داستان عشقی حسين و يزيد پس از انتشار نوشتاری در اين خصوص نامهای از استاد دکتر شفا دريافت نمودم که حيفم آمد نوشته استاد را پيوست اين نوشتار نکرده باشم، و از افتخاری که از اين رهگذر نصيب اينجانب شده سپاسگـزاری نمايم.
نوشتهاند:
مارس ۲۰۰٤
دوست ارجمند .... متن جالب شما را در مورد ارزيابی چنگ کربلا و داستان عشقی اورينب با علاقه خواندم. البته اين ماجرا را قبلا نيز خوانده بودم ولی نه به اين جامعيت و تفصيلی که شرح ارسالی شما داشت.
عقيده شخصی من اين است که اين ماجرا تنها يکی از عوامل جنبی واقعه کربلا بود نه عامل بنيادی آن. اين عامل بنيادی مبارزه برای قدرت بود که در جهان اسلام از همان هنگام درگذشت محمد انگيزه اصلی تمام تحولات و تمام جنگها و توطئهها ساخت و پاختهای اين جهان بود. پس از قتل علی، فرزند ارشد او حسن مدعی خلافت قانونی عرب در برابر معاويه شد و حتی صحبت از جنگ طرفين نيز بميان آمد، ولی با پولهای فراوانی که معاويه به وی پيشنهاد کرد و تعهداتی که در باره واگذاری خلافت به حسين برادر کوچکتر او پس از مرگ معاويه بعهده گرفت حسن که اصولا اهل مبارزه نبود از دعوی خلافت خود صرفنظر کرد و ترجيح داد که زندگی آرامی را با ٧۰ زن پياپی خويش بگذراند، و ظاهرا بدستور معاويه از جانب يکی از همين زنان مسموم شد. ولی معاويه در اين ميان با زير پا گذاشتن تعهد خود زمينه را برای موروثی کردن خلافت و تعيين پسرش يزيد به جانشينی خويش راه را بر خلافت حسين بسته بود، و برای حسين راهی نمانده بود جز اينکه مشروعيت خود را از راه سر باز زدن از بيعت با يزيد و روياروئی با او مطالبه کند.
عزيمت او به کوفه نيز بدنبال وعده شيعيان اين شهری که کانون اصلی طرفداران علی و خاندان او بود در پشتيبانی از او و دعوت وی به شهر خود صورت گرفت، و فقط رشوههای بيدريغ ابن زياد حاکم اعزامی يزيد به سران شهر بود که کوفيان از پشتيبانی او خودداری کردند، و جنگ حسين در کربلا جنگی بود که از اين راه به وی تحميل شد و عملا چارهای جز آن برايش باقی نماند. اين واقعيت نيز شايان تذکر است که تا زمان شهادت حسين و ياران او در کربلا اساسا مسئله امامت مطرح نبود و تنها صحبت از خلافت در ميان بود. موضوع امامت فقط بعد از مرگ حسين يعنی از زمان زين العابدين امام چهارم شيعه مطرح شد، زيرا ديگر اميدی برای انتقال خلافت موروثی به خاندان علی باقی نمانده بود.
داستان رقابت يزيد با حسين در مورد اُرَيـّنـَب نيز تنها داستانی از اين نوع نيست که تاريخنويسان شيعه در اين راستا حکايت کرده اند، زيرا نظير اين داستان را نيز در مورد همسری شهربانو دختر ادعائی يزدگرد و نارضائی يزيد که بنوبه خود خواهان او بود از اين بابت، روايت کرده بودند. منتها در هر دو مورد (منجلمه در مواردی که خودتان به کتاب زين العابدين رهنما استناد کرده ايد) اين روايتها طوری ارائه شده است که شديدا به نفع حسين و به زيان یزيد باشد.
با بهترين مراتب دوستی شجاع الدين شفا?
آنچه اينجانب نوشته بود...
داستان عشقی يزيد و حسين
اورينب در کربلا يا حکومت در کوفه؟
نزديک به ١٤٠٠ سال است مذهبيون شيعه حسين را در اين روزها (عاشورا و تاسوعا) پای منبرهای دروغ و نيرنگ میکشند و حسينم حسينم راه انداخته و لعنت بر يزيد میفرستند. عدهای هم که نه از تاريخ آگاهی دارند و نه بخود زحمت دادهاند در اين مورد تحقيق نمايند کور کورانه به سر و کول خود زنجير و قمه زده نذر میکنند که اگر فرزند دلبندشان از بيماری نجات يافت يا به آرزوی خودشان رسيدند سر فرزند بيگناه خود را زخم زده به خون آغشته نموده و يا او را قربانی راه حسين کنند؟ کسی نمیپرسد که چرا خودشان را قربانی و يا زخم نمیزنند و اين کودکان هستند که تاوان ناآگاهی آنها را پس میدهند.
اين راه را ادامه راه حسين میدانند!!!؟
چه راهی حسين رفته که ملايان از گفتن حقيقت داستان واهمه داشته و آنرا زير قمهزنی و زنجيرکشی و فريادهای يا حسين مخفی مینمايند؟ آيا هرگز از خود سئوال کردهايد چرا؟!
داستان روز کربلا از اين قرار است:
معاويه که با اقتدار و حيله گریهای استادانهای به کرسی حکومت تکيه زده پسرش يزيد را به سرکردگی سپاه و به فرماندهی لشگر گماشته است. در اين ايام حسين و خانوادهاش در سرزمينی تحت لوای معاويه و يزيد زندگی میکنند.
يزيد در لشگر خود سرداری دارد که دارای همسری بی اندازه زيبا و خوش بر و رو بنام اورينب است. يزيد عاشق و دلباخته اورينب است و به هر حيلهای دست زده، با ارسال هدايا، پول و جواهر، خرما و شتر، کنيز و غلام نتوانسته دل اورينب را بدست آورد. يزيدِ عاشقپيشه چه شعرها که برای اورينب نسروده.
حسين ابن علی نامههای متعددی از هواداران خود ازمردم کوفه دريافت میدارد که او را به کوفه فرا میخوانند تا با جمع پيروان خود از آن محل بتواند با يزيد مقابله کند. او مسلم ابن عقيل را برای بررسی وضعيت بکوفه میفرستد. مُسلِم خبرهای خوشی به حسين میدهد ولی خيلیها او را از رفتن بکوفه منع میکنند ولی حسين مصمم است که برود.
يزيد نااميد از همه کار، به پدر مکارش معاويه پناه میبرد؛ معاويه يزيد را راهنمائی میکند که سردار را به ماموريت بفرستد تا اورينب در فراق همسر به هوس درآيد که باز هم نتيجه نمیبخشد. در شهر شايع میکنند که اورينب به هوسبازی با ديگران مشغول است و زناکار میباشد. وقتی سردار از ماموريت بر میگردد و گوشش به شايعهها آشنا میشود مترصد میشود همسرش را طلاق دهد. حسين همانند جد بزگوارش که هميشه در صدد دستاندازی به زنان بيوه میبوده در کمين نشسته بود. تا صيغه طلاق جاری میشود به ناگاه بدون توجه به يزيد و معاويه زن مطلقه را ربوده و بعقد خود در بياورد.
حسين ابن علی با اينکار گور خودش و يارانش را میکند. او زنی را که به حيلههای يزيد و معاويه از همسرش طلاق گرفته است را تصاحب میکند. اينکار حسين برقی در چشمان در انتظار يزيد میاندازد که امت عرب تا آن تاريخ بخاطر نداشت.
يزيد به حسين ابن علی پيغام میدهد اگر سرش را دوست دارد و سلامت افراد خانوادهاش را میخواهد از شيطنت دست بردارد. ولی حسين ابن علی که به مقصود نزديک شده سر از پا نمیشناسد و در صدد گرفتن کام از همسری تازه است! با نامههائی که از کوفه رسيده عازم کوفه میشود. در صحرای کربلا با سپاهيان ابن زياد مواجه میشود. از او سئوال میکنند عازم کجاست، که حسين ابن علی با نشان دادن خرجين نامهها میخواهد ابن زياد را قانع کند ولی فرمانده سپاه به حسين و هفتاد و چند نفری که همراه او بودند نه راه پس میگذارد و نه راه پيش و او را در کربلا محاصره میکنند.
چون حسين در راه سفر بود وقتی در صحرای کربلا محاصره میشود پيش بينی جنگی نکرده بود و سپاهی همراه او نبود. يزيد و لشگريان معاويه او را محاصره میکنند، هنوز حسين فرصت دارد با دادن طلاق و پس دادن اورينب جان خودش و همراهان را نجات دهد ولی با کله شقی تمام شانه خالی می کند و زير بار نمیرود و همانشب به افراد خيمه و بارگاه میگويد "اينها با من کار دارند هرکس میخواهد میتواند از تاريکی شب استفاده نموده و جان خود را نجات دهد" که همان شب ديگران که جزو افراد فاميل حسين ابن علی نبودند چادرها را ترک نمودند.
اين جريان تاريخی که در بسياری از تواريخ کتابها١ و نوشتههای فقهای اسلام آمده از مردم عادی پنهان نگاه داشته میشود در حاليکه ريشه حقيقی و اصل واقعه کربلا است. فقهای شيعه همانند همه پنهان کاریهای ديگر اين اصل تاريخی را وارونه جلوه داده و فقط به حکومت کوفه و عمل يزيد و معاويه و کشته شدن اصغر و اکبر اشاره میکنند.
ح-ک
مارچ ۲۰۰٤ (که همزمان با تاسوعا و عاشورا میبود)
KRK/EJD
--------------------------------------------------------------------------------
١- زندگانی امام حسين - نوشته زين العابدين رهنما،جلد اول فصل های٧، ٨، ٩، ١٠، ١۲، ١٤ ، ١٥و فصل ٣٤ برگ ٥١٤ - تاريخ های انتشار: چاپ اول آبان ١٣٤٥، چاپ دوم اسفند ١٣٤٦، چاپ سوم خرداد ١٣٤٨ سازمان انتشارات جاويدان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر