موسی فرشته مرگ را کتک زد و چشمش را درآورد.

منقول است از ابوهریره:
فرشته ی مرگ بسوی موسی فرستاده شد و وقتی که بسوی وی رفت موسی شدیداً وی را مورد ضرب قرار داد و یکی از چشمهایش را درآورد.

 فرشته بسوی پروردگارش برگشت و گفت: "تو مرا بسوی بنده ای فرستاده ای که نمیخواهد بمیرد" الله چشمش را به او بازگرداند و گفت: "برگرد و به او(موسی) بگو که دستش را بر روی پشت یک گاو نر قرار دهد و وی اجازه خواهد داشت سالهایی به تعداد موهایی که زیر دست او میرود زندگی کند" 

(پس فرشته به سوی موسی رفت و این را به وی گفت) و موسی پرسید: 

"ای خدای من! پس از آن چه؟" 

وی گفت: "پس از آن خواهی مرد" وی گفت: "بگذار الآن مرگ به سراغم بیاید" وی از الله درخواست کرد که او را به نزدیک سرزمین مقدس به مسافتی نزدیک بیاورد.

 پیامبر خدا فرمود: "اگر آنجا بودم به شما قبر موسی را در نزدیکی تپه ی قرمز شنی نشان میدادم."

صحیح بخاری، جلد 2، کتاب 23، شماره 423 






هیچ نظری موجود نیست: