زن ستیزی قریشیان و عمر و آزادی نسبی زنان پیامبر و انصار

ما مردان قریش، بر روی زنانمان تسلط داشتیم، اما وقتی که اینجا آمدیم و با انصار (مسلمانان مدینه) زندگی کردیم، فهمیدیم که زنان انصار از درجه این بالاتر نسبت به مردانشان برخوردار هستند، پس زنان ما آغاز به دریافت عادتهای رفتاری زنان انصاری کردند.

 یکبار من بر سر زنم فریاد کشیدم و او نیز همزمان بر سر من فریاد کشید و من از این حرکت او بسیار بدم آمد که او جلوی روی من ایستاد. او گفت که چرا از اینکه من پاسخت را همانند خودت دادم دلگیر شدی؟ به الله سوگند زنان پیامبر نیز در روی او می ایستند و پاسخ او را میدهند، و برخی از آنها ممکن است تمام روز پاسخ او را ندهند و با او از روی قهر سخن نگویند.

 آنچه او گفت مرا ترساند و من به او گفتم "هر کس در میان آنها (زنان محمد) چنین کند، دچار خسران فراوانی خواهد شد". بعد من لباس پوشیدم و به نزد حفصه (دختر عمر که زن پیامبر بود) رفتم و از او پرسیدم "آیا هیچکدام از شما (زنان محمد) رسول الله را تا شبهنگام عصبانی نگاه میدارید؟"،

 او پاسخ مثبت داد. 

من گفتم "چنین زنی بسیار زیانکار است، و هرگز موفق نخواهد شد!، آیا او نمیترسد که پیامبر خدا غضب کند و این غضب خشم الله را نیز برانگیزد و او به شدت تنبیه شود؟ از رسول الله چیزهای زیادی را نخواهید و در روی او به هیچ عنوان نایستید، و با او قهر نکنید. هرچه میخواهید از من تقاضا کنید، از رفتار همسایه تان (عایشه) در رفتارش با محمد تقلید نکنید زیرا عایشه از شما زیباتر است، و پیامبر او را بیشتر از همه شما دوست میدارد...

پس من بر پیامبر وارد شدم و او را در حالی که بر روی حصیری که پوشیده نبود دراز کشیده بود و جای حصیر روی بدن پیامبر مانده بود دیدم، او بر پشتی که با برگهای نخل پر شده بود تکیه زده بود. من به او سلام کردم و در هنگامی که ایستاده بودم به او گفتم: "آیا زنانت را طلاق داده ای؟" او چشمانش را به سوی من گرفت و پاسخی منفی داد، و من در حالی که ایستاده بودم با اعتراض گفتم "ای رسول الله آیا بدانچه من میگویم اعتنایی میکنی؟ ما مردم قریش دست بالایی بر دست زنانمان داشتیم و بعد به نزد کسانی آمدیم که زنانشان دست بالای مردانشان دارند..."

سپس عمر جریان خود و زنش را تعریف کرد. "پیامبر لبخند زد"، عمر سپس گفت "من سپس گفتم، که پیش حفصه رفته ام و به او گفته ام "وسوسه نشوید که رفتار عایشه را در برابر پیامبر پیروی کنید، زیرا او زیباتر از شماها است و پیامبر او را بیشتر دوست دارد"، پیامبر دوباره لبخند زد.

صحیح بخاری پوشینه 3، کتاب 43، شماره 648 






هیچ نظری موجود نیست: