امام رضا شیر روی پارچه را تبدیل به شیری کرد که جادوگر را خورد

محمد پسر عیسی از حسن، پسر علی، پسر یقطین، از برادرش حسین از پدرش علی، پسر یقطین نقل میکند که گفت: هارون الرشید، مردی را خواست که بتواند امر امامت ابی الحسن موسی بن جعفر را با وسیلگی او باطل کند و خاموشش سازد و در مجلس شرمنده اش کند!

مردی افسونگر و جادو پیشه را پیشش حاضر کردند. زمانی که سفره را باز کردند، وی نیرنگی روی قرصهای نان به کار بست که خادم ابی الحسن هروقت میخواست نانی بردارد، از برابر دستانش میپرید و هارون، از فرط خنده و شادی از جای میپرید!، این موضوع زیاد به طول نیانجامید که امام، سر بلند کرد و به تصویر شیری که بر یکی از پرده ها آویزان بود، فرمود:

ای شیر خدا! دشمن خدا را بگیر! آن صورت جست و مانند درنده ای بزگ، جادوگر را خورد و بلعید! هارون و هم دستانش، غش کردند و با صورت افتادند و از روی ترس و هراس، هوش از سرشان پرید و زمانی که به هوش آمدند، پس از مدتی هارون به امام گفت: به خاطر حقی که بر گردن تو دارم، از تو میخواهم از تصویر بخواهی، مرد را باز گرداند.

جواب داد: هرگاه عصای موسی، آنچه از رشته ها و چوب دستی های جادوگران را که بلعیده بود، بازگرداند، این صورت هم آنچه را که بلعیده است، رد خواهد کرد! این معجره موثرترین عامل کشتن آن حضرت توسط هارون بود.

امالی شیخ صدوق، برگ 238
 

پانویس:امامان با این معجزه ها یا در جنگها شکست می خوردند و یا توانایی ساقط کردن حکومت اموی و عباسی را نداشتند!!!





۱ نظر:

بحث درباره این مطلب در سایت آزادگی گفت...

https://azadegi.com/link/2013/02/07/310560

بحث درباره این مطلب در سایت آزادگی