آن نيز میتواند تصور ايرانيان دربارهی ضدخدايان يعنی ديوان باشد، يعنی تا وقتی كه انديشه انسان دربارهی ضدخدايان كمال نيابد و تبديل به يك نظام نگردد، نمیتوان به تصور دوزخی كامل و عذاب اخروی معتقد شد.»(12) در طرف مقابل ، با مطالعهی عهد عتيق میبينيم كه هر جا از مجازات سخن میرود، بدترين مجازات را مرگ میداند. يهوه هر جا كه میخواهد گروهی را تهديد كند، در نهايت میگويد كه « خواهيد مرد»، اما هيچ وقت سخنی از پاد افرهی اخروی به ميان نمیآورد. به گونهای كه در سفر تثنيه، بخش هجدهم، آيه 20 میگويد: « هر پيامبری كه به دروغ ادعا كند كه پيامش از جانب من است، خواهد مرد. » مردن نهايت تهديدی است كه در كتب عهد عتيق ديده میشود. دكتر مارتين هوگ معتقد است كه پس از اسارت ] بنی اسرائيل در بابل [ است كه در آئين بزرگ بعد از زرتشت توسط ايرانيان چنين افكار و عقايدی منتشر میشود و مورد اخذ و اقتباس قرار میگيرد. از جمله اين موارد كه در بابل در زمان اسارت يهوديان، از ايرانيان گرفته و منتشر شد، اعتقاد به وجود شيطان، رستاخيز و وجود فرشتگان بزرگ است، چون اين مردم پيش از اسارت اعتقاد به وجود شيطان و ديو نداشتند. روشن است كه اعتقاد به وجود و هستی شيطان است كه باور به دوزخ را در پی میآورد. چگونه میتوان بدون اعتقاد به وجود شيطان و افعال و رفتارهای شيطانی اعتقاد به ورود ارواح به دوزخ برای مكافات امكان داشته باشد.(13) اسطورهشناسان بزرگ ديگری نظير " جيمز بار"(14)، "ميرچاالياده"(15) و "جان هينلز"(16) نيز اعتقاد به جهان پس از مرگ را دارای ريشه ايرانی میدانند. به خاطر نفوذ همين انديشههای ايرانی است كه اولين بار در كتب عهد جديد سخن از جهنم و آتش و عذاب مجرمان به ميان میآيد. به عنوان مثال در انجيل متی بخش پنجم آيهی 22 آمده است: «...و اگر به دوستت ناسزاگويی سزايت آتش جهنم است.»
تولد منجی از مادری باكره
داستان تولد مسيح از مادری باكره را حتما شنيدهايد، جالب است بدانيد در اساطير زرتشتی نيز داستانی شبيه به همين داستان وجود دارد. بنابر اساطير زرتشتی سه منجی پس از زرتشت میآيند كه اولين آنها كه اورشيدر نام دارد هزار سال پس از مرگ زرتشت و دومين آنها كه اورشيد ماه نام دارد، دو هزار سال پس از مرگ زرتشت وسومين كه سوشيانت نام دارد سه هزار سال بعد از مرگ زرتشت به دنيا میآيد. تولد هر سه منجی به يك شكل است و هر سه از مادری باكره متولد می شوند. داستان اسطورهای تولد آنها به اين شكل است كه تخمهی زرتشت در درياچهای نگهداری میشود وبا فرا رسيدن هر هزاره دختر پانزده سالهی باكرهای برای آبتنی به آن درياچه میرود و باردار میشود و منجی موعود متولد میشود. (17)
نتيجهگيری
آنچه در اين نوشتار آمد تنها نگاهی كوتاه و گذرا به اساطير بود . خوشبختانه مطالعه اساطير بيشتر از جنبه دينی بوده است و امروزه مشخص شده است كه تورات بر گرفته از اساطير ملتهای ديگری است كه در همسايگی بنیاسرائيل بودهاند وقوانين به اصطلاح آسمانی آن همان قوانين تمدنهای سه الی چهارهزار پيش است و كتيبهها و سنگ نوشتههای بدست آمده و خصوصا قوانين "حمورابی" اين موضوع را تاييد ميكنند. ما دراين نوشتار به دنبال اين نبوديم كه باطل بودن و آسمانی نبودن ، اديان را ثابت كنيم زيرا با مطالعه كتابها، قوانين و داستانهای اديان، بشری بودن آنها برای ما مشخص ميشود. هدف تنها آشنايی كوتاهی با اساطير و نقش آن در پيدايش اديان بود. خوشبختانه در ايران و حتی بعد از انقلاب منحوس اسلامی كتابهای زيادی در اين زمينه چاپ شده است و جالب است كه با وجود به چالش كشيدن اديان ، چگونه از زير تيغ سانسور عبور كردهاند. به هر حال اساطير ميتوانند درك عميقتری از دين و مذهب به ما بدهند.
پینوشتها
(1) – رضايی ، مهدی . آفرينش و مرگ در اساطير . تهران: انتشارات اساطير 1383
(2) G.Campbell , Bernard . Human Evolution .London: heinem ann Educational Books LTD.1967.p335 به نقل از: آفرينش و مرگ در اساطير . برگ 58
(3) – آفرينش و مرگ در اساطير. برگ21
(4) – بهار، مهرداد . پژوهشی در اساطير ايران. تهران: انتشارات آگاه،1375. برگ371
(5) – سويشر، كلاريس. خاور نزديك باستان.مترجم:عسكر بهرامی.تهران: انتشارات ققنوس1383. برگ97
(6) – پژوهشی در اساطير ايران. برگ 506
(7) – كريستنسن، آرتور.نمونههای نخستين انسان و نخستين شهريار در تاريخ افسانهای ايرانيان . ترجمه: احمد تفضلی و ژاله آموزگار . تهران: نشرنو1363. جلد1 برگ29
(8) – لينسلينگرين، راجر. اساطير يونانی . مترجم: عباس آقاجانی . تهران: انتشارات سروش1366 . برگ37
(9) – گری،جان. اساطير خاورنزديك. مترجم: باجلان فرخی . تهران: انتشارات اساطير1378 . برگ193
(10) – هنریهوك ، ساموئل . اساطير خاورميانه . مترجمان : علی اصغر بهرامی و فرنگيس مزداپور . تهران: انتشارات روشنفكران،بیتا. برگ 157 و 158
(11) – جرمی بلك و آنتونی گرين . فرهنگنامه خدايان،ديوان و نمادهای بين النهرين باستان . مترجم: پيمان متين . تهران:انتشارات امير كبير1383 . برگ151
(12) – پژوهشی در اساطير ايران . برگ485
(13) – رضی ، هاشم . (پايان جهان- معاد و رستاخيز، ظهور سوشيانت) فروهر . س23 . ش7و8 . برگ25-31 <<به نقل از: آفرينش و مرگ در اساطير . برگ227
(14) – مهر،فرهنگ . ديدی نو از دينی كهن ، فلسفه زرتشت .تهران: انتشارات جامی1374 . برگ94
(15) – الياده ، ميرچا . چشم اندازهای اسطوره . مترجم: جلال ستاری . تهران: انتشارات توس1362 . برگ73
(16) – هينلز ، جان راسل . شناخت اساطير ايران . مترجم: محمد حسين باجلان فرخی . تهران: انتشارات اساطير1383
(17) – شناخت اساطير ايران . برگ200و201
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر