دشمن ایران و ایرانیان بود ولی خودش هم نمی دانست بت بزرگ ایرانیان خواهد شد!

ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. 
روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتراست. 
ایرانیهارا باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.

این سخن معاویه و یزید نیست! سخن صدام حسین و چنگیز مغول هم نیست!

سخن امام حسین امام سوم شیعیان است که در کتاب سفینه البحار و مدینه الاحکام و الاثار، نوشته حاج شیخ عباس قمی، صفحه  ۱۶۴ آمده کتاب نوشته یک شیعه است و نزد ملایان کتاب معتبری است .

کلا در ماجرای امام حسین تخیل هوادارن امام حسین به مقتضیات زمان و مکان داستان سازی های مختلف و متضادی در پی داشته.
زمانی در روضه ها و کتابها گفته اند امام حسین به سپاه دشمن گفت اجازه بدین برگردم و آنها اجازه ندادند او را کشتند. زمانی دیگر می گویند وی از قبل میدانست شهید میشود و مخصوصا رفت شهید شود.

 زمانی می گویند برای امر به معروف و نهی از منکر رفت انگار نه انگار سالهای متعددی شاهد روش حکومت بنی امیه بوده و یکدفعه یاد امر به معروف افتاده! از ذوق کودتا علیه یزید حجش را نیمه کاره رها کرده عازم سفر شده؟

یک روایت جالب هم این است که امام حسین و یزید سر یک زن اختلاف پیدا کردند و جنگ کربلا رخ داده!!

در فایل پی دی اف زیر مطلب کوتاهی در دو صفحه درباره دعوای امام حسین و یزید نوشته شده. مثلا حسین اموال یزید را غارت کرده بوده و شرح ماجرای عشق مشترک یزید و امام حسین به اورینب و مطالب جالب دیگر.











هیچ نظری موجود نیست: