من احادیث را قبول ندارم

نگارنده (گان):آرش بیخدا

معمر قذافی دیکتاتور لیبی در سال 1978 کتابی تحت عنوان کتاب سبز (تحت تاثیر از کتاب قرمز مائو؟) منتشر کرد تا به قول خودش "راهنمای وارستگی انسان" باشد. او در این کتاب اعلام کرد که قرآن تنها منبع اسلام است و احادیث ارزشی ندارند، او همچنین اعلام کرد که میان زن و مرد در لیبی برابری وجود خواهد داشت و قوانین شرعی که مردان و زنان را متفاوت کنند باطل هستند. این کار او سبب این شد که هیئتی بلند پایه از علمای اسلام از طرف پادشاهی عربستان به دیدار او بروند و او را نصیحت کنند که اگر حرف خود را پس نگیرد او را مرتد اعلام خواهند کرد و مسلمانان واقعی او را خواهند کشت. قذافی حرف خود را پس گرفت اما اخوان المسلمین و القاعده بارها تابحال تلاش کرده اند او را بعنوان مرتد بکشند. منبع + (برگ 6)

دیده میشود که برخی از مسلمانان به تازگی میگویند که ما احادیث (حدیث چیست؟) را قبول نداریم و تنها قرآن را قبول داریم و براستی که پیشرفت اخلاقیات و علوم، مسلمانان را هرچه بیشتر به این سو خواهد برد، زیرا توحش و خرافات موجود در احادیث چندین برابر توحش و خرافات موجود در قرآن است و عده ای از مسلمانان برای اینکه بتوانند خود را با شرایط انسانی وفق دهند و بتوانند در دنیای خردگرای امروز سر بلند کنند و از آیین و تفکرات کودکانه و بیابانی خود کمتر شرم داشته باشند مجبورند اصول دین خود را یکی پس از دیگری انکار کنند.

این حرکت و فرقه جدید اسلامی بار دیگر قصد فرار از واقعیت و تغییر چهره اسلام برای حفظ کردن آن دارند، اما خوشبختانه از آنجا که این فرقه جدید هرگز از پایه های منطقی و صحیحی برخوردار نیست، نمیتواند خود را بطور جدی مطرح کند، بلکه تنها دین داران آماتور و نادان و ایدئالیست هستند که به این سمت کشیده میشوند. در این نوشتار قصد بررسی ادعاهای این عده از اسلامگرایان نوین را داریم، زیرا این بحث در بسیاری از بحث های دیگر و سفسطه هایی که اسلامگرایان میکنند و اصول دین اسلام را برای پوشاندن چهره ضد انسانی اسلام انکار میکنند لازم است.

به این مسئله که آیا احادیث در اسلام دارای اصالتی میباشند یا نه، میتوان از چند جهت نگریست و آنرا مورد بررسی قرار داد. آیا برای یک مسلمان ضروری است که احادیث را به رسمیت بشناسد و دنباله روی از آنها را بر خود واجب بداند؟ پاسخ این پرسش مثبت است و دلایل و استدلالهای مختلفی از جهات مختلف را میتوان در پشتیبانی از این پاسخ مطرح کرد، در ادامه به بررسی چند مورد از این جهات خواهیم پرداخت.

جهت اول، دیدگاه منطقی و اصولی نسبت به دین اسلام است.

اصول دین اسلام و مذهب شیعه را میتوان اینگونه خلاصه کرد.

توحید

توحید یعنی اعتقاد به وجود خدا (خداوند چیست؟) و اعتقاد به یگانگی او. اعتقاد به توحید برابر با عبارات الله اکبر و لا اله الا الله است، کسی که موحد است باید الله را بعنوان تنها و تنها خدای موجود قبول کند و قرآن را کلام این خدا بداند.

معاد

یعنی اعتقاد به روز قیامت، و بهشت و جهنم.

نبوت

یعنی اعتقاد به اینکه الله پیامبرانی (پیامبر چیست؟) را در زمان های مختلف انتخاب میکند و برای آنها پیغامهایی را بصورت وحی میفرستد، و اینکه محمد نیز یک پیامبر بوده است و آخرین پیامبر الله نیز بوده است.

عدل

یعنی اعتقاد بر اینکه تمام افعال الله بر عدالت بنا نهاده شده است و همچنین نظامی که ساخته الله است نظامی عادلانه است.

امامت

یعنی اعتقاد بر اینکه 12 امام شیعه بعد از پیامبر اسلام جانشینان برحق محمد بوده اند و نسبت به به مردم ولایت داشته اند و آخرین آنها از اذهان پنهان شده اند.

اعتقاد داشتن به اصل توحید و نبوت تنها به این معنی نیست که شخصی قبول داشته باشد که محمد پیامبر است و الله خدا است، بلکه به این معنی است که باید میان افعال محمد و افعال سایر انسانها تفاوت قائل شود، و افعال محمد را برخاسته از خواست خدا و نه امیال شخصی وی بداند، یعنی قبول کند به دلیل آنکه محمد آخرین پیامبر است و معصوم است، و در نتیجه هر آنچه انجام داده است اسلامی و حق حساب میشود. قرآن نیز به این مسئله اینگونه تاکید میکند،

سوره احزاب آیه 21

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا.

برای شما اگر به خدا و روز قيامت اميد می داريد و خدا را فراوان ياد می کنيد ، شخص رسول الله مقتدای پسنديده ای است.

این بسیار غیر منطقی است که یک مسلمان به محمد بگوید من کتابی که تو آورده ای (قرآن) را قبول دارم اما خود تو را شایسته فرمانبرداری و اطاعت نمیدانم. لذا حدیث را میتوان در کنار قرآن به همین استدلال که نبوت به معنی دنبال کردن افعال محمد است آورد در کنار قرآن از اصول اسلام دانست.

گذشته از نبوت که تمامی فرقه های اسلامی آنرا قبول دارند، یک شیعه چطور میتواند بدون اعتقاد به احادیث، امامت را قبول داشته باشد؟ مگر از امام حسین و امام زمان و اساساً از امامت در قرآن حرفی به میان آمده است؟ مگر یک شیعه میتواند تنها با اکتفا به قرآن از دستورات امام صادق و باقر و حسن و حسین و علی پیروی کند؟ بنابر این اگر یک شیعه بگوید من احادیث را قبول ندارم، بسیار حرف غیر منطقی و مضحکی زده است.

در مذهب تشیع اعتقاد به امامت نیز همچون نبوت نیازمند بررسی افعال و سخنان امامان شیعه را دارد و پیروی از آنها را معنی میدهد. بنابر این بر یک شیعه علاوه بر پیروی از محمد، پیروی از امامان نیز فرض است.

اساساً اسلام به معنی تسلیم شدن در مقابل الله است، یک مسلمان باید افکار و افعالش را از اسلام بگیرد و بر اساس این تعالیم و تفکرات که اکثرا غلط، خرافی و وحشیانه هستند عمل کند. یک مسلمان باید در مقابل الله تسلیم باشد و از او اطاعت کند، و اطاعت از او به معنی اطاعت از نماینده او بر روی زمین و از نظر شیعه اطاعت از امامان شیعه است، و بدون رجوع به احادیث یک مسلمان نمیتواند چنین کاری کند، لذا کسی که میگوید من احادیث را قبول ندارم، اساسا اصل نبوت و امامت را نادیده میگیرد و طبق اصول منطقی اسلام، نمیتواند مسلمان باشد، بلکه از روی احساسات و بطور غیر منطقی برخورد میکند. لذا انکار حدیث اساساً انکار نبوت و در نتیجه برابر با نامسلمانی است.

برای آزمایش میتوانید اگر این دسته از اسلامگرایان طرفدار جمهوری اسلامی هستند، از آنها بخواهید که به خرج شما، در روزنامه های کثیر الانتشار آگهی دهند که "در اسلام احادیث سندیتی ندارند و اصل حساب نمیشوند"، تا فردای همان روز به جرم ارتداد که به معنی زیر سوال بردن اساس و یا ارکان اسلام است آنها را دستگیر و محکوم به اعدام کنند.

دیدگاه دوم دیدگاه واقع گرایانه برای یک مسلمان است، آیا قرآن همه چیز را داراست؟

قرآن کتابی پر ادعا ولی بسیار پوچ و تو خالی است، در بسیاری از جاها میگوید که این کتاب کامل و مبین است، اما واقعاً اینطور نیست، در قرآن بسیاری از نکته ها که برای یک مسلمان دانستن آنها بطور روزمره لازم است ذکر نشده است.

مثلا الله بارها برای خدمت به آلت تناسلی پیامبر آیه نازل کرده است که چگونه زنانی را انتخاب کند و یا زنان چگونه با او رفتار کنند و یا اینکه زنانش را که از رفتار پیامبر شکایت داشتند تهدید کند (برای نمونه به نوشتاری با فرنام وساطت الله جهت رفع اختلافات خا نوادگی محمد مراجعه کنید)، اما برای مسلمانان آیه نازل نکرده است که چگونه و چند رکعت نماز بخوانند، چگونه روزه بگیرند، چه چیزهایی روزه ایشان را باطل میکند، چگونه خود را با سنگ تطهیر کنند، آیا بجای پاک کردن خود با سه سنگ مختلف میتوانند از یک سنگ سه گوش استفاده کنند یا نه، اگر در صورت زلزله روی عمه خود بیافتند بچه آنها حلال زاده خواهد بود یا نه، با کدام پا به دستشویی وارد شوند، در هنگام خارج کردن باد شکم چه ذکری را بخوانند، خطبه عقد را چگونه بخوانند، اگر در وسط نماز شک کردند که در رکعت چندم هستند چکار بکنند و بسیاری از مسائل بسیار مهم و ضروری دیگر. بنابر این مسلمانان نمیتوانند تنها از قرآن استفاده کنند و مسلمان بمانند، بلکه نیاز به احادیث دارند، شیعیان نیز که جای خود دارد، شیعیان اگر احادیث نباشد از کجا باید بفهمند که امام سر بریده شده امام حسین چه حرف هایی را میزد، و یا اینکه لانه امام زمان کجاست و در کدام چاه سکونت دارد، آخر الزمان چه شرایطی دارد؟ اساساً از امامت در قرآن حرفی به میان نیامده، بدون احادیث شیعیان همانند سنیان هستند لذا این خود از تناقضات قرآن است که میگوید کامل است ولی در واقع اینگونه نیست. از آدمهای نابخردی که احادیث را رد میکنند پرسشهای زیر را بپرسید، از آنها بخواهید که از روی قرآن به شما پاسخ بدهند:

چگونه باید نماز خواند؟ چندبار در روز و به چه ترتیب؟

میزان زکات که باید پرداخته شود چقدر است؟

میزان جزیه ای که اهل کتاب باید بپردازند (در سوره توبه آِه 29 به آن اشاره شده) چقدر است؟

آیا پوشیدن لباس زنانه برای مردان جایز است؟

آیا میتوان لخت نماز خواند؟

آیا همبستر شدن با حیوانات جایز است؟

آیا قرآن میگوید که در مسافرت باید نماز را شکسته خواند؟ چگونه باید در هنگام مسافرت نماز خواند؟

مراسم حج باید چگونه انجام گیرد؟ چند بار به دور کعبه باید چرخید؟ وقت حج کی است؟

کجای قرآن گفته شده است مسلمانان باید خودشان را ختنه کند؟

اگر حدیث نباشد از کجا معلوم میشود کدام آیه ناسخ و کدامیک منسوخ است؟ مثلا در مورد شراب شاید آیه ای که میگوید شراب حرام است اول آمده است و بعد آیه دیگر که میگوید فقط در هنگام نماز شراب نخورید آمده و آیه قبلی را منسوخ کرده، یعنی شرابخواری در اسلام جایز است!

در سوره تحریم آیه شماره 3 پیامبر به زنانش گفته است که خدا در مورد آن مسئله به او اطلاع داده است، این اطلاع چه بوده است؟ کجای قرآن نوشته شده است که این اطلاعات چه بوده است؟ آیا این آیه به این معنی نیست که پیامبر چیزهایی خارج از قرآن را نیز وحی میگرفته است؟

سوره نساء آیه 34 به مسلمانان اجازه میدهد که زنانشان را بزنند، اگر حدیث نباشد از کجا معلوم میشود این زدن چگونه باید باشد؟ اگر مسلمانی بر اساس این حدیث زنش را آنقدر بزند که او بمیرد آیا نمیتواند بگوید به دستور قرآن عمل کرده؟ بدون حدیث قرآن اجاره قتل زن را به شوهر میدهد!



بنابر این یک مسلمان بسیار نیازمند احادیث است، از این مسائل شخصی گذشته در مورد احکام قضائی اسلام، بسیار باید به احادیث مراجعه کرد، مثلا وقتی قرآن میگوید دست دزد را قطع کنید، از کجا میتوان فهمید که از کجا باید این دست را قطع کرد؟ در چه شرایطی باید قطع کرد؟ برای اجرای تمامی این قوانین خداپسندانه و ضد بشر، مسلمان وحشی باید به احادیث مراجعه کند، زیرا در قرآن توضیحاتی برای این مسائل نیامده است.

دیدگاه سوم توجه به قضیه پیامبری و عصمت است.

آیا پیامبر اسلام در 23 سالی که به پیامبری، قتل و غارت انسانهای دگر اندیش و کسب ثروت، زن و قدرت پرداخت و آیین جدیدی ایجاد کرد، تنها برای دوران خودش زندگی کرده است؟ چطور ممکن است خدا اینقدر بیکار باشد؟ اگر نتوان افعال محمد را پیروی کرد این پیامبری وی چه فایده ای داشته است؟ آیا فقط برای هدایت کردن اطرافیان خود و اصلاح آنها آمده بود؟ مسلماً برای پیروی از محمد باید به احادیث و زندگینامه وی مراجعه کرد، از روی قرآن که نمیتوان فهمید محمد که بوده است و چه کرده است! قرآن نیز به این مسئله اشاره دارد که پیامبر از روی امیال خود سخن نمیگوید بلکه هر آنچه او میگوید منطبق بر نظر الله است.

سوره نجم آیات 1 تا 6:

وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى؛ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ؛وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ؛ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ؛ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى؛ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى.

قسم به آن ستاره چون پنهان شد؛ که ، يار شما نه گمراه شده و نه به راه کج رفته است؛ و سخن از روی هوی نمی گويد ؛ نيست اين سخن جز آنچه بدو وحی می شود ؛ او را آن فرشته بس نيرومند تعليم داده است؛ صاحب نيرويی که استيلا يافت .


لذا گفتار پیامبر بنابر عصمت او از لحاظ اسلامی حکم الهی و منبع درک حقایق اسلامی حساب میشوند و به غیر از حدیث چیز دیگری وجود ندارد که از گفتار محمد دریافته شود. پیامبر، پیامی را از سمت کسی میرساند، اگر پیامبری واقعاً پیامبر باشد، اعمال و افکار او به دلیل پیامبری اش برخاسته از هوا و هوس او نخواهد بود.

دیدگاه چهارم، حکمتی که پیامبر اسلام به مردم آموخته است کجاست؟

بر اساس قرآن پیامبران علاوه بر کتاب، حکمت نیز به مردم می آموزند، یعنی الله پیامبران را نه تنها برای آموختن کتاب، بلکه برای آموختن حکمت، در کنار کتابشان ارسال میکند.

سوره ماده گوساله (بقره) آیه 129

رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ.

ای پروردگار ما ، از ميانشان پيامبری بر آنها مبعوث گردان تا آيات ، تورا برايشان بخواند و به آنها کتاب و حکمت بياموزد و آنها را پاکيزه سازد و تو پيروزمند و حکيم هستی.

پیامبر اسلام نیز نمیتواند از این قاعده خارج باشد، کتابی که پیامبر اسلام به مردم آموخته است قرآن است، اما حکمتی که او به مردم آموخته است چیست؟ منبع دریافت این حکمت کجاست؟ چگونه میتوان به این حکمت دست یافت؟ بدون شک مرجع این حکمت احادیث هستند و بدون رجوع به احادیث نمیتوان از حکمتی که پیامبر برای مردم آورده است آگاه شد.



دیدگاه پنجم، نیاز به مفسر قرآن است.

از این گذشته قرآن بر خلاف اینکه میگوید مبین است، در بسیاری از موارد بسیار گنگ حرف زده است، یا اساساً از حروف مقطعه استفاده کرده است، اگر توضیحات پیامبر و یا امامان نباشد مسلمان بیچاره از کجا میخواهد معانی این اباطیل و رمز و رازها را در یابد؟ خود قرآن میگوید که نیاز به تفسیر شدن دارد، و البته در جای دیگر میگوید این قرآن ساده نازل شده است و اینها همگی تناقضات قرآن هستند. بنابر این برای تفسیر قرآن و درک آن براستی استفاده از احادیث ضرورت دارد.

دیدگاه ششم، مسئله زبان شناسی است.

زبانشناسان معتقدند معنی هر جمله همان چیزی است که مخاطب آن جمله، در آن زمانیکه آن جمله را گفته یا نوشته است، در نظر داشته است، نه هیچ چیز دیگر. زیرا جمله در هنگام ساخته شدن برای مخاطب زمان خودش ساخته شده است و اگر قرار بوده است آن مخاطب جمله را به غلط دریابد، ایراد از سازنده جمله است. اگر قرار باشد جمله سازی به گونه ای جمله بسازد که مخاطبانش آنرا درک نکنند، کار بسیار بیهوده ای انجام داده است. و در مورد قرآن مسلمانان نمیتوانند قبول کنند که خدایشان با ساختن جملاتی که برای مخاطبان آن دوران خودش یعنی اعراب بیابانی قابل فهم نبوده است، کار بسیار بیهوده ای انجام داده است.

یکی از ویژگیهای زبان تغییر یافتن دائمی آن است، اسمها و فعل ها به مرور زمان معانی و کاربردهای جدید پیدا میکنند، بعنوان مثال کلمه "مزخرف" در زبان پارسی به معنی آراسته و زیبا بوده است بوده است بعنوان مثال ناصر خسرو میگوید.

سدره و فردوس مزخرف شود چون بزنندش به صحاری خیام

بعد ها به دلیل اینکه دروغ نیز کلامی آراسته است و در آن حقیقتی نیست را مزخرف خواندند، یعنی در فارسی امروزی مزخرف بیشتر معنی دروغ میدهد تا آراسته. حال اگر شخصی هزار سال پیش گفته باشد کتاب قرآن کتاب مزخرفی است، منظور او چه بوده است؟ این قائده زبانشناسی اینجا به کمک کسانیکه میخواهند معنی واقعی عبارات و کلمات را دریابند می آید. زبان شناسان ابتدا با ادبیات آن دوران از طریق سایر نوشتارهایی که در آن دوران وجود داشته است آشنا میشوند و سپس رفتار و شیوه گفتار گوینده و در نهایت عکس العمل مخاطبین را بررسی میکنند تا دریابند منظور واقعی چه بوده است. شاید از روی همین اصل باشد که در تمام دنیا تمامی گفتمانهایی که در مجالس قانونگذاری انجام میشود را با دقت ثبت میکنند. تا در آینده در هنگام رجوع به قوانینی که قبلاً تصویب شده اند از روی سخنان کسانیکه له یا علیه قوانین صحبت کرده اند معلوم شود منظور واقعاً چه بوده است و صحبت در چه زمینه (Context)ای بوده است. به همین دلیل است که اساساً تمام ادعاهای معجزات علمی قرآن. از نظر زبان شناسی کاملاً بی ارزش هستند و کسانیکه سعی میکنند معانی جدید برای آیات و عبارات کهن بسازند دروغ گو و شیاد هستند.

در مورد قرآن و تمام سایر کتابهای کهن نیز تنها روش علمی که مورد استفاده و قبول دانشوران علوم دینی نیز هست، همین روش است. یعنی باید دید مخاطبان پیامبر و یا امامان و خود آنها قوانین دینی را و اصول اخلاقی آنرا چگونه پیاده کرده اند. مثلاً پیامبر اسلام در قرآن گفته است دست دزد را ببرید:

سوره مائده آیه 38

وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.

دست مرد دزد و زن دزد را به کيفر کاری که کرده اند ببريد اين عقوبتی است از جانب خدا ، که او پيروزمند و حکيم است.

(سوره نساء آیه 38) این سوال پیش می آید که دست بریدن باید چگونه باشد؟ آیا منظور این است که دستشان را با چاقو زخم کنید؟ یا اینکه دستشان را قطع کنید تا از بدنشان جدا شود؟ از آنجا که برای توصیف هردو این کارها هم به زبان فارسی هم به زبان عربی از یک فعل استفاده میشود، باید دید که منظور پیامبر اسلام از این دست بریدن چه بوده است و به عبارت دیگر فهم او از این آیه چه بوده است. برای پاسخ به این پرسش باید عکس العمل آن کسانی را که این حرف را از محمد شنیده اند به این دستور بررسی کرد. غیر از احادیث و کتابهای تاریخی که از اعمال پیامبر اسلام و امامان شیعه باقیمانده است، چه منبع دیگری برای استفاده در این مورد وجود دارد؟ آشکار است که یکی از مهمترین کاربردهای احادیث همین است و مسلمانی که ادعا کند احادیث را قبول ندارد حرف بسیار نابخردانه ای زده است.

دیدگاه هفتم مسئله ضرورت تاریخ برای اثبات وجود محمد است

اگر قرار باشد تمام تاریخ و سیره و احادیث اسلامی کنار گذاشته شوند، از کجا معلوم میشود این کتاب یک شوخی نباشد و عده ای از اعراب آنرا ننوشته باشند، و محمد کاملاً یک شخصیت افسانه ای نباشد؟ آیا برای وجود محمد نباید به گواهی تاریخ نویسان و اشخاص متعددی که با او زیسته اند و همزمان بوده اند رجوع کرد؟

دیدگاه هشتم مسئله ناسخ و منسوخ است

در قرآن آیات بسیاری وجود دارند که آیات قبلی را منسوخ میکنند. اگر تقدم و تاخر آیات معلوم نباشد از کجا میتوان دانست که کدام آیه ناسخ و کدام آیه منسوخ است؟ کنار گذاشتن احادیث و دانشی که در مورد آیات و سوره های قرآن در احادیث و سیرت موجود است قرآن را به کتابی پر از تناقضات تبدیل خواهد کرد.

و دیدگاه آخر نظری است که خود قرآن نسبت به این قضیه دارد.

. قرآن در بسیاری از جاها میگوید از محمد پیروی کنید! به مثالهای زیر توجه کنید،

احزاب آیه 36

وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا.

هيچ مرد مؤمن و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و پيامبرش در کاری حکمی ، کردند آنها را در آن کارشان اختياری باشد هر که از خدا و پيامبرش نافرمانی کند سخت در گمراهی افتاده است.

احزاب آیه 66

يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا.

روزی که صورتهايشان را در آتش بگردانند ، می گويند : ای کاش خدا را اطاعت کرده بوديم و رسول را اطاعت کرده بوديم.

التغابن آیه 12

وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

خدا را اطاعت کنيد ، و پيامبر را اطاعت کنيد پس اگر شما اعراض کنيد ، بر فرستاده ما وظيفه ای جز رسانيدن پيام آشکار نيست

النساء آیه 59

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً

ای کسانی که ايمان آورده ايد ، از خدا اطاعت کنيد و از رسول و الوالامرخويش فرمان بريد و چون در امری اختلاف کرديد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد به خدا و پيامبر رجوع کنيد در اين خير شماست و سرانجامی بهتر دارد

النساء آیه 64

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا .

هيچ پيامبری را نفرستاديم جز آنکه ديگران به امر خدا بايد مطيع فرمان ، اوشوند و اگر به هنگامی که مرتکب گناهی شدند نزد تو آمده بودند و از خدا آمرزش خواسته بودند و پيامبر برايشان آمرزش خواسته بود ، خدا را توبه پذير و مهربان می يافتند.

النساء آیه 80

مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا.

هر که از پيامبر اطاعت کند ، از خدا اطاعت کرده است و آنان که سر باز، زنند ، پس ما تو را به نگهبانی آنها نفرستاده ايم.


محمد آیه 33

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ.

ای مردم ، از خدا اطاعت کنيد و از پيامبر اطاعت کنيد و اعمال خويش را، باطل مسازيد.

سوره شعرا آیات 108 و 109

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ.

من برای شما پيامبری امين هستم،از خدا بترسيد و از من اطاعت کنيد

سوره آل عمران آیه 31 و 32

قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ.

بگو : اگر خدا را دوست می داريد از من پيروی کنيد تا او نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد ، که آمرزنده و مهربان است؛ بگو : از خدا و رسولش فرمان ببريد پس اگر رويگردان شدند ، بدانند که او، کافران را دوست ندارد.

سوره نساء آیه 69

وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِيقًا.

و هر که از خدا و پيامبرش اطاعت کند ، همراه با کسانی خواهد بود که خدا، انعامشان داده است ، چون انبيا و صديقان و شهيدان و صالحان اينان چه نيکو رفيقانند.

سوره نساء آیه 59

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً.

ای کسانی که ايمان آورده ايد ، از خدا اطاعت کنيد و از رسول و الوالامرخويش فرمان بريد و چون در امری اختلاف کرديد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد به خدا و پيامبر رجوع کنيد در اين خير شماست و سرانجامی بهتر دارد.

سوره نساء آیه 13

تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ.

اينها احکام خداست هر کس از خدا و پيامبرش فرمان برد ، او را به بهشتهايی که در آن نهرها جاری است در آورد و همواره در آنجا خواهد بود و اين کاميابی بزرگی است.

سوره نساء آیه 14

وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ

و هر که از خدا و رسولش فرمان نبرد و از احکام او تجاوز کند ، او را داخل در آتش کند و همواره در آنجا خواهد بود و برای اوست عذابی خوارکننده

سوره نور آیه 52

وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ

و کسانی که از خدا و پيامبرش فرمان می برند و از خدا می ترسند و پرهيزگاری می کنند ، رستگارانند

سوره آل عمران آیه 50

وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُم بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَطِيعُونِ

تورات حاضر را تصديق می کنم و پاره ای از چيزهايی را که بر شما حرام ، شده حلال می کنم با نشانی از پروردگارتان نزد شما آمده ام از خدای بترسيد و از من اطاعت کنيد

سوره آل عمران آیه 132

وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ.

و از خدا و رسول اطاعت کنيد تا مگر بر شما رحمت آرند.

سوره آل عمران آیه 42

وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ.

و از خدا و رسول اطاعت کنيد تا مگر بر شما رحمت آرند.

سوره انفال آیه 20

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ.

ای کسانی که ايمان آورده ايد ، از خدا و پيامبرش اطاعت کنيد و در حالی که سخن او را می شنويد از او روی بر مگردانيد.

سوره احزاب آیه 66

يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا.

روزی که صورتهايشان را در آتش بگردانند ، می گويند : ای کاش خدا را اطاعت کرده بوديم و رسول را اطاعت کرده بوديم.

از اسلامگرایان بی منطقی که میگویند ما احادیث را قبول نداریم، باید پرسش کرد که پس چگونه میخواهند از رسول پیروی کنند؟ بطور دقیق و مشخص در این آیات آمده است که به پیامبر رجوع کنید، بنابر این همانطور که گفته شد لازمه اعتقاد به اصل نبوت این است که مسلمانان قبول داشته باشند محمد پیامبر اسلام است و هر آنچه وی انجام داده است، حکم اسلامی محسوب میشود و اگر ثابت شود محمد کاری را کرده است، آن کار محمد یک کار صحیح و اسلامی حساب میشود. و کارهای محمد را از هیچ چیز نمیتوان دریافت مگر احادیث. اگر این اسلامگرایان بی منطق احادیث را قبول ندارند چگونه میخواهند به پیامبرشان رجوع کنند؟

لذا مسلمانی که میگوید من فقط از قرآن پیروی میکنم، بنابر این با احادیث کاری ندارم، در واقع دروغ میگوید چون خود قرآن میگوید که باید از پیامبر نیز اطاعت کند. اطاعت از خدا از طریق اطاعت از قرآن ممکن است، و اطاعت از پیامبر تنها از طریق اطاعت از احادیث میسر است.

ذکر این مطالب از این جهت ضرورت دارد که عده ای اسلامی بودن قوانین مربوط به سنگسار و ارتداد و سایر قوانین ضد بشر اسلام را ناشیانه زیر سوال میبرند و میگویند این قوانین اسلامی نیستند چون در قرآن نیستند! به این افراد بی منطق و احساساتی باید هشدار داد که به دلایل ذکر شده، قرآن تنها مرجع دریافت حقایق اسلامی نیست، بلکه احادیث در کنار قرآن از اصولی ترین مراجع اسلام به شمار میروند.

شایان ذکر است این گونه سفسطه ها کمتر از طرف اسلامگرایان سنتی مطرح میشود، و بیشتر مربوط به اسلامگرایان شل اندیش و غرب زده است که میخواهند به سبک کفار زندگی انسانی را دنبال کنند و از کارهای خداپسندانه ای مانند سنگسار، چشم در آوردن، شلاق زدن، اعدام کردن، سر بریدن، دست و پا بریدن و... که تماماً از قوانین اسلامی هستند به هر بهانه ای که شده فرار کنند. و اینکار آنها غلط است، برای رهایی یافتن از این قوانین وحشیانه و حیوانی باید این دین مروج توحش و خشونت و خرافات را کنار گذاشت نه اینکه آنرا با دروغ توجیه کرد و تکامل داد.

اسلام باید نابود شود نه اصلاح.

معمولا این سفسطه در جایی مطرح میشود که به یکی از قوانین وحشیانه اسلامی اعتراض میشود، مثلا در مورد سنگسار و ارتداد و... این سفسطه بسیار رایج است، این دسته از اسلامگرایان ادعا میکنند که این قوانین وحشیانه ربطی به اسلام ندارند و چون در قرآن وجود ندارند، به اسلام نیز ارتباطی ندارند در این نوشتار اثبات شد که قرآن تنها منبع دریافت حقایق در اسلام نیست، در نوشتارهای بعدی توضیح داده خواهد شد که برخی از این مجازاتهای غیر انسانی چگونه در احادیث موجود میباشند.

این نوشتار مقدمه ای است به دو نوشتار دیگر در مورد دو سفسطه مرتبط با فرنام های:








هیچ نظری موجود نیست: