غزوه چگونه جنگي بود و به چه كسي شهيد مي گفتند؟

تا قبل از هجرت محمد يا به عبارت ديگر فرار او از مكه به مدينه ،مكي يان حاضر به قبول محمد و آيين جديدش نشدند و دست از آزار و اذيت مسلمانان برنداشتند.تا وقتي كه ابوطالب زنده بود و از محمد حمايت مي كرد، (ابوطالب تا زمان مرگ مسلمان نشد و دست از آيين اجداد خود بر نداشت)كفار قريش نمي توانستندآزار چنداني به محمد برسانند چرا كه با توجه به پيمان هاي قبيله اي اين كار باعث درگيري با ديگر تيره هاي عرب نيز مي شد ،اما تازه مسلماناني كه جايگاهي همچون محمد نداشتند ،كماكان مورد آزار قرار مي گرفتند.

مرگ ابوطالب سه سال پيش از هجرت روي داد و به اين ترتيب محمد يكي از قوي ترين حاميان خود را از دست داد.بعد از بيعه الحرب كه در سال سيزده بعثت بين محمد و هفتادوسه زن و مرد يثربي در عقبه و پس از فراغت از مراسم حج روي داد ،محمد به مسلمانان اجازه داد كه به يثرب بروند.همينكه سران قريش دانستند پايگاهي تازه براي نشر اسلام آماده شده است و مردم مدينه با محمد پيمان جنگ بسته اند ،خطر بيشتر احساس شد و در صدد انتقام بر آمدند و تصميم گرفتند پيمان هاي قبيله اي را ناديده گرفته و محمد را به قتل برسانند.در نتيجه محمد ناچار به فرار از مكه به مدينه شد و يا به قول علماي اسلامي از مكه به مدينه هجرت كرد.

پس از اسكان مسلمانان در يثرب ،محمد متوجه مشكلي بزرگ و اساسي بر سر راه اهداف خود شد .مردم مدينه زراعت پيشه بودند و مكي ها كه كار آنها بازرگاني و دادوستد بود ،از اين حرفه بهره اي نداشتند.بنا براين مهاجرين براي ادامه زندگي در يثرب منبع درآمدي نداشته و در ضمن تا ابد و براي هميشه هم نمي توانستند به عنوان مهمان نزد يثربي ها مسكن گزينند.در نتيجه محمد به فكر چاره افتاد و اينبار هم خداي محمد بلا فاصله وارد صحنه شده و به ياري بنده برگزيده خود شتافت و از اين رو قتل و غارت و چپاول اموال ديگران براي محمد و ياران او از شير مادر هم حلال تر قلمداد شد و مسلما نان رسما به غارت و چپاول كاروانهاي تجاري كه وارد مكه مي شد يا از مكه به سمت شهرهاي ديگر مي رفت ،اقدام نمودند.حال آن دسته از چپاول ها كه محمد خود در آن حضور داشت غزوه نا ميده مي شد و دسته ديگر را كه محمد شخصا حضور نداشت و افراد خود را براي غارت گسيل مي كرد سريه مي گفتند.

جالب اينجاست كه كساني كه براي غارت و وحشيگري يا به عبارت عاميانه تر مال مردم خوري مي رفتند ،اگر كشته مي شدند شهيد به حساب آمده و در سراي باقي از كوپن ،بن ،سهميه و ساير مزاياي شهادت به ويژه حوريان نيكو روي بهشتي كه دل هر عرب وحشي و دور از تمدن آن زمان را به راحتي نرم و او راتحريك به انجام هر كاري مي كرد،بهره مند مي شدند و گروه مقا بل كه به دفاع از جان و مال خود مي پرداختند در صورت كشته شدن در واقع به درك واصل مي شدند.به اين ترتيب از همان نخستين سال هجرت گروههايي روانه غارت و چپاول كاروانهاي مكه شد.

اما شايد جاي اين سوال باقي باشد كه بر خلاف مردم مكه چرا يثر بي ها از محمد استقبال كردند.اگر از گروه اندكي كه قلبا به محمد ايمان آورده و دعوت او را به حق و از جانب خدا مي دانستند صرف نظر كنيم ،سه عامل عمده وجود داشت:

1-يثرب وضع اجتماعي خا صي داشت كه با وضع مكه مغاير بود .اختلاف طبقاتي بدانسان كه در مكه بود در اين شهر ديده نمي شد .چه بيشتر مردم اين شهر از بازرگاني سر رشته اي نداشتند و به كار كشاورزي مشغول بودند.آنان هم كه به داد و ستد مشغول بودند ،پيشه ور و يا كاسبكار جز بودند و زندگي در چنين محيطي از آنها نا گزير بود.

2-يهوديان كه در كار كشت و زراعت تجربه فراوان اندوخته بودند،زمين هاي مرغوب دهكده خيبر و كشتزارهاي اطراف شهر را در دست داشتند.مورخان نوشته اند گاه بين آنان و عرب هاي بت پرست شهر نزاع در مي گرفت و يهوديان به آنان مي گفتند كه به زودي پيغمبري از نژاد اسرائيل خواهد آمد كه ما را بر شما رياست خواهد داد و سر پرستي ما را به عهده مي گيرد.بنا بر اين زمينه ظهور پيغمبر در ذهن مردم يثرب وجود داشت و در واقع با قبول دعوت محمد مشت محكمي بر دهان يهوديها زده مي شد.(مشتي نظير آنچه هر ساله مردم ايران بر دهان استكبار جهاني مي زنند(؟))

3- از سوي ديگر قبيله هاي متفرق كه در اين شهر سكونت داشتند پيوسته با هم در زد و خورد بودند.در سال هاي نزديك هجرت نزاعي سخت بين دو قبيله اوس و خزرج در گرفت .آن جنگ به يوم بعاث معروف است.در اين درگيري كسان بسياري از هر دو طرف كشته شدند.هر دو قبيله از جنگ به ستوه آمده و خواهان آشتي بودند.اما طبق سنت رايج قبيله اي براي آنكه جنگ از ميان بر خيزد و طرف هاي در گير آشتي كنند ،بايد به كسان مقتول خون بها پرداخت مي شد .مبلغ اين خون بها را بايد مرد بزرگي كه همه رياست او را بپذيرند تعيين مي كرد .بعلاوه اين داوري را بايد كسي عهده دار مي شد كه خود در دسته بندي و نزاع شركت نداشته باشد.يافتن چنين كسي در يثرب ممكن نبود چرا كه بيشتر روساي مهم قبيله ها در جنگ حضور داشتند و نيز رئيس هيچ قبيله اي حاضر نمي شد خود را از ديگري كمتر بداند.نو شته اند كه مردم يثرب مي خواستند عبدلله بن ابي بن ابي سلول را كه مرد نيرومندي بود و در جنگ هاي قبيله اي بيطرف مانده بود به رياست شهر برگزينند و حتي نوشته اند كه تاجي براي او آماده كرده بودندكه البته با آمدن محمد به اين شهر اين قضيه منتفي شد.

بد نيست به اين موضوع نيز اشاره شود كه در سال نهم هجرت كه علي در مراسم حج به مردم مكه ابلاغ كرد از سال آينده حق ورود به مسجدالحرام و طواف خانه كعبه را ندارند ،عده اي گفتند اگر پاي مشركان از مسجد الحرام قطع شود كسب و كار و تجارت ما از رونق مي افتد و فقير و بيچاره خواهيم شد.در نتيجه خداي محمد ضمن نزول آيه 28 از سوره توبه به آنان گوشزد كرد كه اگر از فقر و احتياج مي ترسيد بدانيد كه خداوند شما را به فضل و رحمت خود بي نياز خواهد كرد.چه خوب مي شد اگر خدا به جاي حلال كردن غارت و غصب اموال ديگران ،مهاجران فقير و نيازمند را بگونه اي از روي فضل و رحمت خود بي نياز مي كرد كه ديگر احتياجي به ايفاي نقش مراد بيگ نداشته و اين رسوايي بزرگ را به بار نمي آوردند.

در پايان اشاره اي مي كنيم به شان نزول آيه 217 بقره كه بي ارتباط با موضوع نيست.در ماه رجب سال دوم هجرت ،محمد ،عبدلله بن جحش اسدي را با هشت تن از مهاجران روانه كرد تا كارواني از قريش را كه به سوي مكه مي رفت غارت كنند.اين درگيري در پايان ماه رجب روي داد.ياران محمد بر كاروان تاختند و كالاي آن را با دو اسير به يثرب بردند.اما اين درگيري بر مسلمان و غير مسلمان دشوار آمد و عبدلله را سرزنش كردند كه چرا در ماه حرام به جنگ پرداخته است.(پيش از اسلام چهار ماه رجب ،محرم، ذي الحجه و ذي القعده ماههاي حرام به شمار مي آمدند و جنگ در اين ماهها ممنوع بود.اسلام نيز بر اين رسم عرب مهر تاييد زد و اين چهار ماه را حرام اعلام كرد)بدين ترتيب خداي محمد باز هم خطر را احساس كرد و جبرئيل را به ياري محمد فرستاد و به عبارت عاميانه تر اين سوتي محمد را نيز ماسمالي نمود.

آيه 217 بقره:

درباره جنگ در ماه حرام از تو مي پرسند بگو جنگ در ماه حرام كاري بزرگ است و راه خدا را بستن و به خدا كافر شدن و مردم مسجد حرام را از آن بيرون كردن نزد خدا بزرگتر است و فتنه بزرگتر از قتل است اينها پيوسته با شما پيكار مي كنند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند?

توسط : مینو جاوید






هیچ نظری موجود نیست: