نفرین پدر امام نقی پدر مخالف درجه چهار او را درآورد.

محمد بن سنان گويد: خدمت امام على النقى عليه السلام رسيدم ، فرمود: اى محمد! براى آل فرج پيش آمدى شده است ؟
 گفتم : آرى ، عمر (بن فرج كه والى مدينه بود) وفات كرد،
 حضرت فرمود، الحمدلله و تا 24 بار شمردم (كه اين جمله را تكرار كرد) 
عرض كردم : آقاى من ؟ اگر مى دانستم اين خبر شما را مسرور مى كند، پابرهنه و دوان خدمت شما مى آمدم . 
فرمود: اى محمد! مگر نمى دانى او - كه خدايش لعنت كند - بپدرم محمد بن على چه گفته ؟ 
عرض كردم : نه ، فرمود: درباره موضوعى پدرم با او سخن مى گفت ،
 او در جواب گفت : بگمانم تو مستى ، 
پدرم فرمود: خدايا اگر تو مى دانى كه من امروز را براى رضاى تو روزه داشتم ، مزه غارت شدن و خوارى اسارت را به او بچشان ، بخدا سوگند كه پس از چند روز پولها و دارائيش غارت شد و سپس او را به اسيرى گرفتند و اينك هم مرده است ، خدايش رحمت نكند خدا از او انتقام گرفت و همواره انتقام دوستانش را از دشمنانش مى گيرد. 

اصول كافى جلد 2 صفحه 420 روايت 9 

منبع

پانویس: مثل اینکه خدا مسلمانان فقط زورش به آدمهای معمولی و مخالفان درجه سه و چهار امامان شیع رسیده وگرنه خلفای اموی و عباسی هرکاری خواستند با آل محمد کردند و آسوده خوردند و خوابیدند و کیف کردند و دهان امام سرویس شد خدایشان هم کاری نکرد. 
درضمن حضرت چقدر باجنبه بودند. داشتند سر موضوع بحث می کردند امام جواد حرفی زده اوهم گفته مگر مستی چنین گفتی یارو نفرینش کرده!





هیچ نظری موجود نیست: