چرا کشورهای اسلامی در دانش و پژوهش، در صنعت و تکنولوژی چنين از کشورهای ديگر عقب ماندهاند؟ آيا ساختار استبدادی و حکومتهای فاسد از پيشرفت علمی و فنی جلوگيری میکنند؟ ولی مگر روشنگری و خرد و جامعه صنعتی در غرب از درون قرون وسطا و حکومتهای مستبد سر بر نياورد؟ گزارش اشپيگل آنلاين (۱۳ نوامبر) را با تکيه بر آمار منابع بين المللی میخوانيد:
از هر پنج نفر در جهان، يک نفر مسلمان است. کشورهای اسلامی اما در مسائل پژوهشی آخر از همهاند. دليل: دانش در کشورهای اسلامی از نظر بينالمللی بیاهميت است زيرا تنها وسيلهای برای رسيدن به هدف به شمار میرود.
روزی روزگاری دانشمندان اسلامی در صدر جهان قرار داشتند اگرچه اين هزار سال پيش بود. زمانی که اروپای قرون وسطا سخت در چنگ کليسا قرار داشت، اين عالمان اسلامی بودند که ارثيه علمی کهن يونان را دوباره کشف کرده، حفظ نموده و رشد دادند. از قرن نهم تا قرن سيزدهم ميلادی اسلام دوران شکوفايی علم را از سر میگذراند. ليکن ورق برگشت: در حالی که اروپا به دنبال دوران روشنگری خود را از قيد کليسا رها میساخت، جريانات بينادگرا در جهان اسلام قدرت يافتند. اسلام منجمدتر و جوامع متکی بر حقوق اسلامی بيشتر در بند شدند. روندی که تا به امروز ادامه دارد. در عربستان سعودی اصول محافظهکارانه و خشک اسلام وهابی دکترين حکومتی است.
عدم اهميت علمی کشورهای اسلامی را که تقريبا يک پنجم کل جمعيت جهان را در خود جای دادهاند، میتوان از آمار بانک جهانی، يونسکو و بنياد ناشنال ساينس آمريکا در مورد سازمان کنفرانس اسلامی که ۵۷ کشور عضو آن هستند، دريافت.
بيست کشور از اين ۵۷ کشور از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ بطور متوسط فقط سی و چهار صدم درصد از درآمد سرانه ملی را برای رشد و پژوهش تخصيص دادهاند. در حالی که نرخ متوسط جهانی حدود دو ممیز سی و شش صدم درصد است. آثار منتشر شده علمی در کشورهای سازمان کنفرانس اسلامی بطور متوسط ۱۳ اثر برای يک ميليون نفر در سال ۲۰۰۳ بود. نرخ متوسط جهانی انتشارات علمی ۱۳۷ اثر برای يک ميليون نفر است. در آمريکا اين رقم بالغ بر ۶۶۶ اثر برای يک ميليون نفر است. از دويست هزار مقاله علمی منتشر شده در سال ۲۰۰۳ نيمی از آنها از آمريکا، يک سوم از کشورهای اتحاديه اروپا و تقريبا هفت درصد از ژاپن بود.
تنها ۳۱۲ دانشگاه از ۱۸۰۰ دانشگاه کشورهای عضو کنفرانس اسلامی مقالات علمی منتشر کردهاند که ۲۶ اثر از ترکيه و ۹ اثر از ايران بوده است. ۱۴ کشور از ۲۸ کشور جهان که کمترين انتشارات علمی را دارند، از اعضای سازمان کنفرانس اسلامی هستند.
شمار دانشمندان در کشورهای عضو کنفرانس اسلامی در هر يک ميليون نفر پانصد نفر است. در ژاپن و سوئد اين رقم بيش از پنج هزار نفر است. در ۲۱ کشور فقير عضو سازمان کنفرانس اسلامی که در جنوب صحرا قرار دارند اين رقم تنها ۲۰ دانشمند برای هر يک ميليون نفر است.
تا کنون تنها دو نفر از کشورهای اسلامی برنده جايزه نوبل شدهاند: عبدوس سلام از پاکستان که در سال ۱۹۷۹ جايزه نوبل فيزيک و احمد زوائيل از مصر که در سال ۱۹۹۹ جايزه نوبل شيمی را دريافت کردند.
در برخی از کشورها گامهايی به جلو برداشته میشود. ترکيه در ده سال اخير انتشارات علمی خود را ده برابر و ايران حتی بيست برابر افزايش داده است. ترکيه با انتشار شش هزار اثر علمی در سال ۲۰۰۳ در صدر سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی قرار گرفت. روند آموزش نيز بهبود میيابد. در دانشگاههای پاکستان در سال ۲۰۰۴ بيش از چهارصد هزار نفر در دانشگاه تحصيل می کردند که تقريبا دو برابر سال ۲۰۰۱ است. در سال ۱۹۷۹ در ايران صد هزار دانشجو وجود داشت و امروز شمار آنها به دو ميليون نفر میرسد. شمار زنان در اين ميان بطور شگفتانگيزی افزايش يافته است. در سودان و پاکستان شمار زنان دانشجو پنجاه درصد کل دانشجويان، در ايران به ويژه در رشتههای علمی و مهندسی حتی هفتاد درصد است. در دانشگاههای مصر ۳۵ درصد و در کويت ۶۷ درصد و در عربستان سعودی ۲۷ درصد دانشجويان زن هستند. با اين همه برای اکثر زنان دانشگاه نقطه پايان است و اغلب آنها از آزادی اجتماعی برخوردار نيستند تا بتوانند آموزش دانشگاهی خود را به صورت شغلی نيز به کار گيرند.
علم وسيله رسيدن به هدف
چگونه است که مشارکت علمی کشورهای اسلامی با وجود امکانات نسبتا خوب آموزشی، دست کم در کشورهای اسلامی ثروتمند، تا اين اندازه پايين است؟
نادر فرغانی رييس مرکز پژوهشی المشکات در قاهره و يکی از نويسندگان گزارش توسعه انسانی عرب مشکل را در روحيه جهان اسلام میداند. به نظر او علم در کشورهای اسلامی به مثابه اساس رفاه ارزيابی نمیشود. از همين رو «کشورهای بسيار ثروتمند اسلامی کمتر نگرانند زيرا آسوده روی ذخاير نفتیشان لم دادهاند» و مجبور نيستند نوآوری را خود توليد کنند، بلکه خيلی راحت آن را میخرند! حتی نوسازیهای علمی که برای کشورهای نفتی بسيار مفيد هستند، برای مثال تکنولوژی فرآوردههای نفتی، توسط کشورهايی که در خليج فارس قرار ندارند، توليد میشود.
و دليل ديگر اينکه، علم در کشورهای اسلامی آزاد نيست. و اين در حاليست که برای آزادی علم الزاما آزادی سياسی نبايد وجود داشته باشد. برای نمونه میتوان از ايران و پاکستان نام برد و يا چين و مثال تاريخی آلمان نازی و يا اتحاد شوروی را در نظر گرفت. در ايران و پاکستان اسلام بطور برجسته در سياست حضور دارد. با اين همه توليدات علمی ايران در سالهای اخير به شدت افزايش يافته است. حتی در زمينههايی که علم و اخلاق با يکديگر در تقابل قرار میگيرند، ايران پيشرو است و به عنوان نخستين کشور خاورميانه سلول اوليه نطفه انسان را از مازاد نطفه در لقاح مصنوعی توليد کرد. در پاکستان پرويز مشرف ساختار آموزشی را بازسازی و دانشگاههای بسياری تأسيس کرد و شمار زيادی دانشجو به خارج فرستاد و دانشمندان خارجی را به خدمت دعوت کرد.
علم در کشورهای اسلامی به اين دليل آزاد نيست که بيش از پيش به عنوان وسيلهای برای رسيدن به هدف به کار گرفته میشود. در اين کشورها علم بايد بتواند خودکفايی و استقلال از غرب را تأمين کند. به عقيده رضا منصوری فيزيکدان ايرانی، توليد اسلحه و به ويژه تکنولوژی هستهای به عنوان عالیترين دستاورد علمی به شمار میرود. بطور کلی بودجه نظامی کشورهای اسلامی چندين برابر بودجه پژوهش و توليد علمی است. در سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ سهم بودجه نظامی در کويت هفت ممیز نود و پنج صدم درصد، در عربستان سعودی ده ممیز هفتاد و سه صدم درصد، در سودان دو ممیز هفتاد و پنج صدم درصد و در ايران چهار ممیز یک صدم از درآمد سرانه ملی بوده است.
علم هم چنين وسيلهای در خدمت مسائل عقيدتی است. توماس آيش کارشناس اسلام در دانشگاه بوخوم میگويد بنا بر عقايد اسلامی «تمامی علوم پيش از اين در قرآن آمده است و علم را بايد با معيار قرآن سنجيد. در جايی که علم با قرآن تطبيق نمیکند، خود به خود غلط است». وظيفه علم نهايتا تأييد قرآن است. علم، نه برای توليد علم، بلکه برای حفظ علم موجود است. اين نظريست که نادر منصوری، فيزيکدان ايرانی، نيز تأييد میکند. به نظر او اين عقيده سبب میشود که پول بيشتری خرج تهيه کتاب شود تا فراهم آوردن آزمايشگاه و کامپيوتر و وسايل آزمايشگاهی و تجربه.
در واقع جدايی قاطعانه علم و عقيده در جهان اسلام وجود ندارد. در کشورهای اسلامی علم عرفی [سکولار] وجود ندارد. حتی مفهوم «علم» در زبان عربی که برای دانش به کار میرود، بنا به گفته منصوری به معنای درک عميق اسلام يا علم به اسلام است. به عقيده او از همين رو جدايی عميقی بين دانش و دين وجود ندارد. برخی از روشنفکران ايرانی مانند سيد حسين نصر، که در دانشگاه جرج واشنگتن تدريس میکند، حتی به يک سنت علمی اسلامی مختص به خود معتقد هستند که «نبايد به عنوان بخشی از تاريخ دانش غربی» آن را ارزيابی کرد. به عقيده نصر، دانشمندان اسلامی هرگز راه دکارت و نيوتن را نرفتهاند تا جهان طبيعی را به وجوه مادی و ماشينی خود تقليل دهند. به گفته او، مسلمانان نمیتوانستند بپذيرند که انسان میتواند اين جهان را تنها از راه تجربه درک کند. برعکس، دانشمندان اسلامی معتقد بودند که يک نيروی کامل طبيعی طلب میکند که اجزای آن را به مثابه نشانه يک هدف عالی ديد. به عقيده نصر، به دنبال استعمار بود که روشهای علمی غرب کشورهای اسلامی را مجبور به تمکين کرد و به همين دليل هرگز نتوانست در فرهنگ اسلامی جای خود را بيابد.
تئوری خلقت و مسيحيان
اصلا «يک» اسلام وجود ندارد. در همه کشورهای اسلامی به پرسشهای اخلاق زيستشناسی به اشکال مختلف پاسخ داده میشود. در عربستان سعودی توليد گياهانی که ژن آنها تغيير کرده است، اشکالی ندارد ولی معاينه نطفه و جنين انسان [برای تشخيص بيماریهای ارثی و عقبماندگی ذهنی و جسمی] ممنوع است چرا که با اراده خداوند تناقض دارد. در پاکستان به عنوان تنها کشور اسلامی، بخشيدن اعضای بدن [مرده] ممنوع است. تئوری انفجار اوليه و تئوری تکامل از موضوعات به شدت بحث برانگيز هستند زيرا اسلام، درست مانند مسيحيت، يک دين متکی به تئوری خلقت است و با اين تئوريها در تناقض مستقيم قرار دارد. در مدارس مصر اما تئوری تکامل تدريس میشود در حاليکه در عربستان و سودان ممنوع است. طاهر اديس، فيزيکدان و نويسنده کتاب «رؤيای هماهنگی: دانش و دين در اسلام» در روزنامه نيويورک تايمز گفته است: «قرآن يک متن متکی بر خلفت است» از همين رو مشکل بتوان [بر عکس مسيحيان] يک عالم اسلامی را پيدا کرد که در عين حال طرفدار متعصب نيوتن هم باشد!
با اين همه بين طرفداران مسيحيت و اسلام هم گاه پيمان اتحاد بسته میشود. هر اندازه هم که اسلاميستهای بنيادگرا، غرب و مسيحيت را در جايی که به تئوری خلقت جهان مربوط میشود، رد کنند، اما هر جا که لازم باشد از مسيحيان بنيادگرا تقليد میکنند. عدنان اوتکار، نويسنده ترک، يکی از توليدکنندگان خستگی ناپذير کتابهای مربوط به خلقت است. او بدون اينکه کسی از او بخواهد و به رايگان برای پژوهشگران و ژورناليستهای سراسر جهان کتاب هشتصد صفحهای خود را به نام «اطلس خلقت» فرستاده است. وی در اين کتاب عليه تئوری تکامل داروين به نبرد برخاسته است. در گزارش سازمان امنيت ايالت بادن وورتنبرگ در آلمان در سال ۲۰۰۳ آمده است: خلقت گرايی فردی به نام عدنان اوتکار «از تئوری خلقت مسيحيان بينادگرا تغذيه میکند به ويژه توليدات فکری «انستيتو پژوهش خلقت» در سان ديه گو کاليفرنيا که وی تلاش میکند آن را به متون اسلامی تبديل کند». توماس آيش، کارشناس اسلام در دانشگاه بوخوم نيز تأييد میکند که «تئوری خلقت اسلام به شدت متأثر از منابع غيراسلامی است» آن هم به اين دليل که بسياری از روشنفکران اسلامی در کشورهای خارجی آموزش ديدهاند.
دانش عبارتست از آزمون مداوم تزهای مختلف، بدون توجه به هر گونه قدرت، اعم از سياسی يا روحانی. پرويز اميرعلی دانشمند پاکستانی مشکل دانش در جهان اسلام را اينگونه جمعبندی میکند: «اگر روش علمی کنار گذاشته شود، آنگاه جای خالی آن را نمیتوان با منابع [دينی] يا وعدههای توخالی درباره توليد علم پر کرد».
به اين ترتيب ولتر اسلام هنوز بايد بيايد. شايد هم در دانشگاه علم و صنعت دانشگاه ملک عبدالله درس خواهد خواند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر