رد برهان ترجیح هستی

نگارنده (گان):اردشیر پاینده

اين برهان اسمي رسمي ندارد، و از خانواده ي برهانهاي جهانشناختي است.

صورت اين برهان را بر اساس يكي از كتبي كه در اين زمينه نوشته شده است نقل مي كنم :

جهان هست، به جاي آنكه نباشد. اصل عدم است. ترجيح بلامرجح محال است. حال كه جهان وجود دارد، لاجرم مرجحي (خدا) در كار است.

آن را ميتوان به شكل ساده تر اينگونه بيان كرد كه جهان هم مي توانست وجود داشته باشد، هم وجود نداشته باشد (يعني هيچكدام تناقض منطقي ندارند). اصل با وجود نداشتن است، و اين وجود است كه نياز به دليل دارد. نقطه ي شروع عدم است و وجود چيزي فراتر از آن. پس اگر جهان وجود نمي داشت اتفاق خاصي نيفتاده بود، ولي حال كه وجود دارد (خلاف حالت معمول و اصيل)، حتما چيزي بوده است كه باعث شده چنين اتفاق خاصي بيفتد. آن چيز خداست.

همانطور كه ملاحظه مي شود اين برهان بسيار شبيه برهان وجوب و امكان است، و تنها تفاوت مهم نتيجه ايست كه ميگيرد.

اين برهان از سه فرض استفاده كرده است. اينكه جهان وجود دارد، اصالت با عدم است، و اينكه "ترجيح نياز به مرجح دارد".

از اين سه مقدمه در مورد اولي مشكلي نيست، چرا كه همه به شكلي وجود را قبول داريم، دست كم در مورد وجود "خود".

اينكه ترجيح بدون ترجيح دهنده ممكن نيست به عبارتي بيان عليت است، كه نقدهاي وارد بر برهان عليت را نيز به اين برهان وارد ميسازد، و از سوي ديگر حكمي نادرست است، كه در مورد نادرستي آن در برهان وجوب و امكان توضيح داده شده است. آنگونه كه در آنجا بيان شد، "ترجيح بلا مرجح"، نه تنها غير ممكن نيست، بلكه همواره در حال اتفاق افتادن است و كل هستي را در بر گرفته است. بر اين اساس مشخص است كه برهان باطل ميشود، زيرا يكي از مقدمات آن درست نيست.

از اين گذشته، دومين فرض، يعني "اصالت عدم" نيز مشكلات زيادي دارد.

به چه معني اصالت با عدم است ؟

"اصالت" در فلسفه معاني زيادي دارد، منظور در اينجا چيست ؟

گوينده ي اين برهان خود ميگويد :

منظور از اصالت عدم اين است كه در شرايط مساوي و قبل از دخالت هر فاعلي يا هر عاملي يا هر مبدائي، در شرايط صفر، براي عالمِ هستي، يعني جهان يا كيهان به صرفه تر، محتمل تر، و به اقتصاد فكر و منطق نزديك تر اين است كه اين جهان وجود نداشته باشد، مگر اينكه خلافش ثابت شود و مرجح وجودي داشته باشد.

مشخص است كه گوينده براي فرار از گردابي كه فراهم آمده ي خود اوست چگونه گرفتار همانگويي شده است. اگر اصالت عدم به اين معنا باشد كه "هيچ چيز وجود ندارد، مگر اينكه پديدآورنده أي وجود داشته باشد" (كه آن را با كمي پيچ و خم در گفته ي خود آورده است) برهان اش به اين شكل در مي آيد :

جهان وجود دارد، هيچ وجودي بدون پديد آورنده ممكن نيست، پس جهان پديد آورنده أي (خدا) دارد.

كه آن را كاملا به برهاني بي معني تبديل ميكند، چرا كه اكنون لازم است ثابت شود كه "وجود بدون پديد آورنده ممكن نيست"، و مسئله را تبديل ميكند به برهان عليت. 






هیچ نظری موجود نیست: