نگاهی انتقادی به ازدواج در اسلام

پیشگفتار

در اسلام قوانینی موجود است که بسیاری از حقوق بدیهی انسانی را از زن میگیرد و او را بروشنی به موجودی دسته دو در جامعه و در واقع لازمه ای برای برآوری نیازهای گوناگون مرد تبدیل میکند. به این منظور که زن اساسا از ارزشی خودکامه برخوردار نیست کما اینکه ضرورت وجود او برای مرد است. ریشه ها و پیوست های این زن ستیزی را باید کم و بیش در همان آغاز داستان آفرینش که برچیده از تخیلات انسانی و ناتوانی او در برابر پاسخ به پرسشهایی بود که در درازای چرخه ی گذرای زمان بطور گسترده تر مورد بحث قرار میگرفت و همچنین بدین سان در تاریخ پیدایش ادیان سامی جستجو کرد که خود زمینه ساز بودش این پدیده بگونه ای متمرکز در جای جای این کره ی خاکی بوده است. اما این موضوع در اسلام شدت بیشتری میگیرد و اینگونه که مشاهده میکنیم، به اوج وقاحت خود میرسد. بدیهی است که فزونی و پای گرفتن هر چه بیشتر زن ستیزی در سرشت اسلام خود ریشه ای عمیق در افکار پلید بنیانگذار این مذهب، محمد دارد که فردی بیمار و مبتلا به نوع های گوناگونی از ناسازگاریها و ناهمگونی های روانی بود. کسی که در درازای زندگانی خود با بیشمار زنهای گوناگون همبستر شد و به سان آن دروغ سیاهی که تا جان داد با خود یدک کشید و سپس به دیگر همراهانش به یادگار داد، آن زنها را به گونه های گوناگونی به کنیزی و اسباب سودجویی خود درآورد. او با دروغ پیامبری به گمان خودش پردیسی برای خود ساخت که درون آن توانست به همه ی کمبود های نمودار قدرت طلبی مطلقی که از پیش داشت، نمای حقیقی ببخشد و سرزمینهای دارای زنان گوناگون را به تصرف خود و زنهای دارای جایگاه و مقام های مختلف را به اسارت خود درآورد. از همین رو او بسادگی توانست به پدوفیلیا (بیماری جنسی کودک آزاری) هم که حتی در آنزمان نیز منع میشد، رنگی قانونی داده و عایشه ی 7 ساله را در آن زمان در نزدیکی دهه ی 60 عمر ننگینش به ازدواج خود در آورد. و اینگونه این کنش شرم آور و بیشمار دیگر نمونه های زن ستیزی برگرفته از ذهن بیمارش را با نقل قول از الله، خدایی که از نام او گرفته تا بسیاری از ویژگی هایش را دزدی از باورهای دیگران کرده بود، در قرآن، کتاب آسمانیش برای همیشه به اسباب خودکامگی خردگریزان نادانی همچون مردان مسلمان تبدیل کند.

ایکاش که محمد که خود بویی از انسانیت نبرده بود، همه ی این کردارها را که نشانه گر منش شوم او بود، را با خود به گور میبرد و اینگونه جامعه ی انسانی را دچار پستی و فلاکت نمیکرد. ولی اکنون که اینگونه نیست و همراهان دیگر او همچون علی تبهکار در نهج البلاغه اش به این داستان ادامه دادند و اسلامگرایان دیگر با یاری همه ی پیامدها و نقش موثر و سترگ اسلام سیاسی و قدرت و همچنین به ترتیب با آرایش و ویرایش شیادان و دکانداران اسلامی مانند شریعتی نکوهگاه انسانی را تا به امروز گرفتار این پدیده ی تکرار نشدنی کرده اند، ما هم در جای جای امکانی که از پیش داریم، به ستیز با آن خواهیم پرداخت و تلاش در پاکسازی اجتماع از این آلودگی خواهیم داشت.

ازدواج برای زن مسلمان

زنی که در زیر سایه ی قوانین اسلامی به خانه ی شوهر میرود باید بگونه ای برخورد کند و با او برخورد شود که در واقع از بسیاری جهات بیشتر شباهت به قواعد برده داری مطلق دوران بربریت دارد تا به سیمای انسانی که حقوق بشر و همترازی میان انسانها به ما نشان میدهد. یعنی اسلام در حقیقت با این قوانین زن را به خدمتگذاری مرد در می آورد، بگونه ای که او حتی خودکامه ی روان، احساسات و تمایلات خود که جزیی ترین ویژگیهای بدیهی انسانی او هستند، نباشد. سوای آنکه او بطور کل از لحاظ عقلی ناتوان بشمار می آید و در واژگان اسلامی آن ناقض العقل خوانده میشود. در ایدئولوژی مردسالار اسلامی بدلیل همین ناتوان خواندن زن، باید مرد همواره بر همه ی کارهای زن همچون کودکی کم سن و سال نظارت داشته باشد، که مبادا او دچار گمراهی و اشتباه شده و یا سبب دردسری برای مرد و یا مرتکب انجام کاری خلاف میل همسرش شود. از این رو مرد مسلمان میتواند با بهره گیری از سخنان الله آفریدگارش و همچنین نمادهای حقوقی که بزرگان آیینش همچون محمد، علی و عمر به او میشناسانند، همواره فرمانروایی خود را بر زن حاکم سازد.

امام علی، امام اول شیعیان در خطبه ی ٨٠ نهج البلاغه، این مسئله را اینگونه بیان میکند.


«ای مردم، زنها از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند. نقصان ایمان آنها به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن است. «در روزهای حیض» و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهی دو زن به جای گواهی یک مرد است و از جهت نقصان نصیب و بهره هم، ارث آنها نصف ارث مردان می باشد. پس از زنهای بد پرهیز کنید و از خوبانشان بر حذر باشید و در گفتار و کردار پسندیده از آنها پیروی نکنید تا در گفتار و کردار ناشایسته طمع نکنند.»


همانگونه که این نقل قول از علی بروشنی این را بیانگر است، زن دقیقا از نیم ارزش یک مرد برخوردار است، و بلحاظ حقوقی آنگونه که گفته شد، همتراز با او نیست. درحالی که اینچنین آثار باقیمانده ی معتبری از پیشوایان اسلامی در تاریخ به ثبت رسیده اند که خود جای هیچ تردیدی را در نابودی جایگاه انسانی زن در اسلام نمیگذارند و همچنین حقیقت این مسئله که اسلامگرایان همواره از این منابع با افتخار نیز در رسانه هایشان یاد میکنند، همواره مسلمانان بیشماری موجودند که اسلام را آیین برابری میان انسانها خوانده و به ستایش آن میپردازند. که همین امر شوربختانه از بسیاری جهات خواه ناخواه سبب مشروعیت بخشیدن به اسلام و موجودی آن میشود. دلایل عمده ای که ارتباط مستقیم با نقش طبقات گوناگون انسانهای باورمند دارد، موجودند که موجب تحقق بخشیدن به این امر میشوند. رایج ترین آنها «نادانی» باورمندان به اسلام میباشد. گرچه بازگو کردن این موضوع برای یک انسان امروزی تلخ است ولی همواره این حقیقت دارد که مسلمانان با فرو کردن یاوه های اسلامی در مغزهایشان، و باورمندیهای کورکورانه ی تحت تاثیر سفسطه هایی همانند «ترس از مجازات رستاخیز و آتش دوزخ» و یا «وعده های به بهشت رفتن» که بنیانگذاران این مذهب برای پیشبرد اهدافشان همواره به آن متوسل شده اند، دچار افت فکری و نابودی قدرت تجزیه و تحلیل مسائل توسط خرد میشوند. این تاثیر پذیری آنها خود به نقطه ی مشترکی برای سو استفاده ی سودجویان و تحریف گران اسلامی که همیشه تلاش در پنهان نگاه داشتن چهره ی اصلی این موارد و نسبت دادن آنها با افکار خودشان و در نتیجه تحریف واقعیتها برای پیشبرد اهداف سیاسی خود داشته اند، تبدیل میشود. و بدین سان به پهنه ی موجودی این مسائل گستردگی و ماندگاری میبخشد.امروزه تنها راه چاره برای رهایی از این گودال افشاگری و آگاه سازی افکار عمومی و باورمندان به دین است، که میتواند تیشه به ریشه ی اسلام انسان ستیز بزند. نقل قول دیگری از محمد پیامبر اسلام که ثبت شده در معتبرترین کتاب حدیث اسلامی «صحیح بخاری» میباشد، نیز نشان از همفکری مستقیم محمد با علی در ارتباط با ناقض العقل بشمار آوردن زن در اسلام دارد؛ که اشاره بدان از آن جهت که گروهای شیعه و سنی همواره بدلیل اختلافات سلیقه ای که در گزینش پیشوایان اسلام دارند، و بدین گونه تلاش در نجات ماهیت اسلام میکنند، پر اهمیت است.آنان همواره باید این را بدانند که ایراد از ریشه ی اسلام است و این خود اسلام است که باید بطور کلی از بین برود.

محمد به گروهی از زنان میگوید:


من هرگز مانند شما زنان ناقص در عقل و ایمان ندیده ام. یک مرد مؤمن و آگاه میتواند به وسیله شما گمراه گردد. یکی از زنان پرسید: ای رسول خدا نقص در عقل و ایمان ما چیست؟ او گفت: آیا مگر شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد نیست؟ آنها تکرار کردند که اثبات. او گفت: این هم نقص عقل شما ... آیا درست نیست که شما زن ها نمیتوانید در دوران قاعدگی نه روزه بگیرید و نه عبادت نمائید ؟ ... او گفت: این هم دلیل بر نقص ایمان شماست ..." «صحیح بخاری جزء 1 حدیث 301»


زن از بدو پیدایش اسلام همواره با فرنام موجودی فروتر از مرد خوانده شده، و زیردست او بوده است. بر اساس همین گفته های رهبران اسلام در چهارده قرن پیش است که ما امروزه نیز شاهد قوانین ناقض حقوق زن در قوانین جمهوری اسلامی و یا ندادن شناسنامه به زنان و بشمار نیاوردن آنها بعنوان شهروندان اجتماع در حکومت سابق افغانستان، طالبان و غیره هستیم. این مسئله ای مربوط به «کیفیت و کمیت اجرای قوانین راستین اسلامی در جاهای مختلف»، و این ادعا که «در هیچ جای قدرت اسلامی اسلام ناب محمدی فرمانروایی نمیکند»، که مدام از سوی مسلمانان عادی بی خبر از حقیقت و یا جنایتکارانی که اینها را میدانند ولی همواره آن را انکار میکنند، مطرح میشود، کاملا بی اساس و بی ارزش بوده و باید محکوم شوند. آنچه حقیقت دارد تاریخ اسلام است که بروشنی همه چیز را گویاست. در ادامه به نکته ای دیگر اشاره میکنم که از اهمیت ویژه ای در هنگام ازدواج زن مسلمان برخوردار است، و آن بی شک معامله ی او در برابر پول است. نرخ زن در اسلام با تکیه بر حدیث، روایات و گفته های علمای فقه اسلامی، پیوسته به سیما، چهره و ظاهر و ارزش اوست که تعیین میشود. نخستین مسئله ای که در این رابطه مورد بررسی واقع میشود مسئله ی «مهریه» است. در اسلام اینگونه مرسوم است که زن در هنگام پیوند با مردی از قیمتی برخوردار است، و آن در تعیین نرخ مهریه است که رخ میدهد. چه بسا که از ماهیت زن کالایی میسازد که مورد خرید و فروش واقع میشود. امروزه با نفوذ قوانین اسلامی در بنیاد فرهنگ ها حتی کسانی هستند که خود باورمندی چندانی به اسلام ندارند، ولی همواره با همسران آینده ی خودشان درباره ی مهر سخن میگویند. این براستی جای تاسف دارد که جستجو در ریشه یابی این مسائل از سوی انسانها صورت نمیگیرد و کاوشی در چون و چرای این موضوع به انجام نمیرسد.البته قضیه ی مهریه و یا پاداش نقدی به زن با اندکی تفاوت در میان اعراب پیش از اسلام نیز موجود بوده است و خود محمد درست همانند دیگر قواعد این را هم کپی برداری از فرهنگ و باورهای دیگران و اعراب پیشا اسلامی کرده است. کاری که آنزمان اعراب انجام میدادند، بدون تردید کنشی ناشایست از دیدگاه یک انسان امروزی است و باید از بین برود. اما مسئله اینجاست که قوانین اسلامی که چنین موارد مشابه کردار انسانهای تاریخی در آن بسیار دیده میشود، همیشگی هستند و بگفته ی خود قرآن و پیروانش مطابقت با شرایط امروزی و حتی آینده نیز دارند.در شرح بررسی ماهیت مهریه به این مسئله پرداخته خواهد شد، که این قانون در همترازی با معیارهای کنونی انسانی بهیچ عنوان نیستند و طبیعتاً یک انسان آگاه اینگونه فرومایگی را هیچگاه در سرشت خود نمیپذیرد. همین امر خود یک دلیل منطقی نیز برای غیر الهی خواندن و یا دروغ شمردن ادعای الهی بودن ادیان نیز است. چرا که با پژوهش های تاریخی و بازبینی، سنجش و بررسی قوانین اسلامی از سوی پژوهشگران و مقایسه ی آنها با رویدادهای تاریخی پیش آمده در آن زمان، از جمله زندگانی خود محمد و مسائل پیرامونش روشن شده است که این قوانین که بیشترین بخشهای آن را آیات قرآن تشکیل میدهند، همواره در ارتباط مستقیم با رخدادهای تاریخی داشته و بدین سان الهی نمیتوانند باشند. زیرا آنگونه که در تعریف دستورهای الهی آمده است، این دستورها باید برون از زمان مشخص و همه گیر بوده و همچنین ویژه ی مکان مشخصی نباشد. بدین ترتیب باید بر این باور بود که قوانین اسلام دقیقا سازگار با شرایط اجتماعی آنزمان عربستان بوده و امروزه قابل پذیرش نیستند. الله «خدای خیالی محمد و بت بزرگ کعبه پیش از پیداش اسلام» آنقدر نادان بوده است که غافل از دگرگونی های تحت تاثیر گذشت زمان و تکامل طبیعی جامعه ی انسانی احکام اسلامی را پایه ریزی و تعیین کرده است. بنا بر آنچه که در قوانین اسلامی رایج است، یک زن در هنگام ازدواج در واقع با همسر آینده ی خود معامله ای به انجام میرساند که نرخ این معامله همانا مهریه ی او نام دارد. این نرخ با زبانی دیگر بسیار آشکارا ارزش مادی آن زن را تعیین میکنند. نکته ای که من میخواهم بر روی آن تاکید کنم، این است که دین اسلام معرف قانونی است، که رویداد یک مسئله ی مهم مانند ازدواج بین دو نفر را، تبدیل به یک خرید و فروش کرده و از این مهمتر و شرم آور تر اینکه در این میان یکی را به عنوان خریدار و دیگری را به عنوان فروشنده پایه میگذارد. ارتباط مهریه با این برداشت نشانگر این است، که اسلام حیثیت و کرامت برابری برای زن و مرد قائل نیست، یکی را فروشنده و دیگری را خریدار میداند، و با این پیوند یکی را فاعل دیگری را مفعول میکند.

آنگونه که پیشتر نیز توضیحاتی داده شد، همواره از سوی علمای اسلامی به قصد پوشانیدن آنچه واقعیت را گویاست، تحریف گری آشکار درباره ی احکام اسلامی که مهریه هم جزو آن است صورت گرفته و بدین ترتیب تعریف های متفاوتی درباره ی مهریه ارائه داده شده است. در پیوند با همین مسئله برداشت های گوناگونی نیز از سوی مردم عادی از این موضوع موجود است. آنچه اکنون از اهمیت بیشتری برخودار بوده و شایسته ی بررسی است، ماهیت مهریه و تعریف آمده درون خود قرآن است.

در سوره نسا آیه 25 آمده است که:


و من لم یستطع منكم طولا ان ینكح المحصنات المؤمنات فمن ما ملكت ایمانكم من فتیاتكم المؤمنات و الله اعلم بایمانكم بعضكم من بعض فانكحوهن باذن اهلهن و آتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات و لا متخذات اخدان فاذا احصن فان اتین بفاحشة فعلیهن نصف ما على المحصنات من العذاب ذلك لمن خشی العنت منكم و ان تصبروا خیر لكم و الله غفور رحیم.


و آنها كه توانایى ازدواج با زنان «آزاد» پاكدامن باایمان را ندارند، مى‏توانند با زنان پاكدامن از بردگان باایمانى كه در اختیار دارید ازدواج كنند .خدا به ایمان شما آگاه‏تر است و همگى اعضاى یك پیكرید. آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمایید، و مهرشان را به خودشان بدهید. به شرط آنكه پاكدامن باشند، نه بطور آشكار مرتكب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگیرند. و در صورتى كه «محصنه‏» باشند و مرتكب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. این «اجازه ازدواج با كنیزان» براى كسانى از شماست كه بترسند «از نظر غریزه جنسى» به زحمت بیفتند; و «با این حال نیز» خوددارى «از ازدواج با آنان» براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است. «برگردان آیت الله مکارم شیرازی»


مهریه یک واژه ایرانی است که ریشه آن از خود واژه ی مهر در پارسی گرفته شده و آرش واژه ی آن کادو و یا مهری است که از سوی دوستداری به کسی تعلق میگرد. در ایران باستان نیز اینچنین مرسوم بوده است که مردان در هنگام ازداوج برای همسرانشان هدایایی خریداری کرده و آنها را همانگونه که در واژگان آن نیز آمده است به عنوان «مهر» به همسرانشان میدادند. ولی آنگونه که مشاهده میکنید در تازینامه به واژه ی «اجر» که برابر با «مزد» در پارسی میباشد، اشاره شده است. مزد در برابر انجام کاری به عنوان پاداش میتواند پرداخت شود که تفاوت بسیاری با مهر یا هدیه دارد. آنچه که این بیان روشنگر است، تحریف نمایان از آیات قرآن است که همواره بمانند مسائل بسیار دیگری که شاهد آن بوده ایم، در اینجا نیز صورت گرفته است. در ادامه ی نوشتار ما همچنین به بررسی وظایف زن با ژرفی فراوان خواهیم پرداخت، که وجود این وظایف در قوانین اسلامی در مطابقت با واژه ی مزد، در قرآن این نتیجه را بارور خواهد شد که یک زن از دیدگاه اسلامی صرفا برآورده کننده ی یک سری نیازمندی ها برای مرد مسلمان است که موظف و مکلف بانجام کارهایی از پیش تعیین شده بوده و بدین سان همچنان که در تازینامه بدان اشاره شده است، پاداش و مزد برای او در نظر گرفته میشود. نکته ی قابل توجه تر آن است که نرخ مهریه ی اسلامی با پروا به بررسی های فقهی و رویدادهای تاریخی بسته به کیفیت و شرایط معرف زن و همچنین پیش از آن نکاح مشهور یا با گویشی دگر آن قرارداد اسلامی تعیین میشود .در واژگان اسلامی آن از عبارت «حد شایستگی زن» استفاده میشود. این بدان معنا است که هر زنی معمولا به میزان شایستگی که دارد میتواند مهر دریافت کند. میزان این شایستگی را هم شرایط خانوادگی زن، زیبایش و مسائل مشابه در بر گیرنده ی آن است. و همانگونه که در عموم گفته میشود، بنا بر وجود همین قواعد در اسلام است که بگونه ای بنیادین زن فرنام کالایی خریداری شده را پس از ازدواج اسلامی بخود میگیرد و بی تردید این مسئله پیش از هر چیز دیگری همان برابری میان انسانها را که امروزه افراد اسلام گرا مدعی آن هستند را به زیر سوال میبرد. چراکه با انجام این خرید و فروش اسلامی مرد به یک فاعل و زن به یک مفعول تبدیل میشود. و همین امر در واقع برابری و همترازی به جای نمیگذارد تا بتوان سخنی از آن به میان آورد.

پیش از بررسی تکلیف های زنان متاهل نسبت به شوهرانشان بگمانم بد نباشد که به یک مقایسه ای کوتاه در ارتباط با کنیز «برده ی زن»، زن متاهل و پیوند آن با مسئله ی مهریه در اسلام بپردازیم. در زمان محمد و همچنین جانشینان او «کسانی که پس از او قدرت را در دست گرفتند» در هنگام جهاد «حمله به کفار اهل کتاب، به بهانه ی گسترش اسلام» مسلمانان مردان خانواده ها را به جرم دگراندیشی میکشتند و اموال آنها را بصورت غنائم مصادره و در بین مسلمانان تقسیم میکردند. این غنام با اشاره ی خود قرآن بر مسلمانان حلال و گوارا بود. آنچه که به مسلمانها میرسید شامل وسایل قیمتی، حیوانات و زنان کفار بود. در اینجا به این مسئله توجه داشته باشید که زنان آنها در این میان که به کنیزی مردان مسلمان در می آمدند، در ردیف اشیا و حیوانات قرار میگیرند، این مسئله بسادگی آن را بیانگر است که زن در اسلام از ارزشی بیش از آن دوی دیگر برخوردار نیست و بعنوان ملک و دارایی مرد مسلمان محسوب میشود. از این گذشته، ما باید بویژه به این مسئله توجهی ژرف داشته باشیم که اساسا اسلامگرایان بر پایه ی آموخته های اسلامی، ارزش زن را در حد ارزش انسانی نمیدانند، بلکه با صراحت کامل بر این مسئله که زنان حیواناتی زیبارو، در خدمت انسانها «مردان» بوده و آفریده شده برای شادکامی آنها توسط خداوند هستند، تاکید کرده و از آن به عنوان یک باور مشخص اسلامی، یاد میکنند.

امام فخر رازی از بزرگترین مفسرین قرآن، در تفسیر آیه ی بیست و یکم سوره الروم که ارتباطی ویژه با این بخش دارد اینچنین مینویسد:


این گفته که «آفریده ام برای شما»، دلیل است بر اینکه زنان آفریده شده اند مانند حیوانات، نباتات و چیز های سودمند دیگر، چنانچه خداوند متعال می فرماید «آفریده شد برای شما هر آنچه که در روی زمین است» و این اقتضا بر این است که زن برای عبادت و انجام دستورات خداوندی آفریده نشده است. ما می گوئیم که آفریدن زن یکی از رحمت هایی است که به ما «مردان» ارزانی شده است تا مشعوف عبادت خداوند باشیم، زن ها مسؤلیتی مانند ما مردان ندارند. زیرا زن ها ضعیف، ابله، از لحاظ احساسی مانند کودک اند، و هیچ مسؤلیتی برای کودکان گذاشته نشده است. برای اینکه عبادت خداوند بصورت کامل انجام شود، زن ها باید مکلف شده باشند که از عذاب سزا بترسند و همچنین از شوهرانشان اطاعت کنند و از چیز های که ممنوع هستند، دوری جویند در غیر آن فساد شایع خواهد." «تفسیر کبیر رازی، سوره سی، آیه بیست و یک»


نقل قول های دیگری نیز از اندیشمندان و الگوهای اسلامی در ارتباط با همین موضوع، وجود دارند، که اشاره بدان ها جهت آشنایی بیشتر و بهتر روشن شدن مسئله بسیار مهم است. در زیر به نمونه هایی از گفتارهای آنان که مسلمانان فیلسوفشان مینامند، مانند غزالی، ملاصدرا و ملا هادی، اشاره میشود.


نگر غزالی نسبت به زنان:


اما آن خصلتها که حق تعالی زنان را بدان عقوبت کرده است: چون حوا در بهشت نافرمانی کرد و از آن درخت گندم خورد، حق تعالی زنان را هشت ده چیز عقوبت فرمود کردن:


تفسیر: اول حیض


دوم زادن


سوم جداشدن از مادر و پدر و مردم بیگانه را به شوهر کردن


چهارم به نفاس آلوده شدن


پنجم آنکه مالک تن خویشتن نباشند


ششم کمی میراث


هفتم طلاق که به دست ایشان نگردد


هشتم آنکه مرد را چهار زن حلال کرد و زن را یک شوی


نهم آنکه در خانه معتکف باید بودن


دهم آنکه در خانه سرپوشیده دارد


یازدهم آنکه گواهی دوتن برابر یک مرد نهاده اند


دوازدهم آنکه از خانه بیرون نیارد آمدن مگر با کسی محرم


سیزدهم آنکه مردان را نماز عید و نماز آدینه و نماز جنازه (بود و از پس جنازه روند) و غزا کنند و زنان را اینها نباشد.


چهاردهم امیری را نشایند و نه نیز قضا را و نه حکم را


پانزدهم آنکه فضل هزار بهره است یک بهره از آن زنان راست و دیگر مردان را.


شانزدهم آنکه در قیامت چندان که جمله امت را عذاب بود یک نیمه از آن زنان فاجر را بود.


هفت دهم چون شویش بمیرد چهارماه و ده روزش عدت بباید داشتن


هشت دهم آنکه چون شویش طلاق دهد سه ماه یا سه حیض عدت بباید داشتن.


این عقوبتهای زنان است که یاد کردیم. «امام محمد بن محمد غزالی، لصیحه الملوک (تهران: انتشارات انجمن آثار ملی، 1351، به تصحیح استاد جلال الدین همایی، برگ 269-272.»


وی همچنین گفته است:


بدان که جملگی خوی زنان بر 10 گونه است و خوی هریک به صفت چیزی از حیوانات ماننده است. یکی چون خوک، دوم چون کپی (بوزینه) دیگر چون سگ، چهارم چون مار، پنجم چون استر، ششم چون کژدم، هفتم چون موش، هشتم چون کبوتر، نهم چون روباه، دهم چون گوسفند.


وی به تشریح هریک از این خوی های زنانه میپردازد و سپس در تکریم خوی دهم که گوسفندی است میگوید:


و زنی که خوی گوسفند دارد، مبارک بودن همچون گوسفند که اندر همه چیزهای وی منفعت یابی. زن نیک همچنین با منفعت بود و بر شوهر خویش و بر اهل و همسایگان خویش رحیم بود و بر جان و مان و فرزندان خویش مشفق و مهربان بود و اطاعت دارد خدای را جل جلاله. و بدان که پارسایی و مستوری نعمتی است مرد را از نعمتهای خداوند تعالی. و هیهات، هیهات که بر زن پارسا، کم کس قادر شود. «همانجا برگ 273-275»


نگر روشن ملاصدرا درباره ی ماهیت زنان:


و منها تولد الحیوانات المختلفه... بعضها للاکل... و بعضها للرکوب و الزینه... و بعضها للحمل... و بعضها للتجمل و الراحه... و بعضها للنکاح... و بعضها للملابس و البیت و الاثاث. «اسفار اربعه جلد 7 فصل 13 ص 136. مکتبه مصطفوی.»

و از عنایات الهی در خلقت زمین، تولد حیوانات مختلف است... که بعضی برای خوردن اند... و بعضی برای سوار شدن... و بعضی برای بار کشیدن... و بعضی برای تجمل... و بعضی برای نکاح و آمیزش... و بعضی برای تهیه لباس و اثاث خانه...


بیانیات ملا هادی در ارتباط با مسئله ی زنان:


فی ادراجها فی سلک الحیوانات ایماء لطیف الی ان النساء لضعف عقولهن و جمودهن علی ادراک الجزئیات و رغبتهن الی زخارف الدنیا، کدن ان یلتحقن بالحیوانات الصامته حقا و صدقاً، اغلبهن سیرتهن الدواب و لکن کساهن صوره الانسان لئلایشمئز عن صحبتهن و یرغب فی نکاحن و من هنا غلب فی شرعنا المطهر جانب الرجال و سلطهم علیهن فی کثیر من الاحکام کالطلاق و النشوز و ادخال الضرر علی الضرر. «همانجا، حاشیه ملاهادی» سبزواری.

اینکه صدرالدین شیرازی زنان را در عدد حیوانات در آورده است اشاره لطیفی دارد به اینکه زنان به دلیل ضعف عقل و ادراک جزئیات و میل به زیورهای دنیا، حقاً و عدلاً در حکم حیوانات زبان بسته اند. و اغلبشان سیرت چهارپایان دارند ولی به آنان صورت انسان داده اند تا مردان از مصاحبت با آنها متنفر نشوند و در نکاح با آنان رغبت بورزند و به همین دلیل در شرع مطهر مردان را در کثیری از احکام، مثل طلاق و نشوز و... بر زنان چیرگی داده... « برگردان ها: سروش عبدالکریم، فربه تر از ایدئولوژی، موسسه فرهنگی صراط، 1372، پاورقی برگ 39»


زمانی که این زنان کنیز در جنگ اسیر میشدند، باید آنچه ارباب یا مالک آنها میخواست را انجام میدادند که داشتن روابط جنسی آزاد بدون عقد و ازداوج هم جزیی از آن بود. در این میان مسلمانانی بودند که شاید بنا بهر دلیلی تمایل ازداوج با این کنیزان را پیدا میکردند. نمونه ی آن را خود محمد، پیامبر اسلام در ارتباط با صفیه و جویریه دو زن یهودی اسیر در جهاد با یهودیان ساکن عربستان انجام داده است. محمد در آنزمان مهریه ای به این دو اختصاص نداد و تنها آزاد کردن آنها را بعنوان مهریه برای آنان قرار داد. از آنجایی که پیامبر اسلام چنین کاری را انجام داده است، پس قطعا دیگر مسلمانان نیز با پیروی از سنت رسول الله پروانه ی انجام این کار را داشته و خواهند داشت. ادعایی که از سوی علمای اسلامی همانگونه که در گذشته نیز بدان اشاراتی شد، مبنی بر اینکه مهریه ی اسلامی در جای هدیه ای برای زن است در بررسی این واقعه ی تاریخی کاملا تهی از ارزش شده و تبدیل به یاوه ای آشکار میشود. آزاد کردن کنیز به معنای خریداری او از اربابش است که در مقابل پرداخت پولی نقد انجام میشود. اگر ما مهر زن را در جایگاه کادویی برای زن پنداشت کنیم، در اینجا به تناقضی شدید بر میخوریم که این ادعا را باطل میسازد. محمد با این کارش آن زنها را خریداری کرد و سپس پولی را که پرداخته بود را بجای مهر آنها قرار داد. آیا این بروشنی گویای آن نیست که معامله ای در اینجا صورت گرفته است و این معامله در برابری با مهریه، ماهیت مهریه ی اسلامی را رو آب نمیکند؟ روشن است که در صورت انجام هر نوع معامله ای، اساسا معنای هدیه باطل میشود و دیگر به هیچ وجه جایگاهی نداشته و نمیتوان فرنام هدیه را بدان نسبت داد. و اما این موضوع در اینجا پایان نمیابد و میتوان همواره به بررسی مسائل بسیار دیگری نیز برای اثبات این قضیه پرداخت!

بنا بر قوانین و حقوق تعیین شده برای زن در اسلام:

زن در هنگام پس ازدواج حق تصمیم گیری خودکامه برای جایگاه زیست خود «حتی برای مدت کوتاهی»، و یا مسافرت دور و نزدیک ندارد، و باید شوهر او در این موارد اجازه ی او را صادر کند. او همچنین از دیدگاه اسلام دست نخورده «اسلام غیر آخوندی» حق بیرون آمدن از خانه را ندارد، و اما در قوانین اسلام آراسته توسط آخوندیسم، بدون رضایت شوهرش حق کار و بودش در اجتماع را ندارد.

بخشی از نامه ی ۳١ نهج البلاغه در این رابطه اینچنین میگوید:


از رای زدن بازنان بپرهیز، زیرا ایشان را رایی سست و عزمی ناتوان است. با پرده نشینی، نگاه آلوده شان را راه ببند که سخت گیری در پرده نشینی آنان، ماندگاریشان را افزون کند. خارج شدن زنان از خانه بدتر نیست از اینکه کسی را که به او اطمینان نداری به خانه در آوری. اگر توانی کاری کنی که جز تو را نشناسند، چنان کن.


از نگرش علی زن همواره موجودی ناتوان و سست اراده در برابر مرد است. آنچه او در این نامه مردان را گویاست، یک پند و یا اندرز است. او همواره فکر و ذهن زن را آلوده دانسته و به مردان توصیه میکند که زنان را پرده نشین «خانه نشین» کنند؛ زیرا آزادی برای زن از نگر علی بمعنای از دست رفتن اوست. علی همچنین یک تشبیه در گفتارش کرده است؛ و آن این است که از خانه بیرون فرستادن زن به همان اندازه نابخردانه و تهدیدآمیز است که گویی یک شخص غیر مطمئن را به خانه آورده باشی. در اینجا بروشنی متوجه آن میشویم که جایگاه زن در اسلام تنها کنج خانه است و او در اجتماع هیچ نقشی نمیتواند داشته باشد. خود علی هم در بخش پایانی نامه اش به این موضوع با صراحت بیشتری اشاره میکند، به باور او چون این امر غیرممکن است که زن بجز شوهرش کسی دیگر را نتواند بشناسد، پس بهترین چاره در خانه زندانی کردن او میباشد.

علی در دو حدیث دیگر با نقل قول از محمد پیامبر اسلام چنین می گوید؛


فرمودند زنان عورت مردان هستند و باید در حفظ آن بکوشند.

فرموند زنان عی و عورت مردان هستند باید جاهل و ضعیف و عاجز را بسکوت نگاه داشت و عورت و ناموس را در حصن خانه مصون داشت. «زنان پیغمبر اسلام، برگ صد و چهل و سه، حسین عماد زاده»

این مسئله تنها به سخنان علی و محمد منتهی نمیشود، بلکه از سوی کسان دیگر نیز بر پرده نشین و یا خانه نشین بودن زن در اسلام همواره اصرار و تاکید زیادی شده است. آنچنان که دو نقل قول زیر بیانگر آن هستند؛

زن عورت است هنگامیکه او بیرون میرود «از خانه»، شیطان از او پذیرائی می کند. «احیای علوم الدین، غزالی، دارالکتب علمیه بیروت، جلد 2 کتاب ادب النکاح، برگ شصت و پنج»

یک زن به خدا نزدیکتر است اگر در کنج خانه خودش بماند. و عبادت زن در خانه بهتر است از عبادت او در مسجد. «همان منبع»


روشن است که مرد یک مهریه ای برای خریداری زن و «آزادی» او میپردازد، و در حقیقت صاحب تمام اختیار او میشود. این رفتار را انسان های غیر مسلمان و انسانگرا حتی با حیوانات خانگی خود نیز نکرده و تنها در ارتباط با اشیا و یا کالایی که خریده اند، اینگونه حق بهره برداری را برای خود بر میشمارند. اما از آنجایی که ارزش زن و کالا در اسلام یکی است، پروانه ی اینگونه مالک شدن مرد بر زن به آسانی به آنان داده میشود. افزون بر تمامی اینها زن پس از ازدواج موظف به «تمكین» «یکی از قواعد های اسلامی» میشود، که پیوست مستقیم با نفقه دارد. بنا بر آنچه در فقه اسلام آمده است، تمکین به دو گونه بخش میشود. یکی «تمکین عام» که در آن زن موظف به پیروی و اطاعت از شوهرش در همه ی موارد میباشد، و دیگری «تمکین خاص» که تنها ویژه ی داشتن رابطه ی جنسی هنگام و ناهنگام «در هر شرایط روانی و جسمی» میباشد. در باره ی تمکین خاص که تنها اختصاص به خواست جنسی مرد و نقش زن در این رابطه دارد، مدارک بسیار گویایی در دسترس هستند که هیچ جای ابهامی را برای کسی نمیگذارند. این مسئله در اسلام در دسته بندی موارد بسیار مهم و فوری قرار گرفته است و بطور مستقیم بدان پرداخته شده است.

در زیر دو حدیث از پیامبر اسلام را نقل خواهم کرد که روشنگر این گفتار است.


هنگامیکه یک مرد همسرش را جهت ارضای خواهشات نفسی اش فرا می خواند، بگذار او نزد شوهرش بیاید هرگاه او «زن» مشغول تنور باشد. «مشکات، کتاب، ترجمه انگلیسی، بخش وظایف زن وشوهر، حدیث شصت و یک»

پیغمبر خدا گفت: هرگاه مردی زنش را جهت ارضای تمایلش فرا خواند، و او «زن» رد کند، و مرد شب را با خلق تنگی سر کند، فرشتگان تا هنگام سحر آن زن را نفرین کنند. «صحیح بخاری، ترجمه انگلیسی، جزء هفت، حدیث صد و بیست و یک»


در اینجا دیدیم که محمد چگونه زنان مسلمان را مکلف به انجام وظایفشان در برابر شوهرانشان میکند. در واقع از دیدگاه اسلامی خواستهای جنسی برای زن نه بعنوان یک تمایل روانی، بلکه با نام یک وظیفه ی اضطراری شناسانده میشود؛ که زن در هر زمانی به قول محمد حتی در هنگامی که اگر زن مشغول انجام کاری همانند نان پختن باشد، باید بدون گلایه و تامل آن را بانجام برساند. و اما در ارتباط با تمکین عام نیز که بطور کل به معنای فرمانبری و اطاعت زن از شوهرش میباشد، احادیثی موجودند که به درستی این گفته اشاره دارند. همانگونه که به یاد دارید اطاعت از شوهر خود نمودارهایی را دربر میگرفت که در واقع حد اختیار زن را به مرز هیچ میرساند و شامل فرمانبری او از تمامی گفته ها و خواسته های شوهر میشود! افزون بر اینکه با تکیه به آنچه قرآن بما میگوید، در این دنیا مردان خود در صورت نافرمانی زنان میتوانند آنها را تنبیه کرده و کتک بزنند، الله هم در آخرتی که وعده داده است بهشت را تنها ویژه ی زنانی گذاشته است که مطیع شوهرانشان بوده باشند و گویا خشم و قهر فراوانی بر زنانی که فرنمانرو همسرانشان نبوده اند، روا خواهد داشت.

پیامبر الله در این رابطه چنین میگوید؛


هر زنی که میمیرد مادامی که شوهرش از او راضی باشد، به بهشت می رود. «مشکات، کتابی ک، ترجمه انگلیسی، بخش << وظایف زن و شوهر >> حدیث شصت»


او همچنین در پاسخ زنی به او اینگونه میگوید؛


باری پیغمبر به زنی گفت: بنگر که با شوهرت چگونه رفتار میکنی زیرا او بهشت و دوزخ تو است. «سیوطی، تفسیر سوره نساء آیه سی و چهار و کنز، جزء بیست و دو، حدیث هشتصد و شصت و هشت»


آنجا که زن توانست به معنای واقعی آن با شرایط آمده در پیش، بر شوهر خود تمکین داشته باشد، او میتواند از حق گرفتن نفقه برخوردار شود. نفقه نیز بر پایه ی سنجش علمای اسلامی شیعه و سنی از آیات قرآن، احادیث و روایات خود سه مورد اصلی را در بر میگیرد، که شامل تهیه ی خوراک، پوشاک و مسکن زن، در درجه ی نخست از سوی مرد میباشد. علمایی مانند شیخ طوسی و علامه ی طباطبایی همواره به بررسی ماهیت نفقه پرداخته اند و موجودیت آن را با تفسیر هایی که از آیه هایی مانند آیه های سوم، نوزدهم و سی و چهارم سوره ی نساء و یا آیه ی دویست و سی و سوم سوره ی بقره و آیه هایی دیگر همچون آمده ها در سوره ی طلاق ارائه داده اند، به اثبات رسانده اند. برخی دیگر از علمای عامه نیز بویژه به پیوند تمکین و نفقه پرداخته اند، نگرش آنها بر این مبناست که از آنجایی که شوهر در حقیقت زن را ریاست میکند و زن در واقع بدون پروانه ی او نمیتواند از خانه بیرون برود و در اجتماع کوشا باشد، پس در برابر مرد باید هزینه ی «نفقه» او را پرداخت کند .نمونه ی آن در «الاحوال الشخصیه، قسم الزواج، برگهای دویست و بیست و نهم و سی ام آمده است». اکنون ما نمونه ای آشکار را در این ارتباط از آنجایی که در خود قرآن نیز بطور مستقیم بدان اشاره شده است، را برای روشنی هر چه بیشتر این موضوع در زیر خواهیم آورد.

در آیه ی سی و چهارم سوره ی نساء اینگونه آمده است که:


الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فان اطعنكم فلا تبغوا علیهن سبیلا ان الله كان علیا كبیرا


مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایى كه خداوند «از نظر نظام اجتماع» براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایى كه از اموالشان «در مورد زنان» مى‏کنند. و زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعند، و در غیاب «همسر خود» اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى‏كنند. و «اما» آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! «و اگر مؤثر واقع نشد» در بستر از آنها دورى نمایید! و «اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظایفشان نبود» آنها را تنبیه كنید! و اگر از شما پیروى كردند، راهى براى تعدى بر آنها نجویید! «بدانید» خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. «و قدرت او، بالاترین قدرتهاست» «برگردان آیت الله مکارم شیرازی»


آنگونه که آیه بسیار روشن آن را گویاست، مردها از حقوق برتری در مقایسه با زنها بهرمند هستند، و آن به آوند نفقه ای است که آنها میپردازند. ولی آیا براستی آفرینش این نابرابری بدینگونه درست است ؟ از سویی این خود مردان مسلمان هستند که زن را آلوده پندار، ناتوان و نیم خرد میخوانند و به آنها پروانه ی کوشش و خودکامگی در نکوهگاه را نمیدهند، ولی از دیگر سو نیز حقوق برتری به سبب این محنت برای آنها شمرده میشود، چرا که از پول خود مایه میگذارند. بله، این درست است که خود اندیشه ی اسلامی ماهیت زن را به فرومایگی میکشاند، او را کاملا از ارزشهای انسانی تهی میکند، و مرد را اینگونه بار میاورد و آزاد میگذارد که شخصیت، روان، احساسات و اندیشه ی زن را در برابر پول خریداری کند. از یک سو بنا بر تاکید قرآن چون مردان از مال خود برای زنان خرج میکنند، «نفقه ی آنها را میپردازند» بنابراین حق برتری بر آنها دارند و بهمین سبب میتوانند زنان را مطیع خود سازند، «وادار به تمکین کنند» و در صورت سرپیچی زنها را کتک نیز بزنند. از سویی دیگر نیز همواره اسلامگرایان در بیان این موضوع هیچ تردیدی نورزیده اند و با صراحت بدان اشاره کردند و آیات قرآن را تائید کرده اند. همانگونه که حسین عماد زاده در مورد این برتری چنین می گوید:


" زن بتنهایی یک انسان نیست بلکه بکمک یک مرد یک انسان میشود."«زنان پیغمبر اسلام ، ص 20»


نابرابری سنی بین زن و مرد!

امروزه که دانش سیر تکاملی خود را همچنان روز افزون طی میکند، و دستیابی به مدارک و شواهد و آزمایشهای دانشیک در ارتباط با موضوع های گوناگون در قیاس با گذشته بسیار پیشرفته تر و آسانتر شده است، افراد جستجوگر و حقیقت جو همواره از امکان تحقیق و پژوهش در پیوست با چه تاریخ، چه فلسفه و چه علم به آسانی برخوردار هستند، که این خود نقش بسیار بسزایی را در افشاگری خرافات پیوسته به ادیان، سیاست ها و سودجویی های زیان آور و خودخواهانه ی افراد گذشته که شوربختانه هنوز بنا بر نبود سیستم درست آگاهی رسانی به مردم عادی و بودش سانسور در جامعه بدلایل سیاسی، پیامدهای اندیشه شان را میتوانیم در هر جای این کره ی خاکی مشاهده کنیم، ایفا کرده است. با بهره گیری از این امکانات یکی دیگر از مسائلی که به آن خواهیم پرداخت، تفاوت سنی زن و مرد در ازدواج اسلامی، کنش خود محمد پیامبر اسلام در این رابطه و همچنین بررسی ادعاهایی که از سوی اسلامگرایان در این باره مطرح میشود، خواهد بود. بسیار روشن است که این نابرابری غیر عادی سنی بین زن و مرد در ازدواج تا اندازه ای زیاد یك مسئله ی قابل توجه و شرم آوری است که اسلام شناسه گر آن است.

آنگونه که آگاه هستید در قوانین اسلامی کودک و یا دختر خردسال 9 ساله بالغ و تکامل یافته برای انجام مسئولیت های سنگین تصور میشود و از آن به پس بدون هیچ تردیدی آمادگی برای همبستری با جنس مخالف را دارد. از این کودک همچنین انتظار میرود که در خانه ی شوهر به انجام تمامی کارهای لازم در پیوست با مسئولیت سنگین خانه داری و غیره نیز بپردازد. از این بدتر هم آن است که بنا بر سنجس های غیرانسانی اسلامی حتی با کودک شیرخواره هم میتوان ازدواج کرد. یعنی در اسلام هیچ حداقلی در تعیین سن ازدواج وجود ندارد و یک دختر از همان بدو تولد میتواند در اختیار یک مرد قرار بگیرد. روشن است که آن مرد نیز حق شوهری بر آن کودک را دارد و بنابراین در انجام هر کاری در ارتباط با آن کودک کاملا آزاد است و میتواند آزادانه عمل کند. گرچه از نگر من تعیین واژه ی ازدواج برای این کنش درست نبوده و کاربردی نمیتواند داشته باشد بلکه آن کودک تنها یک قربانی بوده و بسادگی و بگونه ای «قانونی» مورد آزار پدوفایل هائی که قطعا از سلامت روان برخوردار نیستند قرار میگیرد. داشتن روابط جنسی با کودک زیر سیزده سال و با داشتن پنج سال تفاوت سنی با او، در هر شرایطی یک عمل ناشایست پیوسته با «بچه بازی» محسوب میشود و در کشورهای متمدن بشدت مجازات و زندانی دارد. محمد پیامبر اسلام، الگو و پیشوای نزدیک به یک میلیارد انسان روی کره ی زمین کسی بود که بچه بازی را رنگ قانونی داد و آن را در جامعه با تکیه به قوانین الهی روا خواند.

گروه کثیری از از اسلامگرایان این مسئله را اینگونه توجیه میکنند، که بدلیل شرایط آب و هوایی و نژادی برخی از کودکان عرب از لحاظ فیزیکی زودتر از هنگام معمول بالغ میشوند. آنان اینگونه مانند همیشه تلاش در پوشاندن ضعف های اسلام و پیامبرشان به گونه ای غیر معقول میکنند، که البته هیچگاه پیروز و پیشرو در این راه نبوده و نخواهند بود. گذشته از آنکه این ادعا کاملا گفته ای دروغ و بی پایه است، اما مسئله تنها این نیست که مورد انتقاد ماست. واقعیت آن است که اگر حتی کودکی حال به هر دلیلی زودهنگانم تر از لحاظ بدنی و یا فیزیولوژیکی رشد کند، این به هیچ عنوان بدان معنا نیست که او بلحاظ روانی و احساسی و عقلی نیز رشد کامل کرده باشد و تمایل و یا آمادگی به برقراری روابط جنسی داشته باشد. بلکه اندیشه و گرایشات او همواره بر پایه ی آزموده های روانشناسی کودکانه خواهد بود و او هنوز در دنیای شیرین خردسالی بسر خواهد برد. مسلمانان با اندیشه و کنش پلید اسلامی آن کودکان را از حقیقتی که در آن هستند با ظلم و زور بیرون کشیده و زندگی آنها را برای همیشه به کابوسی تلخ و ترسناک مبدل میکنند. بدیهی است که آن کودکان در آینده تنها به افرادی مبتلا به ناسازگاریها و بیماریهای روانی دچار خواهند شد و فرزندان بیماری نیز تحویل اجتماع خواهند داد. زیرا تمامی کمبودهای کودکی در دوران پسین زندگی به حالت های منفی گوناگونی عملا نمایان خواهند شد و سبب آسیب رسانی هم به زندگی خود شخص آزرده و هم اطرافیانش از طریق رفتارها و کردهای غیر طبیعی و زیان آور میشود.

ما در این بخش سخن از عایشه، صدیقه ی 6 ساله محمد و همسر 9 ساله ی او سخن میگوییم. عایشه، دختر ابوبکر تنها 6 سال داشت که محمد او را از پدرش خاستگاری کرد و در سن 9 سالگی به همسری خود در آورد و با او در نخستین روزی که او را به خانه ی خود برد، همبستر شد.

چند نقل قول زیر از عایشه که در معتبر ترین و کهن ترین کتب حدیث اسلامی بایگانی شده است، بسادگی گویای همه چیز است.

صحیح بخاری 8.73.151


منقول است از عایشه:

من در حضور پیامبر با عروسکهایم بازی میکردم و دختر بچه های دیگر که دوستان من بودند نیز با من همبازی میشدند. وقتی پیامبر خدا به مکان بازی من وارد میشد آنها «دوستان عایشه» پنهان میشدند، اما پیامبر آنها را صدا میکرد تا بیایند و با من بازی کنند. «بازی با عروسک و تصاویر ممنوع است، اما برای عایشه مجاز بود زیرا در آن زمان وی هنوز دختر کوچکی بود، و هنوز به سن تکلیف نرسیده بود «فاتح البری ج.13 ص.143»


صحیح مسلم 8.3311


عایشه روایت کرده است که وقتی پیامبر با او ازدواج کرده وی 7 سال داشته، و وقتی به خانه پیامبر وارد شده است 9 سال داشته است، و عروسکهایش همراه وی بوده اند، و وقتی پیامبر اسلام فوت شد، وی 18 سال سن داشته است.


سنن ابو داوود 31.4915 و 31.4916 , 31.4917

منقول است از عایشه مادر مومنان:


پیامبر اسلام وقتی با من ازدواج کرد که من شش یا هفت ساله بودم. وقتی ما به مدینه آمدیم، چند زن آمدند، ام رومان وقتی من در حال تاب بازی بودم پیش من آمد، مرا بردند، آماده و آرایشم کردند، بعد مرا نزد پیامبر خدا بردند، و او وقتی من 9 ساله بودم با من جماع کرد. او مرا جلوی در نگه داشت و من از خنده در حال ترکیدن بودم.



بحار الانوار جلد 22 برگ 202 خط 11 ام، نوشته علامه محمد باقر مجلسی (از مهمترین کتب شیعه)


و الثالثه: عایشه بنت ابی بکر، تزوجها بمکه و هی بنت سبع، و لم یتزوج بکراً غیرها، و دخل بها و هی بنت تسع لسبعه اشهر من مقدمه المدینه، و بقیت الی خلافه المعاویه.

سومین (زنی که محمد با او ازدواج کرد): عایشه دختر ابی بکر (بود)، با او در مکه ازدواج کرد در حالی که 7 سال سن داشت و غیر از او با هیچ دختر باکره ای ازدواج نکرد، و در زمانی که او 9 سال سن داشت به او دخول (تماس جنسی Intercourse) کرد و این اتفاق 7 ماه بعد از وارد شدنش به مدینه بود، و (عایشه) تا زمان خلافت معاویه زندگی کرد.


وسائل الشریعه، الی تحصیل مسائل الشریعه، محمد بن الحسین الحر العاملی ج 1 برگ 31، به نقل از فروع کافی ج 2 ص 351، روایت کرده است که عایشه در زمان ازدواج 10 ساله بوده است.


5- و عن علی بن ابراهیم، عن محمد بن عیسی، عن یونس، عن ابی ایوب الخزار، عن اسمائیل بن جعفر فی حدیث - ان رسول الله دخل بعایشه و هی بنت عشر سنین، و لیس یدخل بالجاره حتی تکون امراه.


وسائل الشریعه، الی تحصیل مسائل الشریعه، محمد بن الحسین الحر العاملی ، جلد 14، برگ 177 ، به نقل از فروع کافی، ج 2 برگ 77


از امام صادق حدیثی را روایت کرده است:


محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم، عن هارون بن مسلم، عن مسعده ابن صدقه عن ابی عبدالله قال: سمعته یقول و سئل عن التزویج فی شوال، فقال: ان النبی - تزوج بعائشه فی شوال، و قال انما کره ذلک فی شوال اهل الزمن الاول، و ذلک ان الطاعون کان یقع فیهم فی الابار و الکمملکات فکرهوه لذلک لاغیره. و رواه الشریخ باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی عن هارون بن مسلم ، عن مسعده بن زیاد، عن جعفر بن محمد مثله الا انه قال و ذلک ان الطاعون وقع فیهم ففنی الابکار و المملکات.


یعنی، همانا پیامبر در (ماه) شوال ازدواج کرد، این حدیث دقیقاً موافق قول احادیث اهل تسنن است ک روایت کرده اند عایشه در ماه شوال با محمد ازدواج کرده است، که نشان میدهد در مورد صغارت سنی عایشه در بین تشیع و تسنن اختلافی وجود ندارد و هردو معتقدند وی در ماه شوال ازدواج کرده است و 9 یا حداکثر 10 سال داشته است و هم شیخ کلینی و هم علامه مجلسی که از بزرگترین شخصیت های تشیع هستند این را تایید کرده اند، روایات دیگری از اهل تسنن که همین قول را تایید کرده اند از این قرارند:


"زوج عائشه لرسول الله، و کان ذلک فی شهر شوال سنه عشر من النبوه ، قبل الهجره بثلاث سنین، و هی یومئذ بین السادسه و السابعه من عمرها."

الطبقات کبری (48-46/8) اسد الغابه (189/7) الاصابه (223/8) البدایه و النهایه (91/8) سیر اعلام النبلاء (150،149/2).

عایشه همچنین گفته است:

تزوجنی رسول الله فی شوال، و ادخلت علیه فی شوال، فای نسائه کن احظی عنده منی؟

الاصابه (232/8) الطبقات الکبری (48-46/8) البدایه و النهایه (133-130/3)، سیر اعلام النبلاء (164/2) صفه الصفوه (16/2)


آنچه مسلما هدف گذاردن این نقل قول ها از عایشه است، اثبات بی پایه گی ادعای اسلامگرایان و دروغگویی آشکار آنها در ارتباط با مسئله ی عایشه میباشد. اکنون آنچه بر ما روشن است، درستی این پندار است که عایشه در هنگامی که محمد او را به همسری خود در آورده بود، کاملا دارایی روحیات کودکانه بوده و «عروسک بازی» میکرده است و هنگامی که به خانه ی محمد به عنوان «عروس» رفته بوده، بهمراه خود «عروسکهایش» را نیز برده است. این تصویر تلخی که عایشه اکنون در ذهن های ما با این گفتارش زنده میکند، کاملا عادی و طبیعی است، زیرا عایشه دقیقا بر خلاف ادعاهای اسلامگرایان تنها و تنها یک کودک با اخلاقیات کاملا کودکانه و مختص به سن و سال خود بوده است. از آن گذشته نکته ی پر اهمیت دیگری که باز هم اثباتی دیگر برای گفتار آمده در بالا بوده و هم مسئله ای بسیار دردناک و غیر انسانی دیگری را بر ما آشکار میکند یک نقل قول دیگر از عایشه است که در زیر خواهد آمد.

صحیح بخاری 5.234


پیامبر مرا زمانی خواستگاری کرد که من دختری شش ساله بودم. ما به مدینه رفتیم و در خانه ی بنی الحارث بن خزرج سکونت گزیدیم. من در آن زمان بیمار شدم و موهای سرم ریخت. ولی بعد ها دوباره موهایم رشد کردند. روزی مادرم ام رمان نزد من آمد و من در آن هنگام سرگرم تاب بازی با تنی چند از دوستام بودم. او مرا نزد خود فرا خواند، و من به پیشگاه او رفتم. من هیچ آگاهی نداشتم که او میخواست با من چکار کند. او دست مرا گرفت و در کنار در خانه مرا نگه داشت. من همان هنگام دچار تنگ نفسی شده بودم و نمیتوانستم نفس بکشم. پس از مدتی که نفس خود را باز یافتم، مادرم سر و صورت مرا با آب شست. او سپس مرا به داخل خانه برد. در آنجا من چندی از زنان انصاری را دیدم که به من گفتند؛ « با بهترین آرزوها و انشاالله با موفقیت و پیروزی» مادرم مرا به آنان سپرد و آنها من را آماده کردند. «برای ازدواج و عروسی». ناگهان پیامبر خدا در گاهان ظهر به آنجا آمد و مادرم مرا تحویل او داد. در آن زمان نه ساله بودم.


عایشه حتی در هنگامی که او را به پیامبر دادند، خود هیچ خبری از چگونگی ماجرا نداشت و هیچ چیزی نمیدانست. او در آن روز تلخ بدلیل شرایط غیر عادی که آن را احساس کرده بود حتی دچار دشواری نفس کشیدن شده بود. و این نیز خود دلیلی برای رد ادعای «بالغ بودن» عایشه است که مسلمانان بدان اشاره میکنند . رفتار محمد و ارتباط جنسی او با عایشه در جامه ی مدرن و در نزد انسان های امروزی «کودک آزاری» نام دارد و بشدت از نظر قوانین مشروع بین الملی محکوم بشمار میرود. انسانی که اینچنین رفتارهای ناشایست و غیر انسانی را که بچشم دیگر انسانها جز پلیدی چیزی دیگر نیست، را در زندگیش انجام داده باشد، نه تنها هیچ برتری در پیشگاه دیگر افراد ندارد و نمیتواند پیشوا و الگوی اندیشیدن باشد، بلکه بسیار فروتر از آن است که حتی بشود نام انسان را بر او نهاد.

حال باید پرسید که چگونه است که مسلمانان از آئین و روشی پیروی میکنند که کسی بمانند محمد پیشوا و پیامبر آن بوده باشد! که صد البته این هم شایان فراموشی نیست که قضیه ی عایشه تنها یکی از بیشمار کنش های شرم آور و غیر اخلاقی محمد پیامبر اسلام در درازای زندگانیش بوده است. همواره اکنون نیز بهمین دستاویز است که پس از گذشت هزار و چهارصد سال بسیاری از مسلمانان باورمند و پایبند به محمد پیامبر اسلام دقیقا همین رفتار او را با پیروی از سنت و سیرت رسول الله انجام داده و از «قانون مشروع» کودک آزاری در اسلام همچنان بهره وری میکنند.

ارزش رای و حق گزینش زن مسلمان در هنگام ازدواج:

در عادات و رسوم اسلامی از آنجایی که زن از همه ی جهات موجودی فروتر از مرد خوانده میشود، و اساسا هیچگاه حق بیان خواست ها، تمایلات و احساسات خود را ندارد و لزوما تنها مجبور به پیروی از دستورهای مرد است، اینبار نیز «در هنگام ازدواج او در هر سنی» دقیقا به همانگونه ی مشابه با او برخورد میشود. او بدلیل نداشتن اختیار و خودکامگی شخصیتی حق انتخاب همسرش را نیز ندارد و در ارتباط با این امر نیز تنها نظاره گر رویدادها و تصمیم گیری های دیگران در خصوص زندگیش میباشد. مراسم گزینش همسر برای او از سوی پدر و یا جد پدری او بانجام میرسد و تنها وظیفه ی او در واقع اطاعت از دستور آنها میباشد. یکی دیگر از دلایلی که زن مسلمان از نظر دگراندیشان در همترازی با یک کالا محسوب میشود، به همین مسئله ی آمده در بالا بر میگردد و براستی که این فرنام شایسته ترین واژه ی جایگزین برای این امر است، و براستی که نمیتوان نامی بهتر از کالا بر زن مسلمان نهاد. گفتن و بازگو کردن این موضوع گرچه بسیار تلخ و دشوار برای یک وجدان بیدار است، ولی جز حقیقت چیزی نیست و همواره نباید در گفتن آن تردید ورزید.

یک مرد و چهار زن قانونی با استناد به قرآن:

یکی دیگر از بیشمار نابرابریهای میان زن و مرد بویژه در این زمینه، که کاستی ارزش یک زن را بگونه ای بسیار روشن بیانگر است، تعداد زنهایی است که یک مرد مسلمان با استناد به قرآن، کتاب دینی و الهی اش میتواند داشته باشد. در قرآن داشتن چهار زن قانونی و عقدی و در فقه مذهبی بیشمار زن صیغه ای و یا کنیز «برده ی زن» بر مرد مسلمان روا است. زن در اسلام بدین سان بار دگر بگونه ای آشکارا به فرومایه گی واداشته میشود که این خود باز نشانی دگر از اندیشه ی پلید «زن ستیزی» را در پایه ریزی قوانین اسلامی را بیانگر است. او بهمین سادگی باز هم حق داشتن حتی یک پاره ی ویژه و مختص به خود را که همانا زوجش است را در زندگی ندارد. و همواره باید بنا به قانون آن را با دیگران تقسیم کند.

سوره ی النساء، آیه ی سوم؛


و إن خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فإنکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع فان خفتم الا تعولوا فواجدة او ما ملکت أیمانکم ذلک ادنی الا تعولوا.

و اگر مى‏ترسید كه «هنگام ازدواج با دختران یتیم» عدالت را رعایت نكنید، «از ازدواج با آنان، چشم‏پوشى كنید» و با زنان پاك «دیگر» ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر و اگر مى‏ترسید عدالت را «درباره همسران متعدد» رعایت نكنید، تنها یك همسر بگیرید، و یا از زنانى كه مالك آنهائید «کنیز» استفاده كنید، این كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مى‏كند. «برگردان آیت اللّه مکارم شیرازی»


این بخش از سوره ی النساء در مقایسه با دیگر نادانسته های درباره ی اسلام، همواره بیشتر بروی زبانهاست. و همچنین تفسیر ها و برداشت های بسیار متفاوتی از سوی علمای اسلامی در این خصوص موجود میباشد که ما در این نوشتار با یکی دو مورد از آنها آشنا خواهیم شد.

برخی از این دسته همچون غزالی که یکی از معتبرترین مفسرین قرآن است، در شرح این آیه اینچنین میگوید؛


در بعضی از مردان تمایل جنسی چنان غالب «شدید» است که یک زن نمی تواند باعث ارضای آنها شود و او را از عمل زنا مصون بدارد. به این دلیل مردان اینچنینی بهتر است که با بیشتر از یک زن ازدواج کنند و میتواند تا چهار زن داشته باشند. «احیای علوم الدین، غزالی، دار الکتب علمیه، بیروت، پوشینه ی 2 کتاب ادب النکاح، برگ 34»


آنچه ما اکنون پس از خواندن این تفسیر درمیابیم باز هم بیان آن است که زن تنها به عنوان برآورنده و وسیله ای برای نیکی و بدی «خیر و شر» مرد از سوی الله آفریده شده است و قوانین رایج نیز دقیقا بر همین اساس پایه ریزی میشوند. همانگونه که غزالی میگوید، هیچ اشکالی وجود ندارد که اگر زن در این پیوند آسیبی میبیند، آنچه در نزد الله اهمیت دارد، آن است که شرایط مناسب را حتی با فروفتن زن، برای مردان آماده کند، که مبادا آنان دچار گناه «زنا» شوند و خاطرشان نزد آفریدگارشان کمرنگ شود.

دسته ای دگر نیز بر این باورند که تعداد زنانی را که یک مرد میتواند همزمان در اختیار داشته باشد 9 تا است، چنانچه جمع دو تا، سه تا و چهار تا میشود 9 تا. این نگرش بر این اساس استوار است که محمد خود نیز هنگامی که مرد 9 تا زن داشت، بدین سان مسلما پیروی از سنت و شیوه زندگی پیامبر راهی ستوده و نیک است. برخی دیگر هم بر این باورند که آیه ی بالایی گواهی است بر نا محدود و بدون مرز بودن تعداد همسران، زیرا که در این آیه تعداد همسران، دو یا سه و یا چهار بطور مشخص و قطعی اعلام نشده است، و این شمارش تنها و صرفا برای آوردن نمونه بوده است و الی آخر آن نامحدود میباشد. «رازی تفسیر کبیر ، سوره نساء، آیه ی 3». مفسران اسلامی بر سر آمده های در این آیه شدیدا با یکدیگراختلاف نگر دارند، و هر یک تفاسیر ویژه ای برای آن ارایه میدهند، که این نیز باز نشان از یاوه بودن تارینامه است که آنقدر باورمندانش را سردرگم میکند که باید چندین معنا از یک موضوع در بیاورند و آلترناتیوهای گوناگونی برای فهم کلام خدایشان معرفی کنند. اکنون سوا از این مسائل، من میخواهم به بررسی یک نگر دیگر آخوندی و فقهی که از سوی اسلامگرایان برای دفاع از چند همسری ارایه داده میشود، بپردازم. کسانی مانند علامه ی طباطبایی بر این باورند که خداوندشان چند همسری را در واقع برای آسایش و نیکی خود زن بنا کرده است و این چند همسری را تنها یک مزیت برای زنان میدانند.

یک نمونه از اعتراض هایی که در رد چند همسری در نزد علامه طباطبایی بیان شده است به شرح زیر است:


"حكم چند همسری، آثار سوئى در اجتماع به بار مى‏آورد زیرا باعث جریحه‏دار شدن عواطف زنان مى‏شود و آرزوهاى آنان را به باد داده، فوران عشق و علاقه به شوهر را خمود و خاموش مى‏كند و حس حب او را مبدل به حس انتقام مى‏گرداند. و در نتیجه، دیگر به كار خانه نمى‏پردازد و از تربیت فرزندان شانه خالى مى‏كند. و در مقابل خطائى كه شوهر به او كرده، در مقام تلافى بر مى‏آید و به مردان اجنبى زنا مى‏دهد و همین عمل باعث‏شیوع اعمال زشت و نیز گسترش خیانت در مال و عرض و...مى‏گردد و چیزى نمى‏گذرد كه جامعه به انحطاط كشیده مى‏شود."


و اکنون پاسخگویی علامه به این انتقاد را مشاهده میکنیم:


اسلام زیربناى زندگى بشر و بنیان جامعه انسانى را بر زندگى عقلى و فكرى بنا نهاده است، نه زندگى احساسى و عاطفى، در نتیجه هدفى كه باید در اسلام دنبال شود رسیدن به صلاح عقلى در سنن اجتماعى است، نه به صلاح و شایستگى آنچه كه احساسات دوست مى‏دارد و مى‏خواهد. و عواطف به سویش كشیده مى‏شود. تربیت دینى در اسلام زن را بگونه‏اى بار مى‏آورد كه هرگز از اعمالى نظیر تعدد زوجات ناراحت نگشته و عواطفش جریحه‏دار نمى‏شود، او همینكه مى‏بیند خداى عز و جل به شوهرش اجازه ی تعدد زوجات را داده تسلیم اراده پروردگارش مى‏شود، و وقتى مى‏شنود كه تحمل در برابر آتش غیرت، مقامات والائى را نزد خداى تعالى در پى دارد به اشتیاق رسیدن به آن درجات، تحمل آن برایش گوارا مى‏گردد. «ترجمه المیزان، پوشینه ی 4 برگ 290».


آنگونه که مشاهده میکنید، گفته ها و شکل بررسی یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی، درباره ی یک چنین موضوع مهمی، از یک حالت توجیهی کودکانه چیزی بیش نیست. نخستین استدلالی که ایشان در دفاع از ماهیت اسلام میکنند، خردپسند بشمار آوردن احکام اسلامی و پرهیز آنها از پیروی از احساسات است. ایرادی بنیادین که در درجه ی نخست بچشم میخورد، آن است که ایشان با استناد به منطق اسلامی که از آن سخن گفته اند، بر کدام گزینه ی خردگرایی است که تکیه میکنند و این امر را به اشتباه با آن پیوند میدهند؟ آیا براستی اصول ارزشمند خردگرایی چنین فاجعه ای را که سبب شکست بسیاری مرزها و ناهنجاری ها هم در اجتماع بزرگ و هم در روان انسانی میشود را در خود میپذیرند؟ چگونه است که ایشان هیچ اثباتی برای درستی استدلال خود نکرده و چگونگی گنجایش این امر را در خرد آدمی توضیح نداده اند؟ بدیهی است که ایشان اگر هم میخواستند، که چنین کنند، قطعا توانا به انجام چنین کاری نبودند، چرا که هیچ منبع و دلیل روشنی برای پذیرش و اثبات استدلال ایشان موجود نیست.
اصول خردگرایی تنها درستی مسائلی را تایید میکنند که پیامدها و نتیجه های آن مسائل سودمند و نیکو بوده و موجب آسیب و اشکال در سرشت و رفتار آدمی و بدین سان در اجتماع نشوند و همواره به پیشروی و پیروزی جامعه بشری کمک کرده و از دید انسانگرایی به سود انسانها حرکت کنند.
سپس آنگونه که ایشان در گفته هایشان بدان اشاره کرده اند، عاطفه اساسا در اسلام معنایی ندارد. اما فراموش نکنیم که احساسات و عواطف و روان نازک انسان نیز یکی از موارد ارزشمندی است که در فلسفه و علم به آن پرداخته میشود و همواره گرامی بشمار میاید. افزون بر این خردگرایی هم گرامیداشت و توجه به این ویژگیهای انسانی را بر خلاف گفته ی ایشان به هیچ وجه نفی نکرده و بی ارزش نمیشمارد.

بخش دوم گفته های علامه طباطبایی:


"در صدر اسلام حكم تعدد زوجات جارى شد و هیچ مورخ و اهل خبره تاریخ نیست كه ادعا كند در آن روز زنان به كار كردن در خانه بى رغبت‏ شدند و كارها معطل ماند و یا زنا در جامعه شیوع پیدا كرد، بلكه تاریخ و مورخین خلاف این را اثبات مى‏كنند." «همان منبع»


استدلالی که علامه در پاسخ به این ایراد میکنند سوای اینکه یک سفسطه ی رایج با نام سفسطه ی توسل به سنت است، بسیار مضحک نیز به نگر میاید. این استدلال ایشان بمانند آن است که من بگویم که: «لباس از پوست خرس در زمان یخی رایج بود. این باعث گرمایی انسانها میشد. پس اکنون نیز همه باید پوست خرس بپوشند.» حقیقت اینست که از نگر دانش منطق، در هنگام ادعای هر چیزی باید مدعی به ماهیت گزاره بپردازد و درستی گزاره را با توجه به ذات آن اثبات کند. اگر یک مسئله ای در زمانی دورتر در میان مردم، حال به هر دلیلی رایج بوده باشد و درست پنداشته میشده است، این ابدا دلیلی برای اثبات درست بودن آن مسئله نیست. جدا از این علامه طباطبایی در همین استدلال خود دچار یک سفسطه ی رایج دیگر نیز میشود و آن سفسطه ی توسل به نتایج یک باور است. ایشان در پاسخ به ایراد از یک باور به تاریخ استناد کرده و مدعی آن شده است که چند همسری بنا بر آمار تاریخی نتایج بدی بار نیاورده است و اینگونه تلاش در رد انتقاد طرف مقابل کرده است. مسئله اینجاست که اگر ما X را یک باور فرض کرده و S را یک نتیجه ی خوب نام بنهیم، باید از نگر منطقی بر این آگاه باشیم که اگر باور X در هر شرایطی نتیجه ی S را به بار بیاورد، این اصلا درستی باور X را اثبات نمیکند، و باور X کماکان غلط است. شوربختانه سطح سواد منطقی این فیلسوف مسلمان در اندازه ای است که آشکارا مرتکب سفسطه ی گوناگون شده و سپس فرض های خود را نیز دقیقا درست میپندارد.

علامه طباطبایی:


"اگر مى‏بینیم كه این زنان به چنین ازدواجى تمایل پیدا مى‏كنند به خاطر عللى است كه در اجتماع حكم فرما است و همین دلیل روشن است‏ بر اینكه طبیعت جنس زن امتناعى از تعدد زوجات ندارد و قلبشان از این عمل آزرده نمى‏شود. بلكه اگر آزردگى‏اى هست از لوازم و عوارضى است كه همسر اول پیش مى‏آورد، زیرا همسر اول وقتى تنها همسر شوهرش باشد، دوست نمى‏دارد كه غیر او زنى دیگر به خانه‏اش وارد شود، زیرا كه مى‏ترسد قلب شوهرش متمایل به او شود و یا او بر وى تفوق و ریاست پیدا كند و یا فرزندى كه از او پدید مى‏آید با فرزندان وى ناسازگارى كند و امثال اینگونه ترس‏ها است كه موجب عدم رضایت و تالم روحى زن اول مى‏شود نه یك غریزه طبیعى." «همان منبع»


در اینجا ایشان تاثیر پذیری انسانها از پیرامونشان را در ارتباطی روشن با غریزه ی انسانی، ساختار سرشتی و چگونگی کارکرد سیستم احساسی او میدانند. منتها علامه باز در اینجا دچار یک اشتباه بزرگ فلسفی شده اند. اشتباه ایشان در اینجاست که دچار استفاده از گزاره های برعکس شده اند. موضوع اصلی در استدلال، که باید توسط علامه اثبات شود این مسئله ی مشخص است که غریزه و ذات زن در تناقض با چند همسری نیست. ولی ایشان بطور عکس عمل کرده و به جای آن استدلال را اینگونه بیان کرده اند که چون دلیل انجام عمل اعتراض رویداد Y است، بنابراین چند همسری ذاتی میباشد. این بمانند این است که اگر گزاره ی A گزاره ی «دیوار خراب شده است» باشد، من در شرح آن بگویم که، امروز زمین لرزه آمده است؛ در صورتی که رویداد خراب شدن دیوار میتواند، چندین دلیل دیگر به جز زمین لرزه داشته باشد. یعنی در حقیقت برای شرح کردن گزاره ی A و تاثیر آن از زمین لرزه، من باید ابتدا بتوانم خود رویداد «زمین لرزه» را قطعا اثبات کنم و سپس آن را به دیوار نیست بدهم. به همین ترتیب مسئله ی روشن این است علامه بدون تردید، در رد ادعای منتقد باید بتوانند نخست خود مسئله ی امکان غریزی بودن چند همسری را اثبات کرده و سپس به پیامدها و جوانب آن بپردازند.

بخش بعدی گفتار اختصاص میابد به واژه ی «کنیز» یا به گفته ی آیت الله مکارم «زنانی که مردان مالک آنان هستند» و پیرامون چگونگی این مسئله در قرآن که اهمیتی بسزا دارد. آنگونه که پیشتر نیز بطور کوتاه بدان پرداختیم، ارتباط جنسی با کنیز بدون هیچگونه قید و شرطی برای مردان مسلمان آزاد است.

در تفسیر این بخش از آیه غزالی چنین میگوید؛


از آنجائی که شهوت یک جنبه غالبی از طبیعت اعراب است، نیاز مردان متقی به مقاربت جنسی خیلی شدید ارزیابی شده است. و بمنظور فراغ قلبهای شان جهت عبادت پروردگار، آنها اجازه یافته اند که با کنیزان خویش مقاربت جنسی نمایند و در عین حال بایست بترسند که این غریزه شهوانی شاید آنها را به ارتکاب زنا سوق دهد. بهر حال این مسلم است که همچون عملی «مقاربت با کنیز» منجر به زاده شدن کودکی که برده خواهد بود، میشود. چیزی که خود شکلی از تباهی است. ولی برده ساختن یک کودک گناه سبکتری نسبت به خرابی ایمان است. زیرا برده ساختن نوزاد چیزی موقت است، اما ارتکاب زنا گمراهی ابدی است. «احیای علوم الدین، غزالی، دار الکتب علمیه، بیروت، پوشینه ی 2 کتاب ادب النکاح، برگ 33»


در اینجا نیز باز مهر و عنایت الله را که معلوم نیست از چه اندیشه ای برخوردار بوده و یا اینکه آیا گمان میکرده است که همه ی انسانهای درون هستی همچون محمد دچار انحرافات جنسی و بیماری روانی هستند، را نسبت به مردان «تنها انسانهای حقوقی از دیدگاه او» مشاهده میکنیم. اساسا آنچه نزد الله کوته فکر مسلمانان دارای اهمیت بوده است، تنها تحقق بخشیدن به خواستهای مردان مسلمان حال با هر پیامدی که باشد، فرق نمیکند، بوده است. و این براستی نشان از درایت و عدالت نزد او را دارد که مسلمانان معمولا آن را به رخ ما بیخدایان میکشند. نکته ای دیگر که در گفته های غزالی موجود است و توجه هر خواننده ای را بخود جلب میکند، بهره وری او بویژه از واژه ی «اعراب» در شرح آیه است. خدای اسلام عرب زبان است، پیامبر منتخب او از اعراب است، او کتاب آسمانیش «تازینامه» را به عربی منتشر میکند و همچنین قواعدی که برای بنده هایش در نظر میگیرد بنا بر ساختار فیزیکی اعراب «برای نمونه بلوغ کودکان و مسئله ی عایشه که پیشتر بدان پرداختیم» و همچنین ساختار روانی و میزان تمایلات اعراب « میل به ارتباط جنسی، به گفته ی غزالی» بوده است. و اما همین الله از سویی دیگر مدعی آن است که آئین اسلام را برای همه مردمان دنیا بر روی زمین فرستاده است و خود آنگونه که در قرآن بدان اشاره شده است، بر روی عرش «تخت» ی که در هفت آسمان و کهکشان دارد، زمین را دید می افکند و نظاره گر اجرای قوانین اسلامی توسط همه ی مردمان مسلمان دنیا که بر پایه ی ویژه گیهای تنها اعراب بنا شده است میباشد! این گفته ی غزالی و مثال عایشه در حقیقت تبدیل به یک نقطه ی نقض برای ادعای همه گیر بودن اسلام میشود. و اما نکته ای دیگر که در ذهن یک خردگرا پرسش به پیش میاورد، غیر قابل اثبات بودن ادعای غزالی است. گذشته از اینکه خود غزالی هیچ تلاشی برای ارایه ی یک مدرک و منبع معتبری در دفاع از استدلال خود مبنی بر تمایل بالای اعراب به برقراری ارتباط جنسی نکرده است، قطعا به یک مسئله ی کاملا اشتباه از دید دانشیک اشاره کرده است. میزان تمایلات جنسی افراد یک مسئله ی فیزولوژیکی در فرد است که بر اساس ساختار هورمون های افراد و حالت های روانی آنها در ارتباط با روابط جنسی تعیین میشود و نه یک مسئله ی بیولوژیکی که ژنتیک ارثی در آن دخالت داشته باشد. یعنی اینکه اعراب بعنوان یک تبار و یا یک نژاد تمایل بیشتر به سکس دارند، باید از نگر دانش تکامل در بیولوژیک و ژنتیک اثبات شود. نیاز به اثبات این مسئله از آنجایی است که برای اینکه یک ویژگی در میان مردمان بسیاری رایج باشد، باید آن ویژگی بتواند ژنتیک باشد، یعنی از راه ارثی به انسان ها برسد، که این امر در مورد تمایلات جنسی صدق نمیکند. ما هیچگاه نمیتوانیم بگوییم که پدر تمایلش به سکس شدید بود و پسر هم از ژن های پدر گرفته و اینگونه خواهد شد. در عوض این را میدانیم که حالت های روانی ارثی نیستند. حال برای اینکه بتوانیم بگوییم که یک نژاد، یک مردم یا یک قوم بطور کل دارای ویژگی X هستند، باید ژنتیک را با بیولوژی نیز پیوند داد و باز اثبات کرد که شیوه ی تکامل طبیعی این افراد در تحت تاثیر شرایط، سبب شده است که آن مردم دارای ویژگی X شوند؛ که این حالت نیز غیرممکن است. بنابراین غزالی یا احتمالا سفسطه ی نمودار سوء کرده است و اینچنین بودن افرادی عرب را به همه ی اعراب نسبت داده است و یا اینکه یاوه های من درآوردی گفته است.

روایتی دیگر درباره ی محمد پیامبر اسلام در «صحیح بخاری» موجود است، که اگر آن را بخوانیم، بهتر متوجه میشویم که چرا در آئین محمد آنگونه با ژرفی و ریزبینی به مسائل پیرامون روابط جنسی «البته مردانه» پرداخته شده است.

او «صحیح بخاری» اینچنین مینویسد؛


رسول خدا با همه ی زنانش در یک شب مقاربت جنسی میکرد، و در این زمان او 9 زن داشت.


«صحیح بخاری ، برگردان انگلیسی، بخش 7، حدیث 142، و بخش 1 حدیث 268»


یکی دیگر از نکته های شایان توجه در ارتباط با چند همسری مردان باز برمیگردد به عدالت پروردگارشان و همچنین ارزش زن در نزد او که از جهتی اشاره به آن ستوده است. آنچه که این مسئله ما را آگاهی میدهد، این است که بویژه در خصوص مسئله ی ازدواج بر خلاف قوانین دیگری همچون شهادت و ارث که سهم زن در آن دقیقا نیم سهم مرد است، ارزش زن اگر فرض بر آن داشته باشیم که قرآن گرفتن تنها چهار زن را بر مرد روا دانسته است، و نه بیشتر، از نیم به یک چهارم ارزش یک مرد میرسد. زیرا اگر یک مرد حق داشتن چهار زن را داشته باشد، این بدان معناست که چهار برابر یک زن ارزشمند است و موجودی تنها خود او برابری میکند با چهار زن دیگر. اینگونه است که بنا بر روایتی هرچه ژرفانه تر و عمیق تر به بررسی ماهیت اسلام بپردازیم، نقاط ضعف و شرم آور بیشتری نیز در آن یافت میکنیم.


موارد مشابه بسیاری را نیز میتوان در کتابهای شیعی پیدا کرد، برای نمونه


سنن النبی نوشته آیت الله علامه طباطباعی، شماره 158، الکافی 320/5، الفقیه 382/3، و تهذیب الاحکام 403/7، و تحف العقول.


حضرت رضا فرمود: سه چیز از سنت پیامبران است: عطر زدن، زدودن موهای زاید بدن و آمیزش زیاد با همسران.


سنن النبی نوشته آیت الله علامه طباطباعی، شماره 160، الکافی 320/5، و تهذیب الاحکام 403/7 و مکارم الاخلاق 197.


امام صادق فرمود: از اخلاق پیامبران دوست داشتن زنان است.


سنن النبی نوشته آیت الله علامه طباطباعی، شماره 160، الکافی 321/5، الکافی 321/5.


رسول خدا فرمود: روشنی چشم من در نماز، و لذتم در زنان قرار داده شده است.


سنن النبی نوشته آیت الله علامه طباطباعی، شماره 161، الفقیه 463/3، و المستدرک 451/14 و بحار الانوار 305/103.


بکربن محمد میگوید: از امام صادق درباره ازدواج موقت پرسیدم، فرمود: من دوست ندارم که مسلمانی بمیرد در حالی که سنتی از رسول خدا مانده باشد و او بدان عمل نکرده باشد.


سنن النبی نوشته آیت الله علامه طباطباعی، شماره 184، المقنع 100 و الفقیه 388/3، و تهذیب الاحکام 402/7، و المستدرک 180/14.


از رسول خدا روایت است که چون میخواست با بانویی ازدواج کند زنی را نزد او میفرستاد و به او میفرمود: صفحه گردن او را بو کن، زیرا اگر بوی گردنش خوب بود بوی بدنش نیز خوب خواهد بود.


حدیثی دیگر وجود دارد که بسیار مشهور است ولی منبعی برای آن در بسیاری از کتابها ذکر نمیکنند،


ما اکرم من دنیاکم الا النساء و الطیب. از دنیای شما چیزی را جز زن و بوی خوش دوست ندارم.


اکنون اما با نگاهی از دیدگاه اجتماعی میدانیم که مسئله ی چند همسری که امروزه تنها و تنها در قوانین حکومتهای اسلامی، با تکیه به اسلام برسمیت شناخته میشود، افزون بر پایمال کردن حقوق انسانی زن و شکستن روان او، سبب کاستی ها و اشکالات بنیادی در اجتماع بزرگ و همچنین تاثیرات منفی فروانی در شکل گیری تربیت کودکان جامعه نیز میشود. از آنجا که پذیرش چنین قانونی از سوی انسانها ارتباط مستقیم با هنجارهای اخلاقی و نشان از کمبود و ضعف در درک و اجرای دستورهای استانداردی که اخلاق انسانی بما می شناساند، دارد، بدیهی است که چنین جامعه ای بیمار خواهد بود و با گسترده تر شدن این موضوع نسل های بعدی «کودکان» نیز که نمودارهای اندیشیدن را از پیشینگانشان و اجتماع زنده میگیرند، همواره اخلاقمدار نخواهند بود و این نابرابری میان زن و مرد برای آنها به صورت قانونی پذیرفتنی در خواهد آمد. بنا به پیشروی و تاثیر کلان همین چرخه است که سودجویان اسلامگرا تا باکنون پس از هزار و چهارصد سال توانسته اند که با تبلیغ و توجیه احکام غیر انسانی اسلامی همانند این نابرابری، اهداف پلیدشان را همواره جامه ی عمل بپوشانند.

نتیجه گیری

آنچه که با تکیه به منابع، مدارک و اسناد بسیار معتبر تاریخی در رابطه با اسلام در این نوشتار بررسی کردیم، در درجه ی نخست ازدواج زن مسلمان، حقوق، جایگاه انسانی زن در اسلام و مسائل پیرامون آن بود، که این نتیجه را دربر داشت که زن در آئین اسلام اساسا از جایگاه شایسته ای برخوردار نیست و او صرفا برای خدمتگزاری به مرد و همچنین انجام وظایفی از پیش تعیین شده توسط الله آفریده شده است و پس از ازدواج نیز از کوچکترین حقوقی که یک انسان عادی غیر مسلمان دارد، بهره ور نیست.

نوشته دزیره بیخدا 






هیچ نظری موجود نیست: