تجدد مدرنیسم چیست؟

نگارنده (گان):آرش بیخدا
مدرنیسم در واقع یک فرایند و جریان تاریخی است که در عرصه های متنوع و مختلفی چون فلسفه، علم، سیاست، اقتصاد، هنرو... تاثیر کاملا مستقیم میگذارد. هر کشوری که در آن بمب اتم تولید شود کشور مدرنی نیست! مدرنیسم و یا تجدد  فرایند گسترش خردگرایی در جامعه است.جامعه متجدد بالاجبار عرفی میشود و عرصه ها هر چه محدود تر از هستی فردی و اجتماعی زیر نگین الهیات و دین باغی میمانند. میگویند تجدد یک پدیده غربی است و وقتی آغاز شد که دن کشیوت دیگر به تعاریف دیگران از دنیای خارج بسنده نکرد و به راه افتاد تا دنیا را خود ببینید و تجربه کند.
تجدد به معنی به دور انداختن آنچه تا کنون داشته ایم نیست، بعضی ها فکر میکنند تجدد یعنی غربی شدن، یعنی اینکه گردن بند کلفت به گردن بیاندازند و بجای باشد بگویند OK! بلکه تجدد به معنی نگاه کردن منصفانه و خردمندانه و علمی به گذشته و کنار گذاشتن زشتیها و بدیهایش و اصلاح و تغییر یا حذف عوامل آن پلیدی هاست. تجدد خود شناسی دقیق تاریخی است. تجدد با بی بتگی و بی هویتی عجین نیست. بر عکس، تجدد واقعی را با خودشناسی اصیل همراه است. تجدد است که میتواند یک فرهنگ را ماندگار کند و الا فرهنگ پوسیده و غلط ایستا رو به زوال خواهد رفت. تجدد همان پویایی ای است که در مقابل ایستایی دینی (چه با اجتهاد و این مسائل مسخره اش و چه بی اجتهاد) قرار دارد. فرایند تجدد زندگی خصوصی و عمومی مردم جوامع سنت زده را به شدت در تمام عرصه ها متحول میکند.
خداوند هرگز تابحال بر روی زمین نیامده است تا حکومت کند (حد اقل در ادیان سامی، و الا در تاریخ ادیان میبینیم که خدایان ابتدا بین مردم زندگی میکردند و کم کم به سوی آسمان تصعید شدند.)، همیشه یک شخصی بوده که یا ادعای خداوندی میکرده و یا اینکه میگفته من نماینده خداوند بر روی زمین هستم پس بنابر این حاکمیت مردم با من است من حاکمم و مردم رعیت، من ولی هستم و مردم صغیر. در زمانهای گذشته این کار آنقدر شایع و باب بوده است که میتوان حتی گفت دین اصولا برای همین موضوع طراحی و ساخته شده است، بعنوان نمونه میتوان در تاریخ از فرعون و کلیسای کاتولیک در دوران تاریخ سیاه اروپا و در حال حاضر از سید علی خامنه ای مقام معظم رهبری ایران یاد کرد، به این نوع حکومت های تمامیت خواه و دینی حکومت های تئوکراتیک (Theocratic) میگویند. در این حکومت ها معمولا گفته میشود که حکومت از آن خداست و خوب البته همانطور که گفته شد خداوند که روی زمین نمی آید، پس حکومت بر عهده کشیش ها و آخوند ها و موبدان و این جانوران الهی است اما آنها خود را به پدیده ای تخیلی به نام خدا میچسبانند. که البته تجدد در غرب جانوران الهی غربی یعنی کشیش هارا سر جایشان نشاند اما در ایران هنوز این جانوران آزادانه میچرخند و تکلم میکنند. بنابر این، این تجدد است که سیاست را از الهیات و الهیات را از سیاست دور میکند.
در این نوع حکومت ها مردم مکلف هستند، یعنی تکلیف دارند، بسیار از ملا تیوی میشنویم که فلان کار یک تکلیف شرعی، میهنی و... است، افراد مطیع امر رهبر هستند و با مغز های رهبران عمل میکنند. حکومت در این جوامع ودیعه ای الهی است. اما در جامعه مدرن، مردم شهروند هستند، و به جای مکلف بودن محق هستند یعنی حقوقی دارند که این حقوق باید توسط حاکمان پرداخته شود. مثلا مردم حق دارند که آزادی اندیشه و بیان و پوشش داشته باشند و دولت وظیفه دارد این شرایط را ایجاد بکند. مردم دیگر مطیع امر رهبران نیستند بلکه این رهبرانند که مطیع امر مردم هستند و اینبار این حاکمین هستند که باید بر اساس مغز مردم عمل کنند. حکومت در جامعه مدرن یک قرارداد اجتماعی است بین حاکمین و محکومین، مردم اشخاصی را انتخاب میکنند که آنها به ارباب خود که همان مردم باشند خدمت کنند نه اینکه حاکمین مردمی را انتخاب کنند که به اربابشان که حاکم و ولی فقیه و نظامش است خدمت کنند!،  خداوند هم این وسط اصولا هیچ کاره است، یعنی در جامعه متجدد حاکمیت مردم به جای حاکمیت خداوند و ظل الله و نمایندگان خداوند میشود.
در حکومت تئوکراتیک شعار "مرگ بر ضد ولایت فقیه" سر داده میشود چون ولی فقیه با خدا میخوابد و از امام زمان امضا میگیرد و همین شعار کافی است تا ثابت شود نظام آقا امام زمان یک نظام دموکراتیک و جمهوری نیست، اما در جامعه مدرن میتوان رئیس مملکت را به دادگاه کشید و از او به شدت انتقاد کرد و آب هم از آب به هم نمیخورد، هر کسی میتواند از مقام معظم نخست وزیری کشور دوست و برادر اسرائیل حضرت آریل شارون شکایت کند. به عبارت دیگر ساکنان شهر های مدرن رعیت سلطان نیستند. کودک نیستند که ولی (چه فقیه چه غیر فقیه) بخواهند. دموکراسی یک پدیده ایست که تنها در جامعه مدرن اتفاق می افتد، جامعه غیر مدرن را با هیچ جادویی نمیتوان دموکرات کرد، برای همین است که دموکراسی را پدیده ای زمینی باید دانست نه آسمانی، برای همین است که دموکراسی دینی شبیه یک جوک تلخ است، برای همین است که دین و اسلام و این قصه ها یک طرف هستند و دموکراسی طرف دیگر، باید از میان این دو پدیده یکی را انتخاب کرد. برای همین است که برای رسیدن به دموکراسی باید با اسلام مبارزه کرد، برای همین است که روشنفکر مذهبی که میگوید دنبال دموکراسی است درواقع هذیان میگوید.
در جامعه سنتی ملاک عمل بر این ضرب المثل است که "تا نباشد چوب تر فرمان نبرد گاو و خر". در این جوامع مجرمین را مجازات میکنند تا بقیه درس بگیرند. مجازاتها معمولا بر اساس قصاص و تنبیه بدنی و حتی اعدام قرار دارند، غایت و هدف دولت از انجام این کارها هراس افکندن میان توده های مردم است، مثلا سنگسار میکنند تا هیچ کس به فکر زنا نیافتد. این نوع تفکر که پایه تمام تفکرات قضایی و جزایی دینی هستند یک دید کاملا احمقانه سنتی است که نه جواب میدهد نه انسانی است. در نظام های متجدد اساس بر انسانیت قرار داده شده است، هیچ انسانی را نباید طعمه این هراس افکنی کرد. هدف  از مجازات این نیست که انسانی را تنبیه کنیم تا دیگران درس بگیرند، هدف از مجازات ارشاد و اصلاح آن فرد است نه ترساندن بقیه انسانها، انسانها بچه نیستند که لولوخرخره دولتت برایشان لولوخر خره ایجاد کند، انسانها محترم و آزاد هستند، اگر کسی این شرایط با به هم بزند باید مجازات شود و این مجازات فقط و فقط برای اصلاح خود آن شخص است.

اساس فلسفه در دوران تجدد انسان است، حقیقت دیگر الهامی نیست و از آسمان نمی آید بلکه اکتسابیست و بر روی زمین و با قوانین زمینی کشف و نه اختراع و از طریق مشاهده و آزمایش و تفکر علمی بدست می آید نه از راه ریاضت کشیدن و یا نزدیک شدن به خداوند(!). تجدد منادی خردگرایی است. خردگرایی را نیز در مقابل دین خویی تعریف میکنیم. ناسوت و ملکوت و جبروت و لاهوت و این اراجیف در فلسفه مدرن جایی ندارند، قلمرو فلسفه متجدد انسانگرایی و عرفی گرایی (سکولاریسم) است. در فلسفه متجدد عقل محور است نه جهل، موازین یا باید عقلی باشند یا باید اصولا نابود و نیست یا بسیار خصوصی باشند.
با تغییر فلسفه علم نیز مسلما تغییر خواهد کرد، تجدد اولین دلیل پیشرفت علمی بشریت در تمام دورانها بوده است، تبدیل کیمیاگری به شیمی دقیقا یک محصول از تجدد است، پیدایش کلینیک و بیمارستان به جای سقا خانه و استفاده از دکتر بجای دعا نویس و ملا از نمادهای تجدد است. ایجاد شرایط سالمتر زندگی بجای دست به دعا بردن و درخواست بیمه سلامتی از خدا کردن نشان از تجدد دارد. علت ها معلول ها همگی زمینی و منطقی و علمی خواهند بود در علم متجدد هیچ اثری از انشاء الله و ماشاء الله دیده نمیشود، مشاهده علمی بر اساس روشهای علمی انجام میشوند و علم نیز همچون سیاست در جامعه مدرن به عرصه عرفی و عمومی وارد میشود. در ملکوت علم نیز همچون فلسفه جایگاهی برای اسطوره ها و... دیده نمیشود.


* بسیاری از مطالب این نوشتار اساساً از کتاب "تجدد و تجدد ستیزی در ایران" نوشته دکتر عباس میلانی برگرفته شده است، خواندن این کتاب فوق العاده ارزشمند را به تمام دوست داران این گونه مسائل توصیه میکنم.






هیچ نظری موجود نیست: