روزگاری کعبه زبان باز کرد و از کسادی زوار به خدا شکایت کرد!

و روايت شده است كه كعبه در دوران فترت، و فاصله ميان عيسى و محمد صلوات اللَّه عليهما بسوى خدا شكايت برد، و گفت: پروردگارا چه رخ داده است كه زائرين من كم شده‏اند؟ 
چه رخ داده است كه عيادت‏كنندگان من كاهش يافته‏اند؟

 پس خداى- جلّ جلاله- بسوى او وحى فرستاد كه: من نازل‏كننده نورى جديد بر قومى هستم كه مشتاق تو ميشوند، همان طور كه جانداران مشتاق اولاد خود ميشوند. و واله و شيداى تو ميگردند، همان گونه كه زنان واله و شيداى همسران خود ميگردند. و مقصود از اين قوم امّت محمد صلّى اللَّه عليه و آله هستند.

من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق،مترجم: على اكبر غفارى‏،‏ نشر صدوق، چ: اول‏،1367 ش‏.ج3،برگ:96 . 

منبع

پانویس: در احادیث شیعه سنگ و کلوخ و کعبه و عصا و باد وابر سخن می گویند چه رسد به گرگ و شتر.





هیچ نظری موجود نیست: