دین . دست آویز حاج آقا و افیون بیچاره ها

دیشب در محل چه غوغایی بود.آخر محرم شروع شده است.ماه شور و حال ، ماه قیمه و نذری ، ماه علم و چهل چراغ بچه های پایین شهر در این ماه غصه ی نبود کیف و کفش و همه ی نداشته ها را فراموش میکنند و تمام فکر و ذهنشان مشغول شمردن تعداد ردیف حلقه های زنجیرهای عزاداری است. (هرچه کلفتر و دردناک تر ثوابش بیشتر)


بقیه ماههای سال را هم با یاد آقا امیر المومنین سر میکنیم ، حداقل ما نان و پنیر داریم که بخوریم ، حاج آقا امام جماعت محل در حالی که دستش روی شکم بر آمده اش بود میگفت: علی (ع) سه روز سه روز روزه میگرفتند و افطار نمیکردند


تازشم مشیت الهی اینگونه رقم خورده.به جنگ خدا که نمیشود رفت. تقدیر است.هرکسی یک پیشونی نوشتی دارد ، پیشونی نوشت ما هم این است


امسال مراسم محرم را هیئت " عاشقان ولایت" برگزار میکنند ، بانی این هیئت خدا حفظش کند حاج آقا حسینی پدر رفیقم احمد است ، هر سال مراسم میگیرد.یک نماشگاه ماشین فروشی دارد خیلی زرنگ است ماشین مدل 57 را چنان تر و تمیز میکند که وقتی به ملت از همه جا بی خبر مدل 84 قالب می کند هیچ خریداری از گشادی کلاهی که بر سرش رفته بو نمیبرد


حاج آقا اما جماعت محل ، دیشب در مراسم میگفت: احسنت حاج آقا حسینی ، هر سال باحال تر و پر شور تر از سال پیش، مرحبا


حاج آقا دیشب قبل از ذکر مصیبت ما را به قناعت توصیه میکرد و میگفت برای پول با هر حرامخوری دست در یک کاسه نشوید و از ثواب این شبها میگفت که اگر سینه ی شیعیان حسین در این ماه کبود شود شب اول قبر فرشتگان نکیر و منکر هرچه پرسیدند همین بس که جای این کبودیها و اشکهای ریخته در مراسم محرم را نشان دهی تمام است ، آخر خود آقا شفاعت میکنند قربانشان برم ، میفرمایند خدمت خدا اینها دوستدار اهل بیتند بگذار بیایند در آغوش من


حاج آقا میگفت اشکها آجرهایی میشوند برای ساخت عمارتی در بهشت و هر دستی که بر سر و صورت میزنیم حوری حریر پوشی میشود ، دل ربا


حاج آقا وقتی اینها را میگفت مردم سر از پا نمیشناختند ، بر سر و صورت میزدند و شیون میکردند.صدای یکی از زنان آن طرف پرده کاملا آشناست ، آخر فاحشه ی همیشه دایر محله ماست البته در محرم به خود مرخصی میدهد ، خوشا به حالش ، حتما با اولیای الهی محشور میشود ، چون از همه بیشتر اشک میریزد این شبها


دیشب پدر حسن هم بود ، چنان زنجیر میزد که مطمئنم تا به حال هرچه نزول داده و مال یتیم خورده کرام الکاتبین قلم گرفته اند از دفتر گناهانش و پاک پاک است دفتر اعمالش.


من هم امشب باید سعیم را بیشتر کنم تا کبودتر شود مجوز عبور به بهشت در این دنیا که جز نان و انگور و زیرزمین نموری که باید هر سال تنمان بلرزد که صاحب خانه بیرونمان میکند یا نه نصیبمان نشد ، حداقل آن دنیا خانه ی گرمی باشد و مرغی و چلویی


" منفرد "






هیچ نظری موجود نیست: