چرا عثمان را ذوالنورين مي گفتند؟(قتل وحشيانه رقيه دختر محمد به دست عثمان و واكنش عجيب محمد)

- رقیه و ام کلثوم دو دختر دوم و سوم محمد بودند که با پسر عموهای خود عتبه و عتیبه ازدواج کردند ولی پس از دعوی پیغمبری محمد به دلیل تحولات سیاسی ناشی از اسلام ،ابولهب پسران خود را وادار به طلاق دختران محمد کرد و عثمان بن عفان (همان عثمان معروف )آنها را یکی پس از دیگری به عقد خود در آورد و از این رو ملقب به ذوالنّورین(دارای دو نور) شد.

- عثمان ابتدا رقیه را به زنی گرفت و عبدالله از این ازدواج پدید آمد. رقیه پس از بازگشت از هجرت به حبشه در مدینه در گذشت.آنچه از اخبار و نوشته ها بر می آید آن است که عثمان مرد بدرفتاری بوده وبا زنان خود بر خورد مناسبی نداشته است. حسین عماد زاده در کتاب زندگانی فاطمه زهرا (س) می نویسد:?عثمان به لحاظ سستی اراده و فقدان عزم در عصر خود قبل از رحلت پیغمبر هم وزنی در جامعه نداشت و یکی از بدبختی های او این بود که هر زنی را می گرفت زود می مرد یا از خوش بختی آن زن بود که از زشت کرداری این مرد سخیف راحت می شد. حضرت محمد نیز قلبا مایل به ازدواج دخترا نش با عثمان نبود اما به دلایل سیاسی آنها را به عقد او در آورد.?

- مطمئنا محمد هم بیش از هر کس دیگری با خلق و خوی عثمان آشنایی داشته و به ویژه بعد از ازدواج رقیه با او این شناخت بیشتر هم شده است،با این وجود وی پس از مرگ رقیه ، دختر دیگر خود ام کلثوم را نیز به عقد عثمان در آورد و عثمان آنچنانکه در ادامه گفته می شود،او را به طرز وحشیانه ای آنقدر کتک زد تا بر اثر جراحات وارده در گذشت . شرح ماجرا بدین قرار است:

- در جریان جنگ خندق و بعد از کشته شدن عمر بن عبدود از سپاه کفار(؟) و فرار آنها ،مغیره بن ابی العاص،عموی عثمان که در جنگ علیه مسلمانان حضور داشت نیز گریخت و به منزل عثمان پناه برد.

وقتی عثمان به خانه آمد و او را آنجا دید گفت: شایع شده که تو حمزه را کشتی،لب محمد را شکافتی و دندان او را شکستی(جنگ احد) چرا با این سابقه به اینجا آمدی؟ او حال خود را به عثمان گفت. ام کلثوم وقتی مغیره را شناخت شروع به داد و فریاد کرد که من هرگز دشمن پدرم را که کافر است در منزلم پنهان نخواهم کرد و عثمان جهت ساکت کردن او متوسل به خشونت شد. محمد بعد از جنگ فرمان داد که هر کس مغیره را یافت بکشد که خون او مباح است .

- عثمان مغیره را پناه داد . نوشته شده که جبرئیل این موضوع را به محمد خبر داد .(امید است این تصوّر شرک آمیز و کفر آلود برای دوستان پیش نیاید که ام کلثوم زیراب مغیره را زده و راپرت او را به پدرش داده است) محمد علی را طلبید و فرمان داد تا با شمشیر خود به خانه عثمان رود و اگر او را دید بکشد . علی به خانه عثمان رفت و چون او مانع از دیدن مغیره شد ، به ناچار بازگشت.

- عثمان نزد محمد رفت و محمد روی از او بر گرداند که چرا دشمن او را پناه داده است. بالاخره اصرار عثمان مؤثر واقع شد و محمد به اجبار پذیرفت که او را امان دهد و گفت:? تا سه روز او را امان می دهم که یا اسلام اختیار کند و یا از مدینه خارج شود در غیر اینصورت خون او مباح است?(توجه بفرمایید که اسلام دین شمشیر نیست)بعد با صدای بلند گفت : خدا لعنت کند مغیره را و کسی که او را پناه دهد و کسی که او را مرکب سواری دهد و کسی که او را زاد و توشه دهد یا مشکی یا نعلینی یا ظرفی یا پالان شتری و هی شمرد تا ده چیز شد.(توجه بفرمایید که اسلام دین محبت و انسانیت است)

- عثمان مغیره را جای داد و آب و طعام و لباس و مرکب و هر آنچه محمد منع کرده بود برای او فراهم نمود. روز چهارم او را سوار کرد و با زاد و توشه از مدینه بیرون فرستاد. نوشته اند محمد بوسیله جبرئیل از محل او آگاه شد(؟!؟)علی را بدنبال او فرستاد تا او را بکشد و علی اینکار را به انجام رسانید.

- عثمان که از این امر آگاه شد،به خانه رفت و به رقیه گفت:?تو پدرت را از محل امن عموی من خبر دادی.? رقیه قسم خورد که در آن چند روز به خانه پدر نرفته است ، عثمان باور نکرد ،چوب جهاز شتر را برداشت و آنقدر بر بدن او زد که به سختی مجروح شد و شکایت نزد پدر برد و پشت خود را که از ضرب جهاز شتر مجروح شد ه بود به او نشان داد. پس از سه روز رقیه در گذشت.

محمد از نحوه بر خورد و خشونت عثمان نسبت به زنان آگاه بود با این وجود از آنجا که جهت پیشبرد برنامه ها و اهداف سیاسی خود نیاز به جلب حمایت عثمان داشت و برای رسیدن به هدف، استفاده از هر وسیله ای را مجاز می دانست، نه تنها دختران خود را یکی پس از دیگری به عقد او در آورد بلکه پس از مرگ ام کلثوم که بدون شک عثمان مسبب آن بود بدون آنکه اقدامی علیه این عمل وحشیانه عثمان به عمل آورد به همین جمله اکتفا کرد که :?خدا بکشد آن که تو را کشت و آن کس که ام کلثوم را اذیت کرده حق تشییع جنازه او را ندارد? و دیگر هیچ.

برای بررسی بیشتر شرح حال فرزندان محمد می توانید به ج 6 از کتاب بحارالانوار علّامه(؟) مجلسی رجوع کنید.


توسط : مینو جاوید






هیچ نظری موجود نیست: