محمد و اعدام یک شخص از روی گمان

نگارنده (گان):آرش بیخدا
سلمه بن الاکوع، روایت کرده است، در هنگام سفر یک جاسوس مشرک پیش پیامبر آمد. جاسوس نزد اصحاب پیامبر نشست و آغاز به سخن کرد و سپس رفت. پیامبر گفت (به اصحابش)، "او را دستگیر کرده و بکشید."، پس من او را کشتم.پیامبر اموال آن جاسوس کشته شده را به او داد (علاوه بر سهم او از غنائم).

آنگونه که آشکار است، تلاشی برای اینکه مشخص شود آن شخص واقعا جاسوس بوده یا اینکه دلیل دیگری برای رفتن داشته است انجام نگرفته است، محمد تنها نسبت به آن شخص شک داشت و بر اساس همین شک خود دستور قتل آن شخص را داد.
آیا این قضاوت محمد بر اساس آگاهی او از حقیقت انجام گرفته است؟ آیا این عادلانه است که شخصی را بدون اینکه به او اجازه صحبت کردن و توضیح دادن در مورد خود و همچنین دفاع از خود داده شود اعدام کرد؟

منبع +






هیچ نظری موجود نیست: