آنچه حکومت اسلامی را روزی با سرنوشت محتوم خود رو در رو خواهد ساخت، ستیز و مقاومت است و خیزش و جنبش زنان. چرا که آنچه زنان میخواهند سازگار نیست با احکام، اوامر و اراده الهی. چرا که خدای اسلامی مرد است و مردانه میاندیشد. قوانینی که صادر کرده است در سوی حفظ و تداوم سلطه مرد بوده است بر زن. خدای اسلام زن را برای رضا و خشنودی مرد آفریده است. زن مستقل از مرد موجودیت ندارد. او را از حق و حقوق انسانی محروم نموده، در خدمت مرد گمارده و به مالکیت مرد درآورده است. چون خداوند، زن را همچون گوهری نادر، زیبا و فریبنده، خلق کرده است، بمرد امر نموده است که او را در درون پنهان و در بیرون نیز زیر حجاب مخفی نگاه دارد. مبادا که در معرض نگاه های آلوده مردان قرار گیرد و یا مردان نامحرم را شیفته خود ساخته، به انحراف کشانده و آنان را بسوی ارتکاب گناه و گناهکاری سوق دهد و لاجرم امنیت اخلاقی و روانی جامعه را مختل و سبب هرج و مرج گردد.
این نگرش الهی که با حرکت جامعه بسوی تجدد، ضعیف گردیده بود با سلطه دین بر جامعه، هرچه بیشتر تقویت یافته و در قوانین مدنی، جنائی و جزایی انعکاس عملی یافت. سنگسار زنان متهم به زنا که یکی از ناانسانی ترین مجازاتی ست که تاکنون بشر خلق کرده است، قانونی گردید. خون زن نیز چون از جنس خون مرد نیست دارای دیه ایست نصف دیه ی مرد. شهادت دو زن نیز برابر است با شهادت یک مرد. در امور خانوادگی، ازدواج و طلاق، مرد چیره است و ممتاز. لیست محرومیت های حقوقی زن نسبت به مرد البته بسیار طولانی ست. اما همین بس که انقیاد و اسارت زن در جامعه، ریشه در احکام الهی و آموزش دینداران حرفه ای، آیت الله ها، حجت الاسلامها، فقها و علما، دارد.
ظهور حکومت اسلامی در سی سال پیش از این همراه گردید با یک جنبش واپسگرایی و سنت پرستی، بلحاظ حق و حقوق انسانی. دینداران حرفه ای به رهبری فقیه اعظم، اصرار بر آن دارند که نگاه کتاب قرآن به زن قانونی ست الهی، از آغاز تا قیامت. بنا براین مشروع است و معتبر و اجرای آن ضامن امنیت اخلاقی است و روانی و مانع بروز هنجارشکنی.
برابری زن و مرد را دینداران حرفه ای پندارند که یک اختراع بشری ست. عقل و خرد بشر را در برابر عقل و خرد خدا ناقص و کوتاه میدانند. اینست که دیندار حرفه ای به گذشته باز میگردد، زمانیکه خدا زنده بود و پیامبرانی گسیل میداشت که مخلوق ش را هشدار دهند که آخر و عاقبتی هست و بهشت و جهنمی. مبادا که یاغی شده، تمرّد و سرپیچی کنند از احکام الهی. دیندار حرفه ای نمیتواند بپذیرد که بشر امروز همان نیست که در ۱۴۰۰ سال پیش از این میزیست، که شرایط و مناسبات و روابط اجتماعی در آنزمان بسیار متفاوت بوده است با آنچه امروز رایج است. تعجبی نتوان کرد که الگوهای خوبی و پاکدامنی، عفت و عفاف، بینایی و دانایی، عدل و انصاف همه وارد اتی از گذشته اند. بعنوان مثال الگوی زن ایرانی، حضرت فاطمه فرزند پیامبر اسلام است که در تقلید و تبعیت از وی زن ایرانی باید کوشا باشد. بعبارت دیگر، از زن ایرانی نیز باید انتظار داشت که فرزندانی مافوق بشر مثل حسن و حسین بدنیا آورد. اما زن ایرانی به آن سطح از آگاهی نائل گردیده است که بتواند محدود بودن وجود خویش را در برابر یک فرشته الهی، همچون حضرت فاطمه زهرا، به سادگی در یابد. زن ایرانی نمیتواند از کسی تقلید و تبعیت کند که مثل آن شدن هرگز نتواند. شاید اگر زن ایرانی در آنزمان میزیست او نیز در برابر منزلت و جایگاه خوار و پستی که نظام اسلامی برایش فراهم آورده است، تسلیم شده، اطاعت نموده و دست به ستیز و مقاومت نمیزد. اعتراض و مقاومت زنان در برابر بی عدالتی ها و نابرابری یک پدیده اجتماعی ست که تعلق بدوران مدرن دارد نه دوران بدویت بشری.
اما ممکن است که عنوان شود که نتوان نظامی را که در پی دستیابی به فن آوری انرژی هسته ای و تکنولوژی و فن آوری های علمی است، واپسگرا و شیفته بازگشت بگذشته خواند. شکی نیست که حکومت اسلامی در بکار گیری در ابزار و وسایل مدرن که در خدمت زندگی مادی و کسب و تداوم قدرت موثرند، هرگز امتناعی از خود بروز نداده اند. تلویزیون و سینما و تاتر بد و زشت بودند و پلید و حرام در آنزمان که تحت تسلط و کنترل رژیم شاهی بودند. دیندار حرفه ای از برق و تلفن موبایل، از کامپیوتر و یخچال استفاده میکند. سوار مرسد س بنز هم میشود. توپ و تانک و موشک و بمب های مخرب نیز میسازد و با تکیه بر آنها وارد میدان جنگ میشود. بدین لحاظ نیست که دیندار حرفه ای از تجدد و مدرنیزم میهراسد. بلکه شناسائی خود مختاری، استقلال و آزادی انسان - نهفته در آرمان مدرنیزم- است که دیندار حرفه ای را هراسان ساخته است. برابری زن با مرد و آزادی آنها بر اساس منشور حقوق بشر است که ساختار نظام اسلامی را متزلزل میسازد.
زنان ایرانی تاکنون تسلیم اراده نمایندگان ذات الهی و یا دینداران حرفه ای، آیت الله ها و حجت الاسلام ها و فقها و علما، نشده اند و سر تعظیم و اطاعت در برابرشان فرو نیاورده اند و نخواهند آورد. آزادسازی جامعه بسته به آزادی زن. با آزادی زن است که مرد نیز آزاد شود. و گرنه مرد به اسارت و بندگی تن دهد و سر تسلیم و اطاعت فرو آورد بی آنکه خود بدان آگاهی داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر