و زن مؤمنه چون خداى تعالى او را بيامرزد هزار بار از حور بجمالتر باشد، و آوردهاند كه: چون زن مؤمنه در بهشت شود حوران او را ببينند همه خيره بمانند و انگشت تعجّب در دندان تفكّر گيرند پس آن زن مؤمنه بداند تبسّم كند و حوران را بگويد كه: شما پنداشتيد كه بجمال شما كس نباشد و چون چنين است «1» كه ما روزه داشتيم و شما نداشتيد، و ما نماز كرديم و شما نماز نكرديد، و ديگر رنجها ديديم كه شما نديديد، زن باشد كه هزار بار به ازين باشد، و زن باشد كه كمتر ازين باشد، و زن باشد كه بيشتر ازين باشد، و جمال هر يك بقدر مقدارش از سبب كردارش، خداى تعالى حور العين بخدمتش بدارد و پرستار و زيردست وى گرداند:
و رسول عليه السّلام ميفرمايد كه: نيكبخترين «2» در بهشت آن كس باشد كه جفتش زن دنيا باشد زيرا كه او جهازمند باشد و حوران را چندان نبود و هر كه را حال چنين باشد از نصيب زن برخورد و زن از نصيب وى برخورد، و بدين صفت كه گفته آمد بهشتيان بر سريرها نشسته باشند شاد و خرّم و پشت بمسند بازداده، و روى فرا روى جفت كرده، و حور العين گرد بر گرد ايشان صف زده باشند، و غلمان و ولدان هر يكى چون دانه مرواريد پيش ايشان ايستاده باشند، و قدحهاى زرّين و سيمين بر دست گرفته، و هر يكى بشغلى مشغول گشته، بىآنكه ايشان را از آن شغلها رنجى رسد، و خوان و مائده نهاده باشند، و بهر لقمه كه در دهان نهند طعمى و لذّتى ديگر يابند و مرغ بريان آفريده باشد. چنين آوردهاند كه مرغ باشد كه چند شترى باشد، و از هر گونه بر تن وى گوشت پخته آويخته بود و بريان كرده، و بغايت مشتهى و آرزومند بود، و هر گاه كه لختى از آن گوشت باز ميكند خداى تعالى ديگر مىآفريند، و از هزار ميوهها بر شاخهاى درخت پيدا باشد چنان كه همه كس آرزوى آن كند، و چون ميوه باز گيرد خداى تعالى ديگر مىآفريند، و چشمههاى زنجبيل و سلسبيل و تسنيم بديد آمده باشد كه اگر قطره از آن در دنيا يكى بچشيدى هرگز علّتى و بيماريى نيافتى. و آوردهاند كه چشمه تسنيم آبى باشد كه چون تير بهوا
اندر مىشود قال اللَّه تعالى:يهِما عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ
؛ اين دو چشمه آوردهاند كه از مشك باشند و بهوا اندر ميشوند، و باد اندر مىآيد و آن را بر بهشتيان مىپاشد، و جويهاى مى و شير و انگبين روان شده باشد شيرى كه هرگز از حال خود بنگردد، و خمرى كه هرگز درد سر نياورد، و از آشاميدنش لذّتى عظيم يابد عقل را بنزد او خمار بنگيرد و ليكن نشاط بر نشاط مىافزايد، و انگبين كه بموم آميخته نباشد و بغايت صافى باشد، و در بهشت سرماى سرد و گرماى گرم نباشد. و از حضرت صادق عليه السّلام آوردهاند كه: هواى بهشت چنان باشد كه در وقت بهار ميان صبح و آفتاب فرو شدن، و روى بهشتى چون ماه دو هفته باشد، و در آنجا شب نباشد و ليكن نشانى باشد كه بامداد و شبانگاه بدان معلوم شود، و ساعت ساعت از غرفهها نورى پيدا شود كه بر نور عرش غلبه ميكند، و آن از سفيدى دندان زنان بهشتيان باشد كه در روى شوهران همى خندند، و بر شاخهاى درختان مرغان خوش آواز نشسته كه هر يكى بآوازى و نوائى ميسرايند، و برگ درختان چنان آفريده بود كه بادى نرمك از زير عرش بيرون آيد، و آن برگها را بر هم زند از آنجا نوائى بيرون آيد كه اگر مرگ روا بودى هر كه آن آواز بشنيدى از خوشى در حال جان بدادى. و بهشتى باشد كه هفتاد حلّه يا بيشتر پوشيده باشد كه اگر هزاران بر هم نهند همه چون برگ لاله باشد، و چون مرد در سينه زن نگرد خود را بيند [و زن چون در سينه مرد نگرد همچنين «1»] چون حال سينه كه از اندرون جامه باشد چنين باشد حال رويها گوئى چون باشد ...! و هر چه بهشتى آرزو كند تا بدلش بگذرد بىآنكه دست فرا نهد يا كسى را فرمايد در پيش وى حاضر آيد، و بهر خلوتى جفتش را بكر و دوشيزه يابد بىآنكه ويرا رنجى رسد ليكن هر دو را شهوت بيكديگر يكسان و متساوى باشد، و در آنجا بول و غايط نباشد و هر طعامى و شرابى كه خورند خداى تعالى آن را عرق گرداند تا چون گلاب از تن ايشان بيرون آيد كه بويش و ريحش بر بوى بهشت غلبه كند، و آن عرق همه بيك بار بيرون نيايد
شهاب الأخبار شهاب الاخبار - محمدبن سلامه قضاعی - با ترجمه، متن، ص: 248
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر