رفیعه بن قیس الاجوسهمی

این نوشتار زیر مجموعه ای است از مجموعه جنایات محمد پیامبر اسلام، برای مرور سایر اعضای این مجموعه از نوشتاری با فرنام "محمد و دشمنان شخصی اش" دیدن کنید.

بر پایه نوشتارهای تاریخنویسان مشهور و معتبر از جمله طبری (1) واقدی (2) و ابن هشام (3)، در سال 630 میلادی، عبدالله ابن ابی حدردالاسلمی نزد محمد رفت و به او گفت: "من با زنی از طایفه خودم ازدواج کرده و پرداخت مهریه ای را به او قول دادم، ولی اکنون که زمان پرداخت آن فرا رسیده قادر به پرداخت این مبلغ و در اختیار در آوردن همسرم نیستم. محمد از من پرسش کرد مبلغ مهریه چقدر است، به او پاسخ دادم دویست درهم. او گفت شوربختانه در این باره نمیتواند به من کمکی بکند. چند روز از این جریان گذشت، سپس آگاهی یافتم که مردی به نام رفیعه بن قیس از طایفه جوسهم که در بین افراد آن طایفه دارای شهرت والا و احترام بسیاری بود با گروه زیادی وارد شده و در القبه اردو زده و برآنست که نیروی بیشتری از ساکنان القبه گرد آورده و به محمد حمله کند. محمد من و دو نفر دیگر از مسلمانان رافرا خواند و به ما گفت (به شما ماموریت میدهم نزد این مرد بروید و یا او را با خود به اینجا بیاورید و یا اینکه درباره او بررسی کرده و پس از کسب آگهای های بایسته درباره او و نیروهایش نزد من بازگردید و مرا از چگونگی وضع و هدف او آگاه سازید.) همچنین، محمد برای اجرای این ماموریت شتر سالخورده ای در اختیار ما گذاشت که کارآئی زیادی نداشت، ولی محمد توصیه کرد که ما به نوبت از او سواری بگیریم و با فرتوتی او بسازیم".

"ما شمیر ها و تیر ها و کمانهایمان را با خود برداشتیم و به سوی محلی که رفیعه بن قیس اردو زده بود، به راه افتادیم. در حدود زمانی که خورشید در حال غروب کردن بود به آنجا رسیدیم. من خودم را نزدیک محلی که او اردو زده بود پنهان کردم و به دو نفری که همراهم بودند نیز توصیه کردم خود را در آن نزدیکی پنهان کنند و هرگاه صدای (الله اکبر) و حمله از سوی من شنیدند، از پنهانگاهشان خارج شوند و آنها هم با سر دادن صدای (الله اکبر) به کمک من بیایند."

"هنگامی که تاریکی شب بر هامون گسترده شده، رفیعه بن قیس آگاهی یافت که یکی از گله بان هایش که در هنگام بامداد برای چرای گوسفندان به بیابان رفته بود، هنوز بازگشت نکرده است. بنابر این او خود شمشیرش را بداشت و سربازانش گفت او خود به بیابان میرود تا ببیند چرا گله بان یاد شده هنوز بازگشت نکرده است. برخی از یارانش به او توصیه کردند تنها به بیابان نرود و اجازه دهد، گروهی او را همراهی کنند. ولی او اصرار ورزید که مایل است تنها به انجام اینکار دست بزند. هنگامی که او در تیر رس من قرار گرفت، من تیری به سویش پرتاب کردم. آن تیر به بدنش اصابت کرد و او بدون ذکر کلمه ای بر روی زمین در غلتید و جان داد. من به سوی او رفتم و سرش را از بدنش جدا کردم. آنگاه به سوی اردوی او بازگشتم و شعار (الله اکبر) سر دادم. دو نفر دستیار من با شنیدن صدای (الله اکبر) آن شعار را تکرار کردند و به سوی من آمدند. ما به آنها حمله کردیم و تا آنجا که برایمان امکان داشت اموال و دارائی های آنها را غارت کردیم و زنان و فرزندانشان را به اسارت گرفتیم و با شترها، گوسفندها و بزغاله های زیادی که از آنها غارت کردیم نزد رسول الله محمد بازگشتیم. محمد از اموال غارت شده سیزده راس شتر به من داد که من با فروش آنها توانستم مهریه همسرم را بپردازم و او را در اختیار بگیرم. (4).

طبری مینویسد، الواقدی رویداد بالا را چنین شرح داده است: "پیامبر ابن ابی حدرد را با ابوقتاده به ماموریتی گسیل داشت. افرادی که در این حمله شرکت داشتند، شانزده نفر بودند و ماموریت آنها مدت پانزده روز به درازا انجامید. به هر یک از افرادی که در این حمله شرکت کرده بودند دوازده شتر رسید که بهای هر شتر برابر با ده گوسفند و ده بز بود. هنگامی که مهاجمین به افراد مورد نظر حمله بردند، آنها از هر سو پا به فرار گذاشتند، ولی مسلمانان مهاجم در جستجوی زنان آنها بر آمدند و موفق شدند چهار نفر از زنان آن طایفه را که یکی از آنها بسیار زیبا بود، دستگیر کنند و به اسارت گیرند. (5).

براستی که باید با آهنگ رسا به افراد خردباخته و افسون شده ای که به خرد و درایت انسانی خود پشت کرده ، به این سیستم غارت، چپاول، آدمکشی و زنربائی ایمان بسته و آنرا دین مینامند، شادباش گفت!



منابع:

1- Al-Tabari, The history of al-Tabari, vol 1,p 1759; al-Waqidi, p. 151f; Ibn Sa'd, p.35.

2- Guillume, A translation of Ibn Ishaq's Sirat Rasul Allah, The Life of Mohammad, p.366

3- Ibn Hisham, Vol 2, pp 295-396

4- Guillume, A translation of Ibn Ishaq's Sirat Rasul Allah, The Life of Mohammad, p.78

5- Ibn Hisham, pp 638f; al-Tabari, The history of al-Tabari, vol 1, p.1431f; al-Waqidi, p.151f;Ibn Saad, p.39f.

توسط دکتر مسعود انصاری






هیچ نظری موجود نیست: