پیش بینی سوره روم

این نوشتار از مجموعه ردیه هایی است که بر ادعاهای وجود معجزات علمی در قرآن نوشته شده است، توصیه میشود پیش از خواندن این نوشتار مقدمه را در نوشتاری با فرنام "معجزات علمی قرآن" بخوانید.



اما موضوع این نوشتار مربوط به ادعایی متفاوت با سایر ادعاهای معجزه است، بیشتر موارد ادعا شده توسط مسلمانان مربوط به مسائل علمی میشوند و اینکه قرآن مسائل علمی مشخصی را از قبل پیشبینی کرده بوده است. تفاوت این ادعا با آن ادعاها در این است که این ادعا تاریخی است نه علمی. بر خلاف سایر ادعاها که معمولاً از جانب جهال اهل تسنن و نه حتی علمای آنان مطرح میشود این ادعا طرفدارانی در بین "علما"ی هر دو مذهب دارد بطوری که خود من در دوران تحصیلم در ایران با آن در کتاب درسی قرآن یا دینی روبرو شده بودم و از این رو است که بایسته دانستم توضیحاتی در این مورد بدهم.

در این نوشتار کوتاه ابتدا به تشریح آیه پرداخته و سپس دلایل خود برای رد آن را بر خواهم شمرد.

بررسی و معرفی خود آیه

سوره روم آیات 1 تا 3

الم؛ غُلِبَتِ الرُّومُ ؛ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ؛ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ .
الم‌؛ رومیان مغلوب شدند! ؛ (و این شکست) در سرزمین نزدیکی رخ داد؛ امّا آنان پس از (این) مغلوبیّت بزودی غلبه خواهند کرد... ؛ در چند سال همه کارها از آن خداست؛ چه قبل و چه بعد (از این شکست و پیروزی)؛ و در آن روز، مؤمنان (بخاطر پیروزی دیگری) خوشحال خواهند شد...

موضوع قابل توجه ولی بی ارتباط با بحث ما این است که چرا باید مومنان از شکست ایران در مقابل رومیان خوشحال شوند؟ ایران چه هیزم تری به پیامبر دزدان فروخته بود که محمد اینگونه کینه شتری از ایران به دل داشت؟ آیت الله ها تلاش میکنند این خوشحالی و شعف محمد را به "مسیحی" بودن رومیان نسبت دهند (1) و اینکه مسیحیان اهل کتاب بودند و ایرانیان نبودند. این حیوانیت و توحش تهوع آور تیره آیت الله ها که فکر میکنند امپراطوری روم چون مسیحی بوده است حق داشته است به ایران که زرتشتی بوده است حمله کند، با توجه به اینکه ایران دستکم از نگر مذهبی کشوری آزاد بوده است و در آن یهودی و زرتشتی و مسیحی در کنار هم میزیستند و حتی شاه ایران زن مسیحی داشته است تا اینکه مسلمانان وحشی نظام آنرا به گند کشیدند و هزار و چهارصد سال است که در گند نگه داشته اند از سویی با این سخن دیگر اراذل که میگویند آیین زرتشت نیز از نظر تشیع اهل کتاب به شمار میرود تا جنایت و تجاوز اجداد خبیث خود به این مرز و بوم و مردمانش را انکار کنند و امام علی جنایت پیشه و خونخوارشان را و امامین جنایتکارین حسن و حسین را از اتهام ایرانی کشی و قتل عام در ایران برائت بخشند در تناقض جدی است، مگر اینکه بگویند مسیحیت چون نسبت به آیین زرتشت موخر بوده است بهتر بوده است و محمد را لازم افتاده که به سبب تاخیر مسیح بر زرتشت، کشته شدن ایرانیان بدست رومیان را جشن گیرد و نه برعکس، براستی که آیت الله ها هرچه بیشتر سعی میکنند از محمد دفاع کنند انگار سطلی دیگر از زباله و پساب را بر سر او خالی میکنند و بیشتر آبروی این درنده خوی فرومایه را میبرند.

ایرانیان باید بدانند که ساسانیان با تمام ایرادات و مشکلاتی که داشتند جانانه در مقابل رومیان ایستادند و رومیانی که ملت ها را نابود و آواره کردند اگر آن جانفشانی ها و جوانمردی های ساسانیان و ایرانیان آن دوران نبود بدون شک همان بلایی را که سر ملت یهود آوردند و نتیجه آن تا امروز هم باقیست و یهودیان را در سرتاسر جهان تا تشکیل اسرائیل مدرن آواره کردند بر سر اقوام ایرانی نیز می آوردند.

اما یافتن دلیل واقعی اینکه رئیس شترچران دزد و آدمخواران عرب از شکست ایرانیان ابراز شعف شادی میکند و سبب این کینه توزی و دشمنی اعراب مسلمان و بطور کلی اسلام با ایران که بعدها در قتل عامها و تجاوزات آنان به میهن ما و مردمانمان تجلی یافت البته نیازمند تحقیق و دقت و بررسی بیشتری است که البته به موضوع بحث ما مربوط نیست، آقای اسماعیل نوری علا نوشتار کوتاه اما بسیار جالبی در این پیرامون دارند که در اینجا یافت میشود و خواندن آنرا توصیه میکنم.

پیشبینی سرانجام جنگ معجزه نیست

همواره میتوان با یک بررسی مختصر از شرایط و وضعیت طرفین جنگ فهمید که کدام طرف پیروز خواهد شد و یا دستکم احتمال پیروزی کدام طرف بیشتر است. میدانیم محمد خود یک تاجر بوده است و پیش از انتخاب شغل ناشریف پیامبری و قبل از اینکه به سرش بزند که پیامبر شود به شهر ها و نقاط اطراف سفرها کرده بود. همچنین میدانیم که در میان اطرافیان محمد افرادی بودند که اصالتاً اهل ایران، مصر و روم بودند یا اینکه این مناطق را از نزدیک دیده بودند. دانایی از وضعیت مناطق برای تجار اهمیت زیادی دارد، حتی امروزه هم امنیت یک منطقه که در شرایط جنگی مختل میشود روی تجارت تاثیر مستقیم میگذارد و تجار پیش از انتخاب مال التجاره و منبع و مقصد خود باید بخوبی بدانند که در کجا چه اتفاقی می افتد. همچنین میدانیم که محمد خیال حمله به عجم و مطیع کردن آنها را در سر خود میپروراند و از همین رو طبیعتاً علاقه به مسائل نظامی و تحلیل قوای دو امپراطوری بزرگ داشته است. محمد انگیزه بدست آوردن این اطلاعات را داشته است، ابزار آن را هم داشته است پس میتوانسته باتوجه به وضعیت آن دوره به سادگی نتیجه جنگ را پیشبینی کند. همچنین با توجه به منابع مشخص است که حتی غیر مسلمانان نیز به دلیل اینکه زندگی روزمره آنها تا حدودی مبتنی بر این دست مسائل بوده است در جریان آنچه رخ میداده است بوده اند، برای نمونه:

«قصه ی غلبه ی پارسیان بر روم و غلبه ی رومیان بر پارسیان: آن بود پیش از روزگار پیغامبر ما صلی الله علیه، میان فارس و روم حرب ها و وقایع بسیار بودی. در آن وقت که پیغامبر علیه السلام به مکه دعوی پیغامبری کرد، غلبه ای افتاد پارسیان را بر رومیان سخت، چنان که شام و یمن و جزایر عرب همه از دست رومیان بیرون کردند، و مشرکان خاصه قریش، بدان شادی کردند و بر مسلمانان شماتت کردند که شما می گفتید که نصرت، اهل کتاب را خواهد بود، پدید آمد که پارسیان، نه از اهل کتاب اند و روم اهل کتاب، چه گونه غلبه کردند پارسیان بر روم. ابی خلف جمحی بوبکر را گفت: پدید آمد دروغ یار شما که می گفت غلبه اهل کتاب را خواهد بود. بوبکر گفت: ببینی که زود بود که روم بر پارسیان غلبه کنند یکبارگی. ابی گفت: هرگز این نتواند بود با چنان غلبه که پارسیان بر روم کردند. ابوبکر گفت: تا ببینی. ابی گفت: گرو بندی؟ ابوبکر گفت: بندم. گرو بستند به پنج شتر تا پنج سال که گر تا پنج سال روم را بر فرس غلبه نبود، ابوبکر پنج شتر به ابی بدهد و اگر نه، بستاند. چون ابوبکر گرو ببست بیامد رسول خدا را خبر کرد، رسول گفت: یا ابابکر، «زد فی الخطر و زد فی الاجل». اشتر به هفت رسان و سال هم به هفت رسان. ابوبکر چنان کرد، هفتم سال خبر آمد که رومیان بر پارسیان غلبه گرفتند. ابوبکر به مدینه بود نامه نبشت به پسر خویش به مکه تا اشتر از پسر ابی خلف بستد». (2)

تفسیر ابن کثیر در مورد سوره روم:

"این آیات در مورد پیروزی شاهپور شاه ایران بر شام (سوریه فعلی)، بخشهایی از شبهه جزیره عربستان و بخشی از مناطق امپراطوری روم نازل شده بود. هراکلیوس امپراطور رومی ها مجبور شد که قسطنطنيه (استانبول فعلی) را که برای دورانی طولانی تحت حاکمیت آنها بود ترک گوید. سپس هراکلیوس در جنگ پیروز شد. امام احمد نقل از ابن عباس نقل کرده است که در مورد این آیه گفته است:

[الم - ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ فِى أَدْنَى الاٌّرْضِ]

(الف لام میم، رومیان مغلوب شدند، در سرزمینی نزدیک) او گفت "آنها نخست مغلوب شدند و سپس پیروز شدند". او گفت: "بت پرستان میخواستند که ایرانیان بر رومی ها پیروز شوند، زیرا هردو بت پرست بودند و مسلمانان میخواستند که رومیان بر ایرانیان پیروز شوند زیرا هردو مردم اهل کتاب بودند. این خبر به ابوبکر رسید و او نیز آنرا به رسول الله گفت. رسول الله گفت:

«أَمَا إِنَّهُمْ سَيَغْلِبُون»

(آنها یقیناً پیروز خواهند شد). ابوبکر اینرا به بت پرستان گفت و آنها گفتند "محدودیت زمانی تعریف کن، اگر ما پیروز شدیم ما فلان چیز را به شما خواهیم داد و اگر شما پیروز شوید به ما فلان چیز را به ما بدهید"، پس ابوبکر زمان 5 سال را مطرح کرد و رومیان در پنج سال پروز نشدند. ابوبکر اینرا به پیامبر گفت و وی گفت:

«أَلَا جَعَلْتَهَا إِلَى دُونَ أُرَاهُ قَالَ: الْعَشْرِ»

(چرا روی کمتر از 10 سال شرط بستی؟) سعد بن جبیر گفت "بضع به معنی کمتر از 10 است"، سپس رومیان پیروز شدند و او گفت که این آن چیزی است که الله گفته:

[الم - ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ - الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَـهُمْ يُنفِقُونَ - وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالأْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ - أُوْلَـئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ]

(الف لام میم. رومیان مغلوب شدند. در سرزمینی نزدیک، و آنها پس از شکستشان پیروز خواهند شد. در چند سال آینده. سرنوشت در گذشته و آینده تنها در دست الله اس. و در آن روز مومنین خوشحال خواهند شد -- به کمک الله. او به کسی که بخواهد کمک میکند و براستی که او قدیر و بخشنده است). این در الترمذی و النسائی نیز ثبت شده است."

جالبتر این است که ابوسفیان با هراکلیوس که اعراب وی را "هرقل" مینامند نیز بعدها دیدار کرده است:

صحیح بخاری پوشینه 4 کتاب 5 شماره 399

از عبدالله بن عباس منقول است:

ابوسفیان بن حرب به او (عبدالله بن عباس) خبر داده است که هراکلیوس او را و تنی چند از کاروانیان قریش را که برای تجارت به شام رفته بودند برای دیدار دعوت کرده بود و آنها با وی دیدار کرده بودند و این در زمان صلح (حدیبیه؟) با پیامبر اتفاق افتاد.

همچنین میدانیم که دوران حیات محمد مصادف است با یک دوره عجیب و غریب در دربار ساسانی که در آن دوره کوتاه و بحرانی چندین شاه و ملکه در دربار به پادشاهی میرسند، همچنین ماجرای معروف شهربراز و خیانت او به خسرو پرویز که از جانب هراکلیوس حمایت میشده است نیز از نقاط ضعف بزرگ ایران و دلایل شکست خسرو پرویز از رومی ها بود. از جانب دیگر محمد به دلایل و با ابزارهایی که یاد شد از وضعیت اجتماعی ایران نیز به خوبی آگاه بوده است، بنابر این هرکس جای محمد بود به سادگی میتوانست حدس بزند که جنگ به سود کدامیک از طرفین تمام خواهد شد و انجام اینکار به هیچ عنوان معجزه نیست.

موفقیت در پیشبینی پنجاه درصدی چندان عجیب نیست

در صورتی که فرض کنیم محمد کاملاً از اوضاع و شرایط منطقه بی اطلاع بوده و دسترسی به منبع اطلاعاتی نداشته است نیز پیشبینی سرانجام جنگ به دلیل اینکه احتمال پیروز شدن هریک از طرفین 50% است چندان کار عجیب و بزرگی نیست. فرض کنید قبل از اینکه بازی های جام جهانی شروع شوند شخصی بگوید تیم نیجریه در مسابقات جام جهانی قهرمان خواهد شد. احتمال تحقق این پیش بینی در صورتی که 30 تیم در جام جهانی شرکت داشته باشند و هیچ فاکتور دیگری را در نظر نگیریم یک بر روی سی یعنی حدود سه صدم است، و اگر نیجریه واقعاً در جام جهانی پیروز شود باید گفت که این شخص شانس خیلی خوبی دارد و یا اینکه پیش بینی بسیار دشواری را انجام داده است.

اما فرض کنید که تمام بازی های جام جهانی به غیر از فینال انجام شده و تنها دو تیم مانده اند که با یکدیگر مسابقه بدهند، یکی از این تیم ها برزیل است و دیگری نیجریه است، آیا اگر کسی پیش از بازی بگوید که پیشبینی میکنم برزیل برنده این بازی و قهرمان جام جهانی خواهد شد، و این اتفاق بیافتد آیا میتوان هنوز هم گفت این فرد خیلی خوش شانس است یا پیشبینی خیلی دشواری را انجام داده است؟ مسلماً نه! پیشبینی که در آن احتمال رخدادن هریک از حالت تنها یک دوم یا پنجاه درصد باشد پیشبینی چندان دشواری نیست، و البته این در شرایطی است که هیچ اطلاعی نسبت به وضعیت این دو تیم، سابقه آنها و وضعیت روحی فعلی بازیکنان تیم نداشته باشیم. در حالی که اگر محمد را در این مثال قرار دهیم در واقع او با بازیکنان این تیم رابطه داشت و با وضعیت این دو تیم از نزدیک آشنا بود و در همسایگی آنها زندگی میکرده!

این است که اساساً چنین پیش بینی ای حتی نیازمند شانس زیاد هم نیست و کاری بسیار آسان است.

بضع سنین و شرط بندی ابوبکر!

همانطور که در بالانیز از سورابادی ذکر شد جریان "نازل" شدن این آیه ظاهراً تمسخر قریشیان است که مسلمانان را طعن زده بودند و محمد نیز این آیه را "نازل" کرده است. مفسر دیگری در این مورد گوید:

«سیغلبون، از «زهری» است که مشرکین در مکه با مسلین ستیزه کردندی که رومیان اهل کتاب اند، شما نیز خویش را اهل کتاب می دانید، پس همچنان که فارسیان که از اهل کتاب نیستند، بر رومیان از اهل کتاب چیره شدند، ما نیز بر شما غلبه خواهیم یافتن. پس در این باره این آیت فرود آمد. و عبدالله بن عتبه بن مسعود چنین مرا خبر داد که ابوبکر، پیش از این که قمار تحریم گردد، با بعضی از مشرکین گرو بست بر این که اگر روم تا هفت سال دیگر بر فارس چیره نشد، چیزی بدان مشرک بدهکار باشد و چون پیغمبر بر این داستان آگاه شد، بدو گفت چرا هفت سال تعیین کردی؟ با آن که عدد هرچه کم تر از ده باشد، «بضع» خوانند و سپس چنان افتاد که غلبه فارس بر روم تا نه سال به طول انجامید و به هنگام غزوه ی حدیبیه بود که خداوند روم را بر فارس پیروز گردانید و مسلمین به غلبه ی اهل کتاب شاد و خرسند شدند. و نیز از «عطیه» است که «ابا سعید خدری» را از این داستان پرسیدم گفت ما با مشرکین عرب از در ستیزه در آمدیم و روم با فارس و چون خداوند، پیامبر و مسلمین را بر مشرکین نصرت داد و روم را بر فارس، ما بدین دو پیروزی، که از برای اهل کتاب بر غیر اهل کتاب نصیب گردید، خرسند شدیم». (3)

برخی منابع نام شخصی که ابوبکر با او شرط بندی کرده بود را ابی ابن خلف دانسته اند و وی کسی است که محمد به دست خودش او را کشت (4)، آنچه در اینجا اهمیت دارد موهوم بودن آیه قرآن است تا جائی که ابوبکر هم معنی آنرا نفهمیده است، به نظر شما اگر خدایی وجود میداشت و میخواست بدینوسیله اعجاز کند و به مردم بفهماند که وجود دارد اینگونه پیام میداد؟ آیا خدا عقلش در این حد است که برای پیشبینی خود نه زمان دقیق و نه مکانی معرفی کند؟ حتی باقی اجزاء این آیه نیز موهوم و نامشخص هستند، نه گفته شده است "این سرزمین نزدیک" کجاست و چقدر نزدیک است و چقدر به کجا نزدیک است، نه گفته شده است غلبه توسط چه کسی انجام گرفته است. به نظر شما خداوند جهان نمیتوانست بجای اینکه در این نزدیکی ها روم شکست خورد و چند سال دیگر غلبه خواهد کرد بطور مشخص و دقیق بگوید:

ایرانیان در سرزمین x بر رومیان پیروز شدند ولی ناراحت نباشید چون رومیان n سال دیگر در سرزمین y برای همیشه بر ایرانیان پیروز خواهند شد.

دلیل اینکه چنین آیه ای در قرآن دیده نمیشود چیست بجز اینکه شخصی لفاظّ و زیرک که خود به سرانجام جنگ شک داشته و میخواسته است حرفی دو پهلو بزند این آیه را "نازل" کرده نه خدا؟ آیا خدای علیم و محیط اینگونه پیشبینی میکند؟

آسان بودن تغییر این آیه.

میدانیم کتاب قرآن در ابتدای کتابت خود اعراب و نقطه گذاری نشده بود و سالها و به عقیده اشخاصی قرنها بعد از مرگ پیام آور مرگ اعراب و نقطه گذاری شد. همینطور میدانیم که زبان عربی به شدت وابسته به نقطه و اعراب است و معنی جملات را به سادگی میتوان با تغییر چند حرکت و نقطه به شدت تغییر داد، تغییر این آیه بگونه ای که جای فاعل و مفعولش عوض شود هم نیازمند تنها چند تغییر کوچک است، همچنین میدانیم که قرآن تحریف شده و مورد دستکاری خود مسلمانان قرار گرفته است، بنابر این کاملاً این احتمال وجود دارد که اگر این واقعه تاریخی (پیروزی ایران و سپس روم) واقعاً اتفاق افتاده باشد، مسلمانان شکل این آیه را بگونه ای تغییر داده باشند که سازگار با این واقعه تاریخی گردد.

از آنجا که بار اثبات ادعای این معجزه بر گردن مسلمانان است باید پیش از تلاش برای اثبات این معجزه نشان دهند که اینچنین نیست و قرآن تحریف نشده است و حتی حرکت های آن نیز همانطور است که محمد گفته است، جدا از اینکه مسلمانان باید اثبات کنند کاتبان وحی واقعاً آنچه محمد میگفته مینوشتند و این بخش اساساً الحاقی نیست و سایر ده ها مطلب و موضوعی که باید اثبات شود، مسلمانان باید قرآنی بیابند که همزمان با محمد باشد و اعراب گذاری هم شده باشد تا بتوانند چنین چیزی را اثبات کنند و از آنجا که قدیمی ترین قرآنهای اعراب و نقطه گذاری شده با محمد سالها فاصله دارند بعید است بتوانند هیچوقت چنین کاری کنند و تا زمانی که چنین نکرده اند باور کردن ادعای آنان غیر عقلایی است.

جالب اینجاست که اتفاقاً این قضیه توسط خود مسلمانان نیز مطرح شده است و در مورد این آیه کاملاً صدق میکند، عبدالله بن عمر البيدوي قاضی مشهور شیراز و مفسر قرآن در کتاب خود "اسرار التنزيل و انوار التأوي" به این قضیه که قرائت دیگری از این آیه نیز وجود دارد اشاره میکند، یکی از مستشرقین در این پیرامون مینویسد:

ولی بیداوی استدلال مسلمانان را بطور کلی با مطلع کردن ما از وجود قرائت های دیگری از سوره روم نابود میکند. او میگوید که برخی قرائت ها بجای "غُلِبَتِ" گفته اند "غَلَبَتِ" و بجای "سَيَغْلُبُونَ" گفته اند "سَيُغْلَبُونَ"، معنی این آیه با تغییر همین چند حرکت میشود "رومیان در سرزمینهای نزدیک پیروز شدند ولی بزودی پس از چند سال شکست خواهند خورد". اگر این درست باشد، آنگاه داستان شرط بندی ابوبکر و ابی باید دروغ باشد، زیرا ابی خیلی قبل تر از شکست رومیان توسط مسلمانان و حتی خیلی قبل تر از پیروزی رومیان بر ایرانیان مرده بود. این قضیه نشان میدهد که چنین احادیثی تا چه حد نادرست هستند. توضیح بیداوی این است که رومیان سرزمین پر آب سوریه (على ريف آلْشام) را فتح کرده بود، و این بخش از قرآن پیشبینی میکند که مسلمانان بزودی بر رومیان پیروز خواهند شد. اگر این معنی درست باشد، آنگاه "نزول" این آیات باید دستکم در سال 6 بعد از هجرت انجام گرفته باشد. روشن است که حرکات و نقطه ها در خط کوفی اصلی که قرآن بدان نوشته شده بود بکار گرفته نشده بودند، بنابر این هیچکس نمیتواند مطمئن باشد که کدامیک از این دو قرائت درست است و ما میدانیم که در مورد تاریخ نزول این آیه، قرائت آن و معنی آن نکات مبهم بسیاری وجود دارد و نمیتوان این بخش از قرآن را بعنوان یک پیشبینی و در نتیجه اثبات پیامبری محمد دانست. (5)

این قضیه نیز در جای خود پاسخ مناسبی به ادعای اعجاز قرآن در این آیه است. در اینجا تصویری از یک برگ قرآن مربوط به ابتدای قرن 8 ام میلادی و انتهای قرن 7 ام میلادی را می آوریم که این تصویر میتواند به خوبی نشان دهد که تغییر این اعراب چقدر در تبدیل قرآن از این خط به خطی که حرکت و نقطه دارد آسان بوده است.

منبع تصویر  (Cambridge Companion to the Qur'an, Cambridge University Press, Uk, 2006 ,page 40)
 
پیروزی موقت یا نهایی؟
صرف نظر از مثال مسابقه فوتبالی که در این نوشتار بدان اشاره کردیم یک جنگ آنهم در دوره ساسانی با مسابقه فوتبال بسیار متفاوت است. جنگهای بین ایران و روم تاریخی دیرینه دارند و همچنین میدانیم که جنگ در دوران باستان با امروز بسیار متفاوت بوده است، کشورها مرز مشخص و معینی نداشته اند، گاهی روزها و هفته ها طول میکشید تا یک فرمانده نظامی آنچه رخ میدهد را به حاکم مورد تابعیت خود گزارش دهد، همچنین جنگهای بین ایران و روم به دلیل مرز های مشترک بزرگ بین ایران و روم همواره در مناطق مختلف روی داده اند و گاهی ایران پیروز میشده است ولی محمد راجع به جنگ بگونه ای صحبت کرده است که انگار مسابقه فوتبال است یعنی در ساعت مشخصی دو کشور با یکدیگر میجنگیده اند و یکی پیروز میشده است و دیگری مغلوب و بعد هم تمام میشده است. ولی هرگز اینگونه نبوده است، سخن محمد سخنی به غایت رندانه است و هیچ شباهتی به یک پیشگویی ندارد زیرا نه اعلام میکند که غلبه روم بر ایران پایان جنگ خواهد بود و نه زمان دقیق و مشخصی را برای آن مطرح میکند.
اگر دقت شود میان غلبه روم و غلبه ایران در این آیه هیچ تفاوتی وجود ندارد یعنی هر دو غلبه از یک جنس هستند، حال اگر سر انجام جنگ کاملاً به سود ایرانیان تمام میشد ادعای محمد بازهم قابل دفاع بود چون میگفت من نگفته ام سرانجام این جنگ به نفع رومی ها تمام میشود، من گفته ام رومی ها پیروز خواهند شد و البته که رومیها در چند جنگ از این همه درگیری و زد و خورد پیروز شده بودند. بعبارت دیگر در این آیه هردو پیروزی به یک شکل آمده اند و همانطور که پیروزی ایرانیان موقت بود پیروزی رومی ها هم میتوانست موقت باشد و پس از پیروزی خود دوباره از ایرانیان شکست بخورند، قرآن هرگز پیروزی رومیان را یک پیروزی نهایی ننامیده است.
بنابر این ادعای محمد در هر حال درست میبود و چنین ادعایی حتی یک پیشبینی هم نیست. مانند اینکه شخصی بگوید از شکست تیم فوتبال ایران ناراحت نباش، تیم ایران بزودی پیروز خواهد شد و ایرانیان خوشحال خواهند شد! روشن است چنین ادعای غیر قابل ابطال پذیری را نمیتوان یک پیشبینی نامید.
نتیجه گیری.
با توجه به تمامی آنچه در بالا آمد روشن است که باور داشتن به معجزه بودن قرآن صرفاً با استناد به آیات ابتدائی سوره روم قابل دفاع از نگر عقلی نیست و نمیتوان به دلیل این به اصطلاح پیشبینی قرآن را کتابی ماوراء انسان دانست.
توسط آرش بیخدا
1) برای نمونه به تفسیر نمونه در مورد سوره روم میگوید مومنان از چند چیز از جمله "از پيروزى اهل كتاب بر مجوسيان كه صحنه اى از غلبه خداپرستى بر شرك بود" در آن روز خوشحال میشدند.
2) قصص قرآن مجید، تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری، مشهور به سور آبادی، برگ 310
3) قرآن کریم، ترجمه و تفسیر محمد کاظم معیری، حاشیه ی تفسیری بر آیات نخستین سوره روم. مشابه همین احادیث در مسند احمد شماره 2633 و 2365 و همچنین سنن الترمذی شماره 3497 و 3498 وجود دارد.
مسند احمد
2633 حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ، حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ، عَنْ سُفْيَانَ، عَنْ حَبِيبِ بْنِ أَبِي عَمْرَةَ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ كَانَ الْمُسْلِمُونَ يُحِبُّونَ أَنْ تَظْهَرَ الرُّومُ عَلَى فَارِسَ لِأَنَّهُمْ أَهْلُ كِتَابٍ وَكَانَ الْمُشْرِكُونَ يُحِبُّونَ أَنْ تَظْهَرَ فَارِسُ عَلَى الرُّومِ لِأَنَّهُمْ أَهْلُ أَوْثَانٍ فَذَكَرَ ذَلِكَ الْمُسْلِمُونَ لِأَبِي بَكْرٍ فَذَكَرَ أَبُو بَكْرٍ ذَلِكَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَمَا إِنَّهُمْ سَيَهْزِمُونَ فَذَكَرَ ذَلِكَ أَبُو بَكْرٍ لَهُمْ فَقَالُوا اجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ أَجَلًا فَإِنْ ظَهَرُوا كَانَ لَكَ كَذَا وَكَذَا وَإِنْ ظَهَرْنَا كَانَ لَنَا كَذَا وَكَذَا فَجَعَلَ بَيْنَهُمْ أَجَلًا خَمْسَ سِنِينَ فَلَمْ يَظْهَرُوا فَذَكَرَ ذَلِكَ أَبُو بَكْرٍ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ أَلَا جَعَلْتَهُ أُرَاهُ قَالَ دُونَ الْعَشْرِ قَالَ وَقَالَ سَعِيدٌ الْبِضْعُ مَا دُونَ الْعَشْرِ قَالَ فَظَهَرَتْ الرُّومُ بَعْدَ ذَلِكَ فَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى ‏{‏الم غُلِبَتْ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ‏}‏ قَالَ فَغُلِبَتْ الرُّومُ بَعْدُ ثُمَّ غَلَبَتْ بَعْدُ قَالَ ‏{‏لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ‏}‏ قَالَ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ‏.

2365 حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ بْنُ عَمْرٍو، حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ، عَنْ سُفْيَانَ، عَنْ حَبِيبِ بْنِ أَبِي عَمْرَةَ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، فِي قَوْلِهِ ‏{‏الم غُلِبَتْ الرُّومُ‏}‏ قَالَ غُلِبَتْ وَغَلَبَتْ قَالَ كَانَ الْمُشْرِكُونَ يُحِبُّونَ أَنْ تَظْهَرَ فَارِسُ عَلَى الرُّومِ لِأَنَّهُمْ أَهْلُ أَوْثَانٍ وَكَانَ الْمُسْلِمُونَ يُحِبُّونَ أَنْ تَظْهَرَ الرُّومُ عَلَى فَارِسَ لِأَنَّهُمْ أَهْلُ كِتَابٍ فَذَكَرُوهُ لِأَبِي بَكْرٍ فَذَكَرَهُ أَبُو بَكْرٍ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَمَا إِنَّهُمْ سَيَغْلِبُونَ قَالَ فَذَكَرَهُ أَبُو بَكْرٍ لَهُمْ فَقَالُوا اجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ أَجَلًا فَإِنْ ظَهَرْنَا كَانَ لَنَا كَذَا وَكَذَا وَإِنْ ظَهَرْتُمْ كَانَ لَكُمْ كَذَا وَكَذَا فَجَعَلَ أَجَلًا خَمْسَ سِنِينَ فَلَمْ يَظْهَرُوا فَذَكَرَ ذَلِكَ أَبُو بَكْرٍ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ أَلَا جَعَلْتَهَا إِلَى دُونَ قَالَ أُرَاهُ قَالَ الْعَشْرِ قَالَ قَالَ سَعِيدُ بْنُ جُبَيْرٍ الْبِضْعُ مَا دُونَ الْعَشْرِ ثُمَّ ظَهَرَتْ الرُّومُ بَعْدُ قَالَ فَذَلِكَ قَوْلُهُ ‏{‏الم غُلِبَتْ الرُّومُ‏}‏ إِلَى قَوْلِهِ ‏{‏وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ‏}‏ قَالَ يَفْرَحُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ‏.

سنن الترمذی
3497 حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ حُرَيْثٍ، حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ بْنُ عَمْرٍو، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْفَزَارِيِّ، عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ، عَنْ حَبِيبِ بْنِ أَبِي عَمْرَةَ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ‏:‏ ‏(‏ الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِي أَدْنَى الأَرْضِ ‏)‏ قَالَ غُلِبَتْ وَغَلَبَتْ كَانَ الْمُشْرِكُونَ يُحِبُّونَ أَنْ يَظْهَرَ أَهْلُ فَارِسَ عَلَى الرُّومِ لأَنَّهُمْ وَإِيَّاهُمْ أَهْلُ أَوْثَانٍ وَكَانَ الْمُسْلِمُونَ يُحِبُّونَ أَنْ يَظْهَرَ الرُّومُ عَلَى فَارِسَ لأَنَّهُمْ أَهْلُ كِتَابٍ فَذَكَرُوهُ لأَبِي بَكْرٍ فَذَكَرَهُ أَبُو بَكْرٍ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ ‏"‏ أَمَا إِنَّهُمْ سَيَغْلِبُونَ ‏"‏ ‏.‏ فَذَكَرَهُ أَبُو بَكْرٍ لَهُمْ فَقَالُوا اجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ أَجَلاً فَإِنْ ظَهَرْنَا كَانَ لَنَا كَذَا وَكَذَا وَإِنْ ظَهَرْتُمْ كَانَ لَكُمْ كَذَا وَكَذَا فَجَعَلَ أَجَلَ خَمْسِ سِنِينَ فَلَمْ يَظْهَرُوا فَذَكَرُوا ذَلِكَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم فَقَالَ ‏"‏ أَلاَ جَعَلْتَهُ إِلَى دُونِ - قَالَ أُرَاهُ الْعَشْرِ ‏"‏ ‏.‏ قَالَ سَعِيدٌ وَالْبِضْعُ مَا دُونَ الْعَشْرِ قَالَ ثُمَّ ظَهَرَتِ الرُّومُ بَعْدُ ‏.‏ قَالَ فَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى ‏:‏ ‏(‏ الم * غُلِبَتِ الرُّومُ ‏)‏ إِلَى قَوْلِهِ ‏:‏ ‏(‏يفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ ‏)‏ قَالَ سُفْيَانُ سَمِعْتُ أَنَّهُمْ ظَهَرُوا عَلَيْهِمْ يَوْمَ بَدْرٍ ‏.‏ قَالَ أَبُو عِيسَى هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ غَرِيبٌ إِنَّمَا نَعْرِفُهُ مِنْ حَدِيثِ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ عَنْ حَبِيبِ بْنِ أَبِي عَمْرَةَ ‏.


3498 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي أُوَيْسٍ، حَدَّثَنِي ابْنُ أَبِي الزِّنَادِ، عَنْ أَبِي الزِّنَادِ، عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ، عَنْ نِيَارِ بْنِ مُكْرَمٍ الأَسْلَمِيِّ، قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ ‏:‏ ‏(‏ الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِي أَدْنَى الأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ * فِي بِضْعِ سِنِينَ ‏)‏ فَكَانَتْ فَارِسُ يَوْمَ نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ قَاهِرِينَ لِلرُّومِ وَكَانَ الْمُسْلِمُونَ يُحِبُّونَ ظُهُورَ الرُّومِ عَلَيْهِمْ لأَنَّهُمْ وَإِيَّاهُمْ أَهْلُ كِتَابٍ وَفِي ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى ‏:‏ ‏(‏يوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ‏)‏ فَكَانَتْ قُرَيْشٌ تُحِبُّ ظُهُورَ فَارِسَ لأَنَّهُمْ وَإِيَّاهُمْ لَيْسُوا بِأَهْلِ كِتَابٍ وَلاَ إِيمَانٍ بِبَعْثٍ فَلَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى هَذِهِ الآيَةَ خَرَجَ أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ رضى الله عنه يَصِيحُ فِي نَوَاحِي مَكَّةَ ‏:‏ ‏(‏ الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِي أَدْنَى الأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ * فِي بِضْعِ سِنِينَ ‏)‏ قَالَ نَاسٌ مِنْ قُرَيْشٍ لأَبِي بَكْرٍ فَذَلِكَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ زَعَمَ صَاحِبُكُمْ أَنَّ الرُّومَ سَتَغْلِبُ فَارِسًا فِي بِضْعِ سِنِينَ أَفَلاَ نُرَاهِنُكَ عَلَى ذَلِكَ قَالَ بَلَى ‏.‏ وَذَلِكَ قَبْلَ تَحْرِيمِ الرِّهَانِ فَارْتَهَنَ أَبُو بَكْرٍ وَالْمُشْرِكُونَ وَتَوَاضَعُوا الرِّهَانَ وَقَالُوا لأَبِي بَكْرٍ كَمْ تَجْعَلُ الْبِضْعُ ثَلاَثُ سِنِينَ إِلَى تِسْعِ سِنِينَ فَسَمِّ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ وَسَطًا تَنْتَهِي إِلَيْهِ ‏.‏ قَالَ فَسَمَّوْا بَيْنَهُمْ سِتَّ سِنِينَ قَالَ فَمَضَتِ السِّتُّ سِنِينَ قَبْلَ أَنْ يَظْهَرُوا فَأَخَذَ الْمُشْرِكُونَ رَهْنَ أَبِي بَكْرٍ فَلَمَّا دَخَلَتِ السَّنَةُ السَّابِعَةُ ظَهَرَتِ الرُّومُ عَلَى فَارِسَ فَعَابَ الْمُسْلِمُونَ عَلَى أَبِي بَكْرٍ تَسْمِيَةَ سِتِّ سِنِينَ لأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ ‏:‏ ‏(‏في بِضْعِ سِنِينَ ‏)‏ قَالَ وَأَسْلَمَ عِنْدَ ذَلِكَ نَاسٌ كَثِيرٌ ‏.‏ قَالَ هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ مِنْ حَدِيثِ نِيَارِ بْنِ مُكْرَمٍ لاَ نَعْرِفُهُ إِلاَّ مِنْ حَدِيثِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي الزِّنَادِ ‏.‏
4) سیرت رسول الله، ابن هشام، رفیع الدین اسحق محمد همدانی، چاپ سوم، 77، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برگ 673.
5) (C. G. Pfander, Mizan-ul-Haqq - The Balance of Truth, revised and enlarged by W. St. Clair Tisdall [Light of Life P.O. Box 18, A-9503, Villach Austria], 279-280)
 





هیچ نظری موجود نیست: