سنگسار در اسلام

نگارنده (گان):آرش بیخدا
سنگسار یک عمل غیر انسانی است که در قرآن نیز وجود ندارد و چون در قرآن وجود ندارد، در اسلام وجود ندارد و اساساً مربوط به اسلام نیست.

البته این بسیار قابل ستایش است که انسانیت و تمدن بالاخره آنقدر پیشرفت کرده است و ارزشهای انسانی آنقدر خوب تبلیغ شده اند که حتی مسلمانان نیز که بدون تعارف از دروازه های تمدن و انسانیت بسیار دور هستند کم کم درک میکنند که سنسگار عمل کثیف و غیر انسانی است. و همچون سایر دین خویان بجای اینکه "چون اسلام قوانین ظالمانه ای مانند سنگسار" دارد، آنرا کنار بگذارند، سعی میکنند " چون اعمالی مانند سنگسار ظالمانه هستند، آنها را از اسلام کنار بگذارند، و آنها را بی ارتباط با اسلام نشان دهند"، و از طرف دیگر اگر چیز خوبی پیدا کنند آنرا به اسلام ارتباط میدهند، مثلاً عدالت و اسلام، اگر چه این دو کاملا بی ارتباط با یکدیگر باشند. این ويژگی را در هر دینی میتوان یافت، افراد بجای اینکه دین را و چیستی آنرا بررسی کنند و سپس آنرا خردگرایانه یا قبول و یا رد کنند، هوسها و آمال خود را بدون بازرسی همخوانی آنها به دین می چسبانند و یا از دین حذف میکنند و به این صورت دین خلق میکنند.

این دسته از افراد فکر میکنند روحانیون اسلامی یک مشت انسانهای کثیف هستند که علاقه مند به سنگسار شدن مردم و کشتن انسانهای بیگناه هستند، و معمولا معتقدند که آخوند اسلام را خراب کرده است، ما به این گفته نیز در نوشتاری با فرنام "آخوندها اسلام را خراب کرده اند" پرداخته ایم و نشان داده ایم که قضیه کاملا برعکس است، یعنی اسلام آخوند ها را خراب کرده است و آخوندها بیگناه هستند، گناه اصلی را باید بر گردن علت انداخت نه معلول و معلول این گندابی که آخوندها و سایر اسلامگرایان بوجود آورده اند، هیچ چیز جز خود اسلام نیست و اینکه آخوند به ذات خود ندارد هیچ عیب، هرچه عیب است از اسلام است.

البته اکثریت مسلمانان وقتی در مورد قوانین وحشیانه ای چون سنگسار با آنها صحبت میشود بجای دچار شدن به این سفسطه، به سفسطه دیگری دچار میشوند، و آن این است که سنگسار را با این استدلال که اگر کسی به ناموس شما نیز تجاوز کند شما چنین مجازاتی را برای وی خواهید پسندید توجیه میکنند، و سعی میکنند سنگسار را عادلانه نشان دهند، که البته به آن سفسطه نیز در نوشتاری با فرنام "اگر کسی به ناموس شما تجاوز کند شما چه ميکنید؟" پرداخته شده است و به این پرسش پاسخ کافی داده شده است. این دسته از مسلمانان هنوز در جهالت و توحش اسلامی به سر میبرند و دیدن سایر انسانهای متمدن و پیشرفتهای بشری آنها را هرگز وسوسه نمیکند که از این قوانین کثیف الهی دست بردارند، بلکه به توحش خود افتخار میکنند تا بواسطه اینگونه توحش ها و اعمال خدا پسندانه و بسیار بسیار شنیع وارد بهشت الهی شوند. واقعاً چه چیز از این تاسف بار تر و وحشیانه تر است که عده ای سنگ به دست بگیرند و بر سر و صورت انسانهای کاشته شده در خاک بکوبند؟ ننگ و شرم باد بر جانوران متافیزیکی و پیامبر و امامی که دستور به سنگسار داده است و بر آن جانورخویانی که این جنایت را مرتکب میشوند و شرم بیشتری باد بر کسانیکه سکوت میکنند و نظاره گر چنین جنایاتی هستند.

جدا از این جانورخویان اسلامگرا این نوشتار پیرامون آن دسته از اسلامگرایان غرب زده و شاید "انسانیت زده" نوشته شده است؛ برای آنانکه سعی میکنند این آیین پتیاره را به هر بهانه حفظ کنند، حتی به قیمت انسانی شدن. اما قبل از پرداختن به اینکه آیا سنگسار در قرآن هست یا نیست، و یا اینکه این مجازات در اسلام وجود دارد یا وجود ندارد، باید به مقدمه ای در مورد احادیث در اسلام پرداخت. بنابر این قبل از خواندن این نوشتار، حتماً به نوشتار مقدمه با فرنام "سفسطه من احادیث را قبول ندارم، اسلام یعنی فقط قرآن" مراجعه کنید، و سپس به خواندن این نوشتار بپردازید.

همانطور که در نوشتار مقدمه توضیح داده شد، قرآن تنها منبع دریافت حقایق در مورد اسلام نیست، بنابر این نمیتوان گفت چون فلان چیز در قرآن وجود ندارد، بنابر این اساساً در اسلام وجود ندارد. سنت در کنار کتاب (قرآن) از ابزارهای کسب حقایق اسلامی به شمار میرود. بنابر این، این استدلال که "سنگسار در قرآن وجود ندارد، پس در اسلام وجود ندارد"، با توجه به آنچه در نوشتاری که مقدم بر این نوشتار است استدلالی غیر منطقی و غیر معتبر است. این نوشتار بصورت پرسش و پاسخ تدوین شده است، نگارنده پرسشهایی را مطرح میکند و سپس به آنها پاسخی کوتاه و صریح میدهد، شاید بتوان به این روش به مباحثی چند پیرامون سنگسار پرداخت و بر دانستنیهای بسیار که پیرامون این مسئله وجود دارد چنگی زد.

آیا در مورد سنگسار در قرآن حرفی زده شده است؟

در قرآن کلمه سنگسار (رجم) با مفهوم سنگسار کردن انسانها دیده نمیشود و بطور مستقیم به سنگسار اشاره ای در قرآن نشده است، اما برخلاف آنچه اسلامگرایان امروزه مبنی بر تحریف شدن تورات و انجیل میگویند، قرآن خود را در واقع تصدیق کننده کتب قبلی و ادامه راه آنها میداند و همچنین به وضوح میگوید که حکم خدا در تورات است و در ادامه قصاص را از احکام تورات خوانده و بعد از تصدیق آن، میگوید هرکس به آنچه خدا (در تورات در مورد قصاص) نازل کرده است عمل نکند، از ستمکاران است. بنابر این میتوان گفت قرآن نیز چون احکام تورات را، احکام خدا خوانده است، مهر تایید بر سنگسار که حکمی توراتی است نیز همانند قصاص زده است و این منطقی است اگر مسلمانی در کنار قصاص از این آیه استفاده کرده و استدلال کند که در تورات سنگسار آمده است پس باید بدان نیز عمل کرد و این حکم الهی را نیز پیاده کرد، زیرا در تورات به وضوح به سنگسار اشاره شده است. و این استدلال کاملا منطقی و معتبر است اگر از این مبحث نتیجه گرفت که قرآن بطور غیر مستقیم و بواسطه تورات، سنگسار را تایید و ابقا میکند.

سنگسار در تورات آمده است،

آل عمران آیات 43 تا 45

چگونه تو را داور قرار می دهند ، در حالی که تورات که حاوی حکم خداست در، نزد آنهاست ؟ سپس از حکم تو رويگردان می شوند و اينان ايمان نياورده اند ، ما تورات را که در آن هدايت و روشنايی است ، نازل کرديم پيامبرانی که ، تسليم فرمان بودند بنابر آن برای يهود حکم کردند و نيز خداشناسان و دانشمندان که به حفظ کتاب خدا مامور بودند و بر آن گواهی دادند ، پس ، ازمردم مترسيد ، از من بترسيد و آيات مرا به بهای اندک مفروشيد و هر که بر وفق آياتی که خدا نازل کرده است حکم نکند ، کافر است،و در تورات بر آنان مقرر داشتيم که نفس در برابر نفس و چشم در برابرچشم و بينی در برابر بينی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان وهر زخمی را قصاصی است و هر که از قصاص درگذرد ، گناهش را کفاره ای خواهد بود و هر که به آنچه خدا نازل کرده است حکم نکند ، از ستمکاران است .

تورات، کتاب لاویان 20، از 10 تا 14

اگر فردی با همسر شخص دیگر زنا کند، مرد و زن هردو باید کشته شوند. اگر مردی با زن پدر خود همبستر شود به پدر خود بی احترامی کرده است، پس آن مرد و زن باید کشته شوند، و خونشان به گردن خودشان میباشد. اگر مردی با عروس خود همبستر شود، باید هردو کشته بشوند، زیرا زنا کرده اند، و خونشان به گردن خودشان میباشد، اگر دو مرد با هم نزدیکی کنند باید کشته شوند، و خونشان به گردن خودشان میباشد، اگر مردی با زنی و با مادر آن نزدیکی کند، گناه بزرگی کرده است و هر سه باید زنده زنده سوزانده شوند تا این لکه ننگ از دامن شما پاک شود.

تورات تثنیه 22، از 22 تا 27

اگر مردی در حال ارتکاب زنا با زن شوهرداری دیده شود، هم آن مرد و هم آن زن باید کشته شوند. به این ترتیب، شرارت از اسرائیل پاک خواهد شد. اگر دختری که نامزد شده است، در داخل دیوارهای شهر توسط مردی اغوا گردد، باید هم دختر و هم مرد را از دروازه شهر بیرون برده، سنگسار کنند تا بمیرند. دختر را بخاطر اینک فریاد نزده و کمک نخواسته است و مرد را بجهت اینکه نامزد مرد دیگری را بی حرمت کرده است. چنین شرارتی باید از میان پاک شود اما اگر چنین عملی خارج از شهر اتفاق بیافتد تنها مرد باید کشته شود، چون دختر گناهی که مستحق مرگ باشد مرتکب نشده است. این مثل آن است که کسی بر شخصی حمله ور شده او را بکشد، زیرا دختر فریاد زده و چون در خارج از شهر بوده کسی به کمکش نرفته است تا اورا نجات دهد.

همچنین در سوره مائده آیه 43 آمده است

وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَـئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ

چگونه تو را داور قرار می دهند ، در حالی که تورات که حاوی حکم خداست در، نزد آنهاست؟ سپس از حکم تو رويگردان می شوند و اينان ايمان نياورده اند.

بسیاری از مفسرین قرآن به این اعتقاد دارند که این آیه در مورد سنگسار آمده است، و یهودیان برای آزمایش کردن پیامبر اسلام و آگاهی از میزان دانش او از تورات از او پیرامون مجازات زناکار پرسش کرده بودند. بعنوان مثال به تفسیر زیر توجه کنید.

حجه التفاسیر جلد 4 صفحه 151 سطر 14:

و ای پیامبر چگونه تو را حکم می سازند و حال اینکه تورات نزد ایشان است، در آن حکم خدا (به سنگسار)، سپس اعتراض میکنند از بعد آنکه تو حکم کرده ئی موافق کتاب ایشان، و نیستند آنان باور دارندگان حکم کتاب تورات (که سنگسار است).

از استدلال، یعنی تایید غیر مستقیم سنگسار بواسطه تورات گذشته در قرآن در مورد زناکار اینگونه آمده است:

سوره نساء آیه 15

وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً.

و از زنان شما آنان که مرتکب فحشا می شوند ، از چهار تن از خودتان بر، ضد آنها شهادت بخواهيد اگر شهادت دادند زنان را در خانه محبوس داريدتا مرگشان فرا رسد يا خدا راهی پيش پايشان نهد.

ترجمه یاد شده از عبدالمحمد آیتی است، وی اشاره ای به راهی که خدا پیش پای زناکار بگذارد نکرده است، اما بسیاری از مترجمین قرآن اشاره به حدودی که بعداً برای زنا در اسلام مشخص شد کرده اند. مفهوم این آیه این است که باید زنانی که مرتکب فحشا میشوند در خانه زندانی کنند تا مرگشان فرا رسد و یا خداوند راهی در مقابل آنها بگذارد. حال مفهوم این راهی که قرار است خدا پیش پایشان بگذارد چیست؟ منظور حدی است که در زمان نزول این آیه هنوز مشخص نبود و بعدها مشخص شد. یعنی این آیه بعدها منسوخ شد و دیگر حکم اسلام در مورد زنانی که به فحشا دچار میشوند این نیست که در خانه حبس شوند، بلکه حدودی برای آنها مشخص شد، که این حدود را هم میتوان در قرآن و هم در احادیث یافت، به حدیث زیر که مورد توجه فقهای اهل تسنن است توجه کنید.

ترجمه صحیح مسلم جلد دوم صفه 65 شماره 3200

عباده بن صامت گفت: وقتی بر پیامبر وحی نازل میشد وی بسیار برانگیخته میشد و رنگ از رخسار وی میپرید، روزی بر او وحی نازل شد و همین حالت به وی دست داد، بعد از وحی او گفت "این (دستور از طرف الله را) از من بگیرید، الله راهی پیش پای آنان (کسانی که دچار فحشا میشوند) قرار داده است. کسی که توسط عقد اسلامی ازدواج کرده باشد 100 ضربه شلاق میخورد و بعد سنگسار میشود، و شخصی که ازدواج نکرده باشد 100 ضربه شلاق میخورد و برای یک سال از شهر تبعید میشود.



مفسرین و فقهای شیعه نیز در مورد این آیه به همین نتیجه از طریق دیگری رسیده اند.

ترجمه تفسير الميزان جلد 4 صفحه 374

"در تفسير صافى از تفسير عياشى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه در ذيل آيه ((و اللاتى ياتين الفاحشة ...)) فرمود:
اين آيه نسخ شده و منظور از سبيل همان حدودى است كه بايد جارى شود. در تفسير عياشى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه شخصى از آنجناب از اين آيه سؤ ال كرد حضرتش فرمود: اين آيه نسخ شده ، شخص ديگر پرسيد آنروزها كه نسخ نشده بود به چه صورت مورد عمل قرار مى گرفت ؟ فرمود: به اين صورت كه اگر زنى زنا مى داد و چهار نفر عليه او شهادت مى دادند او را در خانه اى حبس مى كردند و با او سخن نمى گفتند و بسخنش گوش نمى دادند و با او نشست و برخاست نمى كردند، تنها آب و طعامش را برايش مى بردند تا بميرد و يا بعدها خدا راه چاره اى برايش مقرر سازد، كه ساخت و آن اين بود كه اگر بى شوهر بوده تازيانه اش بزنند و اگر شوهردار بوده سنگسار شود، شخصى پرسيد:


معناى آيه : ((و اللذان ياتيانها منكم )) چيست ؟ فرمود: معنايش اين است كه اگر دختر بكر همين عمل زشتى را كه اگر بيوه زن مرتكب آن مى شد به آن گرفتارى مبتلا مى گشت مرتكب شود، بايد شكنجه شود، آنگاه در پاسخ از سؤ ال از معناى شكنجه فرمود: يعنى حبس مى شود تا آخر حديث ). مؤ لف قدس سره : اين قصه يعنى حكم جارى در مورد زنان در صدر اسلام كه حبس كردن تا آخر عمر در خانه ها بوده ، مطلبى است كه به چند طريق از طرق اهل سنت از ابن عباس و قتاده و مجاهد و غير ايشان روايت شده است . اولى از سدى نقل شده كه گفته است حبس كردن در خانه حكمى بود مخصوص بيوه زنان و اما ايذائى كه در آيه دوم آمده حكم مخصوص ‍ دوشيزگان و كنيزان است."

آشکار است که قرآن را باید با حدیث تفسیر کرد و احادیث متخصصان شیعه و سنی اسلام را به یک سمت یعنی به سمت سنگسار میبرد.

احادیث در مورد سنگسار چه میگویند؟

در احادیث تمامی فرق اسلامی در مورد سنگسار بسیار صحبت شده است و شکی وجود ندارد که پیامبر چندین بار حکم سنگسار داده است و افرادی در زمان وی سنگسار شده اند و این سنت در زمان حکومت ابوبکر و عمر و عثمان و علی نیز ادامه یافته است و توسط امامان شیعه ادامه پیدا کرده است. در کتب حدیث از جانب بیش از پنجاه نفر روایت شده است که در زمان پیامبر اشخاصی سنگسار شده اند. احادیث مربوط به سنگسار در تمامی کتابهای معروف حدیث از جمله صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابو داوود، نسائی، ترمذی و اصول کافی یافت میشوند. در اینجا به چند نمونه از این احادیث اشاره میکنیم.

صحیح بخاری جلد 8 کتاب 82 شماره 817

من میترسم که بعد از گذشت زمانی زیاد، کسی بگوید "به الله، ما آیه ای در مورد سنگسار در قرآن نمی یابیم"، و به همین دلیل با ترک یک وظیفه که الله آنرا وحی کرده است به گمراهی بروند. و مجازات سنگسار باید در مورد هر انسانی که ازدواج کرده باشد (مرد و زن)، و دچار دخول غیر شرعی شود، در صورتی که اگر شاهدان لازمه شهادت دهند و یا اینکه حاملگی و یا اعتراف اتفاق بیافتد پیاده شود. سفیان ادامه داد "من این حدیث را اینگونه به یاد می آورم" عمر گفت "به راستی که پیامبر خدا مجازات سنگسار را پیاده کرد و ما نیز بعد از او این کار را انجام دادیم".

صحیح بخاری جلد 8 کتاب 82 شماره 803

الشعبی نقل کرده است:

بعد از اینکه علی زنی را در یک روز جمعه سنگسار کرد، گفت "من او را طبق سنت رسول الله سنگسار کردم.".

صحیح بخاری جلد 7 کتاب 63 شماره 195

جابر روایت میکند:

مردی از قبیله بنی اسلم وقتی که پیامبر در مسجد بود به نزد وی آمد و گفت "من آمیزش جنسی غیر مشروع داشته ام." پیامبر چهره اش را از او به سوی دیگری برگرداند. مرد باز جلوی صورت پیامبر آمد و چهار شاهد علیه خودش آورد. پیامبر اورا صدا کرد و گفت "آیا تو دیوانه ای؟، و پرسید آیا تو ازدواج کرده ای؟" مرد گفت "آری" پیامبر دستور داد تا اورا در مصلی سنگسار کنند. وقتی سنگها از گوشه های تیزشان بر او برخورد کردند او فرار کرد، اما اورا در حرا گرفتند و بعد کشتند.

صحیح بخاری جلد 8 کتاب 82 شماره 813

ابن عباس نقل میکند:
وقتی معز بن مالک پیش پیامبر آمد (برای اعتراف کردن)، پیامبر به او گفت تو احتمالا تنها اورا (زن را) فقط بوسیده ای، یا به او چشمک زده ای و یا به او نگاه کرده ای. او گفت "نه ای رسول خدا!" پیامبر با حسن تعبیر به او گفت، "آیا به او دخول کرده ای؟"، راوی اضافه کرد، بعد از آن (بعد از اعتراف کردن وی) پیامبر دستور داد که او را سنگسار کنند.

صحیح مسلم کتاب 17 شماره 4191

عباده بن صامت نقل کرده است، که رسول الله میگفت "از من فراگیرید"، الله راهی را برای آنها مقرر کرده است. وقتی که مرد مجردی با زن مجردی زنا میکند باید آنها را صد ضربه شلاق بزنید و یک سال آنها را حبس کنید، و وقتی که مرد متاهلی با زنی متاهل زنا میکند آنها را باید صد ضربه شلاق زد و بعد آنها را سنگسار کرد.

صحیح مسلم کتاب 17 شماره 4201

ابن عباس گزارش داد که پیامبر به معز بن مالک گفت: آیا چیزی که در مورد تو به من رسیده است صحیح است؟ او گفت: در مورد من چه به تو گفته اند؟ پیامبر گفت: گفته اند که تو با یک کنیز (برده دختر) زنا کرده ای. او گفت آری من اینکار را کرده ام، و چهار بار به این گناه خود شهادت داد. سپس پیامبر اورا محکوم کرد و او سنسگار شد.

تفسیر جامع جلد 4 صفحه 360 سطر 11

در کافی از جمیل روایت کرده گفت سئوال نمودم از حضرت صادق علیه السلام کسیکه با محارم خود زنا کند چگونه او را اعدام کنند؟ فرمود با شمشیر گردنش را میزنند و در حدیث دیگر از آن حضرت روایت کرده اند که فرمود شخصی که عیال نداشت حضور مقدس امیر المومنین آوردند که با زن پدر خود زنا کرده بود امر فرمود اورا بقتل برسانند و بعضی از زناکاران حد آنها اول صد تازیانه است سپس سنگسار است و ایشان مردان پیر و زنان پیر محصن و محصنه باشند که زنا کرده اند.

در فقیه از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده فرمود هرکه با محارم خود زنا کند با یک شمشیر او را بقتل میرسانند و اگر به آن محرم هم با این عمل راضی بوده او را نیز بقتل میرسانند.

در کافی از جمیل روایت کرده گفت سئوال نمودم از حضرت صادق علیه السلام کسیکه با محارم خود زنا کند چگونه اورا اعدام کنند؟ فرمود با شمشیر گردنش را میزنند و در حدیث دیگر از آن حضرت روایت کرده فرمود شخصی را که عیال نداشت حضور مقدس امیر المومنین آوردند که با زن پدر خود زنا کرده بود امر فرمود اورا بقتل برسانند و بعضی از زناکاران حد آنها اول صد تازیانه است سپس سنگسار است و ایشان مردان پیر و زنان پیر محصن و محصنه باشند که زنا کرده اند.

و در کافی از حصرت باقر علیه السلام روایت کرده فرمود مرد و زن پیر زناکاری را که محصن بودند حضور امیر المومنین علیه السلام بردند آنحضرت امر کرد اول آنها را صد تازیانه بزنند سپس رجم و سنگسار کنند.

و از ابو بصیر روایت کرده گفت سئوال نمودم از حضرت صادق علیه السلام شخصی در یکروز چند مرتبه زنا کرده بر او یک حد جاری میکنند یا چند حد؟ فرمود اگر با یک زن مکرر زنا کرده یک حد بر او میزنند و چنانچه با زنان عدیده زنا کرده بتعداد آنها بر او حد جاری میکنند.

در کافی از سماعه روایت کرده گفت حضرت صادق علیه السلام فرمود هرگاه بخواهند شخصی را رجم کنند اول گودالی بکنند اگر آن زن باشد او را تا وسط گودال فرو برند و چنانچه مرد است تا جایگاه بند زیر جامه در گودال فرو میبرند سپس حاکم و بعد از او مردم با سنگهای ریز آنشخص را رجم میکنند و فرمود باید از پشت سرش سنگ بزنند و نباید از پیش رو سنگ و تازیانه بر جسد او بزنند در محاسن از ابن خالد روایت کرده گفت حضور حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردم خبر بدهید بمن از زنا کننده که اورا رجم میکنند زمانیکه از گودال فرار نماید آیا او را بر میگردانند فرمود اگر ثبوت زنا با قرار بوده و بعد از زدن چند سنگ بر او فرار کرده رها میکنند او را و چنانکه بوسیله شهود ثابت شده با ذلت و خواری او را برمیگردانند و سنگسار میکنند ابی بصیر از حضرت صادق روایت کرده فرمود روزی شخصی حضور امیر المومنین علیه السلام شرفیاب شده عرض کرد من زنا کرده ام حکم خدا را در مورد من اجرا فرموده و مرا پاک کنید، حضرت باو فرمود آیا تو دیوانه ای؟ عرض کرد خیر فرمودند چیزی از قرآن تلاوت نموده ای؟ گفت بلی فرمود از چه قبیله و طایفه میباشی تا درباره ات تحقیق شود؟ عرض کرد از مردم مدینه هستم فرمود اکنون برو تا از احوال تو پرسش نمایم امیر المومنین علیه السلام از وضع آن مرد تحقیق فرمود گفتند مردی سالم و عاقل است روز بعد همانشخص بخدمتش رسید و در خواست اجرای حد نمود امیر المومنین علیه السلام از وضع آن مرد تحقیق فرمود گفتند مردی سالم و عاقل است و روز بعد همانشخص بخدمدتش رسید و در خواست اجرای حد نمود امیر المومنین علیه السلام پرسیدند آیا تو عیال داری؟ عرض کرد بلی فرمود آیا در اختیار تو و حضور تو هست یا باو دسترسی نداری؟ عرض کرد در منزلم میباشد فرمودند اکنون برو تا فکری درباره ات بنمایم سومین مرتبه هم که شرفیاب شد او را برگردانید و در مرتبه چهارم که حضور امیر المومنین علیه السلام شرفیاب شده تجدید مطلع نمود حضرت اورا بازداشت فرموده و منادی از طرف آن حضرت ندا کرد که برای اجرای یکی از احکام خدا و حد جاری ساختن بطور ناشناس خارج از شهر حاضر شوید و هرکس با خود سنگهائی بیاورد صبح زود بعد امیر المومنین علیه السلام مرد زندانی را احضار و مقرر فرمودند اول نماز بگذارد سپس دستور حفر گودالی داده آنشخص را در گودال نشانیده و بمردم چنین فرمودند که بر این شخص باید حد خدا جاری نموده و سنگسارش کنید ولی کسی باید او را سنگ بزند که در پیشگاه خداوند محکوم به حد خوردن نباشد و اگر کسی خود را مستحق کیفر و حدود میداند باید برگردد زیرا کسی که خود مستوجب و مستحق حد است نباید اقامه حدود کند و مردم برگشتند فقط امیر المومنین علیه السلام و حضرت امام حسن علیه السلام هریک سنگی برداشته و پس از آنکه چهار مرتبه تکبیر گفتند بسوی مرد رها کرده و بر اثر ضربات سنگها آن شخص هلاک شد آنگاه فرمود بدنش را از گودال خارج نموده بر او نماز گذارده و دفن کردند خدمتش عرض کردند آیا غسل بر این شخص لازم نبود فرمودند همین اجرای حد او را پاک نموده و تا روز قیامت پاکیزه است و فرمودند ای مردم هرکس مرتکب چنین گناهی بشود یعنی زنا کرده باشد باید توبه کند بین خود و خدای خود بخدا قسم توبه کردن در خفا و پنهانی بهتر است از آنکه عفت خویش را در برابر مردم مخدوش ساخته و خود را مفتضح بسازد.

در فقیه از عمار روایت کرده گفت سئوال نمودم از حضرت صادق علیه السلام زن شوهر داریکه زنا کرده و حامله است را چگونه حد بر او جاری کنند؟ فرمود او را رها کند تا وضع حمل کند و بر طفل خود شیر بدهد سپس او را رجم کنند.



تفسیر اثنی عشری جلد 9 صفحه 193 سطر 4

تفسیر شریف لاهیجی جلد 3 صفحه 256 سطر 14

روزی نزد عمر بن الخطاب شش نفر را گرفته آوردند که اینها همه زنا کرده اند عمر حکم کرد که همه آنها را بر یک وجه اقامت حد کنند حضرت امیر المومنین علیه الصلوه و السلام که در آنمجلس حاضر بود بعمر گفت که حکم اینها چنین نیست که تو گفتی، پس او گفت آنچه باید، شما در باب اینجماعت بعمل بیارید؛ حضرت یکی را گردن زد و دوم را سنگسار نمود و سوم را حد زد و چهارم را نصف حد زد و پنجم را تعزیر فرمود و ششم را سرداد عمر و حضار مجلس همه تعجب نموده متحیر شدند عمر گفت: ای ابوالحسن شش کس را در قضیه واحده اقامت پنج نوع عقوبت کردی و یکی را سر دادی که هیچ یک از این حکمها مشابه بدیگری نبود؟ حضرت فرمود چنین است چون شخصی اول ذمی بود (ذمی کسی است از اهل کتاب که در میان مسلمانان و در زینهار و امان مسلمانان زندگی میکند)که زنا با زن مسلمه کرده بود و از ذمه خود بر آمده سزای او گردن زدن بود، ثانی چون محصن بود و با وجود احصان ارتکاب زنا کرده او را رجم فرمودیم و ثالث غیر محصن بود او را حد زدیم و رابع بعد زانی بود اورا نصف حد زدیم و خامس چون وطی بشبهه کرده بود اورا تعزیر فرمودیم و سادس که مجنون و از عقل بهره ای نداشت سرش دادیم (رهایش کردیم) و باید که فردا نگیرند شما را.

ادیان ابراهیمی و مذاهب اسلامی راجع به سنگسار چه نظری دارند؟

یهودت

همانطور که از تورات نقل قول شد در تورات بطور مشخص دستور داده شده است که زناکار را باید سنگسار کرد. البته میان قوانین یهود با اسلام اندکی تفاوت وجود دارد، به زناکار یکبار اخطار داده میشود و در مرتبه دوم او مستحق سنگسار شدن است. در توراتسنگسار تنها برای زنا در نظر گرفته نشده است بلکه تورات در مورد کفر ورزیدن، دین دیگری را انتخاب کردن، به خدا فحش دادن، جادوگری کردن نیز دستور به سنگسار میدهد، همچنین آمده است که موسی شخصی را بخاطر توهین به خدا سنگسار کرد و کشت.

تورات لاویان کتاب 24 آیات 13 و 14

خداوند به موسی فرمود: (او را بیرون اردوگاه ببر و به تمام کسانی که کفر او را شنیدند، بگو که دستهای خود بر سر او بگذارند. بعد تمام قوم اسرائیل او را سنگسار کنند. و به قوم اسرائیل بگو که هر کس به خدای خود کفر بگوید باید سزایش را ببیند و بمیرد. تمام جماعت باید او را سنگسار کنند. این قانون هم شامل اسرائیلی ها میشود و هم شامل غریبه ها.

تورات کتاب تثنیه شماره 13 آیات 6 تا 10

اگر نزدیکترین خویشاوند یا صمیمی ترین دوست شما، حتی برادر، پسر، دختر و یا همسرتان در گوش شما نجوا کند که بیا برویم و این خدایان بیگانه را بپرستیم؛ راضی نشوید و به او گوش ندهید. پیشنهاد ناپسندش را برملا سازید و بر او رحم نکنید. او را بکشید. دست خودتان باید اولین دستی باشد که او را سنگسار میکند و بعد دستهای تمامی قوم اسرائیل. او را سنگسار کنید تا بمیرد، چون قصد داشته است شما را از خداوند، خدایتان که شما را از مصر یعنی سرزمین بردگی بیرون آورد دور کند.

....

پس آن جوان را بیرون اردوگاه برده، همانطور که خداوند به موسی امر فرموده بود، سنگسار کردند.

تورات کتاب اعداد شماره 15 آیات 32 تا 35

یک روز که قوم اسرائیل در بیابان بودند، یکی از آنها به هنگام جمع آوری هیزم در روز سبت (شنبه)، غافلگیر شد. پس او را گرفته، پیش موسی و هارون و سایر رهبران بردند. ایشان او را به زندان انداختند، زیرا روشن نبود که در این مورد چه باید کرد.

اما یهودیان حدود دو هزار سال است که هیچ کس را سنگسار نکرده اند، و از این دستور تورات سرپیچی کرده اند، و دلیل این سرپیچی بسیار جالب است. اسرائیل سرزمین یهودیان در دو هزار سال پیش توسط رومی ها مورد تجاوز قرار گرفت و دستگاه مذهبی آنها که شامل دادگاهو مجلس یهودیها (Sanhedrin) بود نابود شد. از آن روز تا به این روز یهودیان موفق نشده اند دادگاه شرعی تشکیل بدهند، زیرا گویا برای تشکیل چنین دادگاهی نیاز به تعداد مشخصی (هفتاد و یک) خاخامهای دانش آموخته دارند، تا بتوانند در مورد جان انسانها تصمیم بگیرند. برخی از یهودیان معتقدند تا زمان ظهور عیسی مسیح چنین دستگاه قضایی شکل نخواهد گرفت و تا آن زمان یهودیان نه کسی را سنگسار خواهند کرد و نه از روی قوانین دینی خود در مورد جان انسانها تصمیم میگیرند. و از آنجا که چنین اتفاقی (ظهور مسیح) هرگز اتفاق نخواهد افتاد نباید نگران این بود که یهودیان کسی را سنگسار کنند.

و البته این بسیار خوشایند است که یهودیان به هر بهانه و دلیلی از عمل به دستورات دینی خود که بسیار وحشیانه و زشت و ضد انسانی هستند خود داری میکنند اما مسلمانان دستورات یهودی را که خود یهودیان آنها را پیاده نمیکنند با شور و اشتیاق پیاده میکنند. ایکاش بقیه دینداران نیز به دلایلی دستورات ضد انسانی دین خود را کنار بگذارند.

مسیحیت

گفته میشود که عیسی مسیح سنگسار را منسوخ کرد و آنرا ممنوع ساخت، و به همین دلیل در مسیحیت سنگسار وجود ندارد، البته ادعای دوم درست است اما عیسی سنگسار را منسوخ نکرد، در انجیل اینگونه آمده است:

انجیل یوحنی کتاب 8 آیه 1 تا 11

عیسی به کوه زیتون بازگشت. ولی روز بعد صبح زود باز به خانه خدا رفت. مردم نیز دور او جمع شدند. عیسی نشست و مشغول تعلیم ایشان شد. در همین وقت، سران قوم و فریسیان زنی را که در حال زنا گرفته بودند، کشان کشان به مقابل جمعیت آوردند، و به عیسی گفتند (استاد، ما این زن را به هنگام عمل زنا گرفته ایم. او مطابق قانون موسی باید کشته شود. ولی نظر شما چیست؟)

آنان میخواستند عیسی چیزی بگوید تا او را به دام بیاندازند و محکوم کنند. ولی عیسی سر را پایین انداخت و با انگشت بر روی زمین چیزهایی مینوشت. سران قوم با اصرار میخواستند که او جواب دهد. پس عیسی سر خود را بلند کرد و به ایشان فرمود:

(بسیار خوب؛ آنقدر بر او سنگ بیاندازید تا بمیرد، ولی سنگ اول را کسی به او بزند که خود تابحال گناهی نکرده است.) سپس دوباره سر را پایین انداخت و به نوشتن بر روی زمین ادامه داد. سران قوم از پیر گرفته تا جوان یک یک بیرون رفتند تا اینکه در مقابل جمعیت فقط عیسی ماند و آن زن. آنگاه عیسی بار دیگر سر را بلند کرد و به زن گفت: (آنانی که تو را گرفته بودند کجا رفتند؟ حتی یک نفر هم نماند که تو را محکوم کند؟) زن گفت (نه آقا! عیسی فرمود: من نیز تو را محکوم نمیکنم. برو و دیگر گناه نکن).

عیسی در این گفته هرگز نگفته است کسی را دیگر سنگسار نکنید، بلکه تنها گفته است کسانی حق سنگسار کردن دارند که گناهی نکرده باشند، و البته مسیحیان معتقدند همه انسانها گناهکار هستند و خداوند پسر خودش را فرستاد و خود در کالبد انسان تجلی یافت تا بخاطر گناهان ما بر روی صلیب برود و ما بخشیده شویم. ممکن است شخصی بپرسد چرا عیسی مسیح بطور روشن نگفت "از امروز به بعد کسی را سنگسار نکنید" یا "سنگسار حرام است و کار وحشیانه و زشتی است"، بلکه به میان مردم رفت و گفت چون شما گناهکارید نباید شخص دیگری را مجازات کنید، یعنی اگر گناهکار نبودید سنگسار کردن یک انسان به جرم زنا از نظر عیسی مسیح مشکلی نداشت و کار چندان ناشایستی نبود که البته این خود بسیار حرف غیر منطقی ای است، آیا افراد بخاطر اینکه خود مجرم هستند نباید مجرم دیگری را محکوم کنند؟ اگر اینگونه باشد باید کلاً قضاوت را کنار گذاشت و دادگاه را حذف کرد زیرا قاضی معصوم نیست و خود حتماً دچار اشتباهاتی شده است. همچنین اعتقاد مسیحیان بر این است که عیسی مسیح خود خدا است. حال این سوال مطرح میشود که چرا این خدا به یهودیان گفته است که افرادی را سنگسار کنند ولی بعداً نظرش را تغییر داده است؟ پاسخ به این پرسشها میتواند این باشد که عیسی مسیح یا به اندازه کافی آزادمرد و انساندوست و با جسارت نبوده است و یا اینکه با پیروان خود شوخی داشته است.

ولی به هر حال در مسیحیت سنگسار وجود ندارد و این برای مسلمانان باید بسیار مضحک باشد، که چگونه است که در یهودیت و اسلام سنگسار وجود دارد اما در مسیحیت وجود ندارد!؟ همچنین در مسیحیت گوشت خوک خوردن آزاد است اما در اسلام و یهودیت نیست، آیا خداوند به مسیحیان زنگ تفریح داده است؟ چطور ممکن است خدا نظری در مورد حکمی داشته باشد و بعداً نظرش عوض شود و دوباره به نظر اولیه خود برگردد؟

البته این تناقض برای مسیحیان وجود ندارد، مسیحیان اسلام را دینی دروغین و الله اسلام را خود شیطان میدانند که بر روی زمین پیامبرانی داشته است (البته معمولا مسیحیان این نظر خود را در مقابل مسلمانان مطرح نمیکنند ولی در کتابهایشان اینگونه مینویسند) و استدلال اصلی آنها مکار بودن و فریب کار بودن آلله است، که در قرآن به آن اشاره شده است، بویژه در مورد اینکه محمد در قرآن سروده است که الله شخصی شبیه مسیح را قرار داد تا اورا به صلیب بکشند و اگر این درست باشد این الله است که مسیحیان عالم را فریب داده است و فریبکاری از نظر مسیحیان مربوط به شیطان است و ذات خداوند نیک است و از فریبکاری به دور است. و البته محمد با مسیحیت چندان آشنایی نداشت، محمد مسیحیت را از یهودیان آموخته بود برای همین است که اسلام بیشتر به آیین یهود نزدیک است تا به مسیحیت، و اگر قرار است ادیان سامی پشت سر یکدیگر آمده باشند واقعا شایسته تر بود که خدا مسیحیت را بعد از اسلام میفرستاد تا قوانین وحشیانه آنرا تعدیل کند.

اسلام

تمامی مکاتب فقهی اسلامی بدون استثناء به حکم سنگسار معتقدند. اما در شرایط و نوع پیاده کردن حکم اندکی با یکدیگر اختلاف دارند. حکم سنگسار معمولا هم در مورد همجنسگرایان (همجنس گرایی چیست؟) و هم در مورد اشخاصی که زنای محصنه انجام میدهند انجام میگیرد.سنگسار همجنسگرایان در مکاتب سامی برگرفته از سرنوشتی است که خدای ادیان سامی بر سر قوم لوط آورده است، در قرآن الله قوم لوط را بجرم لواط سنگسار کرده است.

همه مکاتب فقهی اهل تسنن با یکدیگر اتفاق نظر دارند که مجازات سنگسار باید در مورد زناکار محصن، بزرگسال، آزاد و مسلمان (بجز مکتب شافعی که در آن غیر مسلمان را نیز میتوان محصن نامید) و کسی که در قبل از لذت جنسی مشروع بهره برده است (چه ازدواج هنوز برقرار باشد یا نباشد) پیاده شود. حنفی ها و حنبلی ها معتقد هستند که هردو زناکار (زن و مرد) باید حتماً محصن باشند تا مجازات سنگسار را بتوان در مورد آنها اجرا کرد. افرادی که محصن نیستند را باید در صورتی که آزاد هستند یکصد ضربه و اگر برده هستند پنجاه ضربه شلاق زد و همه فرقه ها بجز حنفی ها همچنین معتقد هستند که زناکار را باید یک سال انسان آزاد را و شش ماه انسان برده تبعید کرد. زناکار همچنین باید از روی آزادی عمل مرتکب زنا شده باشد، زنی که مورد تجاوز قرار گرفته باشد را نمیتوان زناکار محصنه نامید و در نتیجه حد زنا در مورد او پیاده نمیشود.

در مورد لواط توافق نظر وجود ندارد، شافعی ها و حنبلی ها لواط را برابر با زنا میدانند. اگر عمل آنها را چهار شاهد مرد شهادت دهند و شخص لواطکار محصن است باید او را با سنگسار تنبیه کرد و مفعول را شلاق زده و تبعید کرد. مالکی ها احصان را برای سنگسار لازم نمیدانند. حنفی ها حد را برای لواطکار قائل نیستند و لواطکار را تعزیر میکنند.

نظر فقه شیعه در مورد فحشا اندکی متفاوت است، فحشا در فقه شیعی علاوه بر لواط میتواند بر بسیاری از رفتارهای دیگر جنسی اطلاق کرد. بچه بازی، چه با مرد و چه با زن، همجنسبازی زنان (مساحقه)، تماس جنسی با حیوانات از این جمله هستند. فقه شیعه همچنین مصلح را بعنوان بزرگسال، آزاد، مسلمان و کسی که دارای شرایط برقراری تماس جنسی مشروع است (مثلا همسر او در زندان نیست و یا در مسافرت به سر نمیبرد) تعریف میکند. نوع مجازات در فقه شیعی همانند فقه سنی است، اما در فقه شیعه ممکن است زناکار غیر محصن را نیز در صورتی که شرایط خاصی وجود داشته باشد مثلا تماس جنسی بین بستگان نزدیک، و یا تجاوز، و یا دخول بین یک مرد نامسلمان و زن مسلمان سنگسار کنند. لواط در فقه شیعی در صورت دخول باید با مرگ مجازات شود اما حدی وجود ندارد و قاضی باید در این مورد خطاکار را تعزیر کند.

قاضی باید مرد لواطکار را یا به اعدام با شمشیر (سربریدن)، سنگسار، پرتاب کردن شخص از دیوار بلند و یا سوزاندن مجازات کند و در این میان اختیار با قاضی است. در صورتیکه دخول انجام نشده باشد و در مورد همجنسبازی زنان (مساحقه) مجازات حد یکصد ضربه شلاق است.

اطلاعات فقهی فوق از دایره المعارف اسلام در گزینه مربوط به زنا (ZIN?/font>) نقل شده است، برای جزئیات کامل نحوه پیاده شدن حکم سنگسار به نوشتاری با فرنام "چگونگی انجام حکم زنا، سنگسار از کتاب تحریر الوسیله آیت الله روح الله خمینی" مراجعه کنید.

بهائیت

در آیین بهائی مجازات سنگسار وجود ندارد، مسلمانان تندرو این آیین را ساخته استعمار میدانند. در صورتی که این ادعا راست باشد براستی باید از استعمار جنایتکار سپاسگزاری کرد که در کنار این همه اختراعات و اکتشافات و توسعه علوم، دست به ساختن ادیانی میزنند که با جایگزین کردن آنها با اسلام، مسلمانان و جهانیان را از شر قوانین و مفاهیم بسیار وحشیانه و غیر انسانی اسلامی نجات دهند. البته برای بهائیان نیز باز این سوال پیش می آید که چطور نظر خدا بعد از اسلام دوباره تغییر کرده است، و سنگسار را برای بار دوم از احکام خود حذف کرده است، آیا خداوند قرار است یک دین در میان سنگسار را حذف و نصب کند؟ و از آنجا که بهائیان معتقد نیستند که دینشان آخرین دین و پیامبرشان آخرین پیامبر منتخب خدا بر روی زمین است، باید از آنها پرسید که آیا خدا در دین بعدی که ارسال خواهد کرد دوباره سنگسار را تجویز خواهد کرد؟

موضع قاضی در مورد زانی چگونه است؟

بر طبق سنت اسلامی قاضی باید در موضع انکار قرار گیرد، یعنی به شخص تلقین کند که تو اینکار را نکرده ای ولی شخص اگر قبول کند که کرده است و اصرار ورزد در آن صورت است که قاضی باید وی را محکوم کند. احادیث بسیاری وجود دارند که این معنی از آنها استنباط میشود ولی در کل این شیوه نه از زشتی مجازات سنگسار میکند نه امتیازی است برای اسلام، زیرا لازمه عدالت قاضی اساساً در بیطرفی او است، لذا اسلامگرایانی که با بهانه کردن این ویژگی سعی در توجیه این عمل زشت میشوند در واقع باید توجه داشته باشند که روش قضاوت اسلامی در این مورد نیست که مورد اعتراض است بلکه خود حکم اسلامی پیرامون زنا است که مورد اعتراض است، رفتار قاضی چیزی را در این میان تغییر نمیدهد.

آیا میان سنگسار و دستور قرآن تناقضی وجود دارد؟

در قرآن پیرامون زنا آیاتی آمده است که در یکی از آنها حد زنا مشخص میشود، بسیاری از اسلامگرایانی که دچار این سفسطه میشوند این آیه را مورد خطاب قرار داده و با استناد به آن ادعا میکنند نه تنها سنگسار اسلامی نیست بلکه ضد اسلام و در تضاد با قرآن است. آیه ای که این دسته به آن اشاره میکنند دومین آیه سوره نور است.

سوره نور آیه 2

الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ.

زنان و مردان زناکار را هر يک صد ضربه بزنيد و اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد ، مباد که در حکم خدا نسبت به آن دو دستخوش ترحم گرديد و بايد که به هنگام شکنجه کردنشان گروهی از مؤمنان حاضر باشند.

این آیه طبق نظر تقریباً تمامی مفسرین قرآن از فرقه های مختلف اسلامی با حکم سنسگار که در احادیث آمده است تضادی ندارد، همانطور که توضیح داده شد در فقه اسلامی زنا به دو گروه تقسیم میشود زنای محصنه و زنای غیر محصنه، این آیه در مورد زنان و مردان آزادی است که آزاد باشند و همچنین مجرد باشند. بنابر این بین این آیه و احادیث مربوط به سنگسار از لحاظ منطقی وحدت مفعولیوجود ندارد، یعنی این دو راجع به یک چیز صحبت نمیکنند و نتیجه آنکه در تضاد با یکدیگر نیستند. اما سوره نساء آیه 15 بطور مشخص چون از "زنانتان، نساءکم" صحبت میکند در واقع اشاره به زنای محصنه دارد.

ترجمه صحیح مسلم جلد نخست صبفه 65 و در صحیح بخاری جلد دوم صفحه 1009

از عبدالله بن عباس نقل شده است که عمر در خطابه ای در حالی که روی منبر رسول الله نشسته بود گفت: براستی که الله تعالی محمد را با حقیقت فرستاد قرآن را نیز با او نازل کرد. آیه مربوط به سنگسار زناکار درمیان آیات وحی شده بود و ما آنرا خواندیم و فهمیدیم و حفظ کردیم. پیامبر سنگسار کرد و ما نیز بعد از او سنگسار کردیم. من بیمناک هستم که بعد از گذشت زمان شخصی بگوید ما سنگسار را در کتاب خدا نمی یابیم و با کنار گذاشتن یکی از فریضه های نازل شده توسط خدا به گمراهی بروند. همانا سنگسار کردن زناکار در صورتی که شاهدانی یافت شوند یا زناکار اعتراف کند یا آثار حاملگی در او یافت شود در قرآن یافت میشود و حق است.

تعداد بسیار زیاد احادیثی که در مورد سنگسار در احادیث اسلامی آمده است و اعتبار بسیاری که محدثین برای این احادیث قائل شده اند باعث شده است که این دسته از احادیث به تواتر معنوی (بالاترین میزان اعتباری که میتوان به یک حدیث داد) برسند و ادعاهایی مبنی بر غیر معتبر بودن این احادیث با استناد به قرآن اساساً باطل است و نشان از بی اطلاعی این افراد مدعی از علوم حدیث دارد.

اما جای تاسف است که این اسلامگرایان تازه به تمدن رسیده هنوز به اندازه کافی متمدن نشده اند و بجای مجازات وحشیانه سنگسار مجازات وحشیانه دیگری (شلاق زدن) را و آنهم بگونه ای که قرآن گفته بدون ترحم، جایز و انسانی میدانند و هنوز بطور کامل از بیابانگرایی و خوی توحش اسلامی بطور کامل جدا نشده اند.تفسیر گازر در مورد شیوه شلاق زدن میگوید:

تفسیر گازر جلد 6 صفحه 271 سطر 4

خالد گفت:عبدالله عمر را کنیزکی بود زنا کرد اورا بدست من داد و گفت: این را حد زن برپشت و پایها و اندامهای دیگر ضربی خفیف، اورا گفتم فاین انت، عن قوله تعالی: و لا تاخذکم بهما رافه فی دین الله؟ گفت بهرحال اورا نشاید کشتن، او را خدای تعالی جلد (شلاق زدن) فرمود قتل نفرمود. سعید بن المسیب گفت: مراد آنست که ضربی زنی موجع و مولم (دردناک) و حد چنان باید زدن که در آن حال دیده باشند، اگر برهنه یافته باشند حد برهنه زنند، و اگر با جامه یافته باشند با جامه زنند، و مرد را بر پای دارند و در حد زدن و زن را بنشانند و بر همه اعضا زنند الا بر روی و فرج و اگر شما بخدای ایمان آورده اید و بروز بازپسین یعنی قیامت، نباید که شما را در راندن حد بر ایشان رقتی و رحمتی باشد که بسبب آن ترک حد کنید یا کم از حد بزنید.

و همانطور که در قرآن تاکید شده است نباید در هنگام تازیانه زدن هیچ نوع ترحمی را نشان داد (سوره نور آیه 2: ...حکم خدا نسبت به آن دو دستخوش ترحم گرديد...)، در احادیث نیز به مسلمانان هشدار داده شده است که به هیچ عنوان نباید در حدود الهی تخفیف دهند و از روی ترحم از آنها بکاهند و در ضرب حد مسامحه نکنند و از تعطیل حدود الهی بترسند. مثلا به روایت زیر توجه کنید:

تفسیر خلاصه المنهج جلد 3 صفحه 361 سطر 17

تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 359

روز قیامت بعضی از زمامداران را که یک تازیانه از حد الهی کم کرده اند در صحنه محشر می آورند و به او گفته میشود چرا چنین کردی؟ میگوید: برای رحمت به بندگان تو پروردگار به او میگوید: آیا تو نسبت به آنها از من مهربانتر بودی؟ و دستور داده میشود او را به آتش بیفکنند دیگری را می آورند که یک تازیانه بر حد الهی افزوده، به او گفته میشود: چرا چنین کردی؟ در پاسخ میگوید: تا بندگانت از معصیت تو خود داری کنند خداوند می فرماید: تو از من آگاه تر و حکیم تر بودی؟ سپس دستور داده میشود او را نیز به آتش بیاندازند.

تفسیر شریف لاهیجی جلد 3 صفحه 256 سطر 14

در کافی از اسحق بن عمار نقل کرده که من از حضرت ابو ابراهیم موسی الکاظم علیه السلام سوال کردم که مستحق جلد (تازیانه خوردن) را چگونه باید زد؟ آنحضرت فرمود "اشلد الجلد" (به سخت ترین حالت باید شلاق زد) بعد از این گفتم که بر بالای جامه اش میتوان زد؟ فرمود "بل یجرد".

همچنین در هنگام شلاق زدن زانی و زانیه باید طائفه ای از مسلمانان شاهد شکنجه شدن آنها باشند، و این مجازات باید در جمع انجام شود، امید است این دسته از اسلام پناهان با همنشینی بیشتر با انسانهای متمدن برای شلاق نیز بهانه هایی بتراشند و آنرا نیز با دروغ و استدلالهای ضد و نقیض، غیر اسلامی نشان دهند. در اینجا ممکن است سوال شود که پس با زناکار باید چکار کرد؟ پاسخ این پرسش را در نوشتاری با فرنام "اگر کسی به ناموس شما تجاوز کنه شما چه ميکنید؟" بیابید.

چرا در قرآن به سنگسار اشاره ای نشده است؟

پاسخ به این پرسش نیاز به جستجوی بیشتر در احادیث و تاریخ اسلام دارد، برخی از احادیثی که در کتب اهل تسنن یافت میشوند از این حکایت میکنند که آیات رجم در قرآن وجود داشت اما بعد از افتادن اتفاقات عجیب و غریبی این آیات از قرآن حذف شده اند. از جمله میتوان به حدیث زیر اشاره کرد.

سنن ابن ماجه جلد دوم صفحه 39 چاپ کراچی

مسند امام احمد جلد 6 صفحه 269 چاپ بیروت

از عایشه نقل شده است که: وقتی آیات مربوط به رجم (سنگسار) و "رضه کبیر" نازل شده بودند، آنها را بر روی کاغذی نوشته بودند و زیر بالین من قرار داشت. بعد از وفات پیغمبر، درحالی که ما مشغول به سوگواری برای پیغمبر بودیم یک بز آن قطعه کاغذ را خورد.

البته اسلامگرایان این حدیث را به دلیل اینکه با قرآن در تضاد است ضعیف و باطل میدانند اما چون ما با دیدی برون دینی به بررسی اسلام میپردازیم محدود به روشهای محدثین اسلامی نیستیم، این حدیث با توجه به روش جمع آوری قرآن که در زمان عثمان اتفاق افتاد میتواند کاملاً درست باشد. زیرا پیامبر اسلام در سالهای پیامبری بیش از جمع آوری قرآن و مهر و موم آن و یا برنامه ریزی برای آینده اسلام و انتخاب جایگزین بطوریکه بحثی در آن نباشد و بین اسلامگرایان که در همان دوران نیز جنایت پیشه ،غارتگر و وحشی (همچون بازماندگان امروزیشان) بودند اختلاف و حتی جنگ رخ ندهد، علاقه بیشتری به جمع آوری زنهای جوان و زیبا با رنگها و طعم ها و نژادهای مختلف و همچنین جمع آوری ثروت از راه راهزنی و اخاذی نشان داد، و مسلمانان تازه در زمان خلافت خلیفه سوم عثمان بود که به فکر جمع آوری قرآن افتادند.

بنابر این به نظر میرسد انسانگرایان و خردگرایان باید از بز و یا بزغاله عایشه تشکر و قدر دانی کنند زیرا نقش این حیوان زبان بسته با توجه به این حدیث از پیامبر اسلام در حفظ جان انسانها و جلوگیری از پیاده شدن احکام و حدود وحشیانه قبیله های بدوی و بیابانی بیشتر بوده است، درود بیکران بر بز قهرمان عایشه!

در احادیث همچنین میتوان مطالب دیگری یافت که همین مسئله را تایید میکنند. مثلاً

مختصر کنز ال-عمال، در حاشیه کتاب مسند امام در جلد دوم صفحه دو.

عمر از من پرسید "در سوره احزاب چند آیه وجود دارد؟" من گفتم 72 یا 73 آیه. او گفت این سوره تقریباً به طول سوره ماده گاو (بقره) بود که دارای 287 آیه است، و در آن آیه رجم وجود داشت.

از احادیث دیگری که همین مطلب (حذف شدن آیه رجم از قرآن) را حکایت میکنند حدیثی است که در همین نوشتار از آن صحبت شد، این حدیث برخاسته از خطابه ای است که عمر در آخرین سفر حج خود انجام داد.

صحیح مسلم جلد نخست صبفه 65 و در صحیح بخاری جلد دوم صفحه 1009

از عبدالله بن عباس نقل شده است که عمر در خطابه ای در حالی که روی منبر رسول الله نشسته بود گفت: براستی که الله تعالی محمد را با حقیقت فرستاد قرآن را نیز با او نازل کرد. آیه مربوط به سنگسار زناکار درمیان آیات وحی شده بود و ما آنرا خواندیم و فهمیدیم و حفظ کردیم. پیامبر سنگسار کرد و ما نیز بعد از او سنگسار کردیم. من بیمناک هستم که بعد از گذشت زمان شخصی بگوید ما سنگسار را در کتاب خدا نمی یابیم و با کنار گذاشتن یکی از فریضه های نازل شده توسط خدا به گمراهی بروند. همانا سنگسار کردن زناکار در صورتی که شاهدانی یافت شوند یا زناکار اعتراف کند یا آثار حاملگی در او یافت شود در قرآن یافت میشود و حق است.

نتیجه آنکه در پاسخ به پرسشی که مطرح شده است میتوان گفت احتمالاً آیات مربوط به سنگسار در قرآن وجود داشته است و بعداً از آن حذف شده است.

ممکن بودن و یا غیر ممکن بودن یافتن زناکار و مجازات او.

برخی از افراد با اشاره به آیه زیر در قرآن ادعا میکنند، برای اینکه شخصی را به زنای محصنه محکوم کنند باید حداقل چهار شاهد برای او پیدا کنند و لذا تقریباً غیر ممکن است که کسی را بتوان محکوم به سنگسار کرد.

سورهنور آیه 4

وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

کسانی را که زنان عفيف را به زنا متهم می کنند و چهار شاهد نمی آورند ،هشتاد ضربه بزنيد ، و از آن پس هرگز شهادتشان را نپذيريد که مردمی فاسقند.

جالب است که این افراد فکر میکنند خداوند نادان و ابله است و حکمی صادر میکند که قابل پیاده شدن نیست، همچنین جای تعجب است که چرا آیات دیگر قرآن از جمله آیه زیر را مد نظر قرار نمیدهند.



سوره نور آیه 6 تا 9

وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ؛وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ؛عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ؛وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ .

و کسانی که زنان خود را به زنا متهم می کنند و شاهدی جز خود ندارند ، شهادت هر يک از آنها را چهار بار شهادت است به نام خدا که از راستگويان است؛و بار پنجم بگويد که خشم خدا بر او باد اگر مرد از راستگويان باشد؛و اگر آن زن چهار بار به خدا سوگند خورد که آن مرد دروغ می گويد ، حد ازاو برداشته می شود؛و بار پنجم بگويد که خشم خدا بر او باد اگر مرد از راستگويان باشد.

بیچاره پیامبر اسلام در واقع آنطور که از احادیث بر می آید بعد از سرودن آیه اول (نور:2) به مشکل برخورد و مورد تمسخر اعراب قرار گرفت، تا اینکه به مغز خود فشار آورد و با سراییدن آیات بالا اشکالی که در آیه اول وجود داشت راتا حدودی حل کرد.

ترجمه تفسير الميزان جلد 15 صفحه : 123

و در مجمع البيان در روايت عكرمه از ابن عباس آمده كه گفت : سعد بن عباده وقتى آيه قذف را شنيد از تعجب گفت : ((به به ))، اگر به خانه درآيم و ببينم كه مردى ميان رانهاى فلانى است هيچ سر و صدايى نكنم ، تا بروم چهار بيگانه ديگر را بياورم ، جريان را نشان آنان بدهم؟ اگر چنين چيزى پيش بيايد به خدا سوگند كه تا من بروم چهار نفر را بياورم ، آن مرد كارش را تمام كرده ، مى رود، در نتيجه اگر از دهانم بيرون كنم هشتاد تازيانه به پشتم فرود خواهد آمد.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) به مردم مدينه كه سعد بزرگ ايشان بود فرمود: اى گروه انصار نمى شنويد كه سعد چه مى گويد؟ گفتند: يا رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله ) بزرگ ما را ملامت مكن ، چون او مردى بسيار غيرتمند است ، و به همين جهت جز با دختران باكره ازدواج نكرده ، و هيچگاه زنى را طلاق نگفته ، تا مبادا كسى از ما جراءت كند و مطلقه او را بگيرد، خود سعد بن عباده گفت : يا رسول اللّه پدر و مادرم فداى تو باد، به خدا سوگند من اين حكم را جز حكم خدا نمى دانم ، و ليكن به خاطر همان اشكالى كه به ذهنم آمد و عرض كردم از اين حكم تعجب كردم ، حضرت فرمود خدا غير از اين را نخواسته ، سعد گفت صدق اللّه و رسوله ، به گفته خدا و رسول ايمان دارم .


البته نیاز به شاهد در اکثر مکاتب فقهی اسلامی در صورتی که آثار زنا یافت شود، یعنی مثلا زن باردار شود و یا اینکه یکی از زناکاران به زناکار بودن خویش اعتراف کند وجود ندارد، البته همانطور که اشاره شد پیامبر مهربان مشکل را حل کرد و یک مرد میتواند با چهار بار قسم خوردن بجای یافتن چهار شاهد مشکل خود را حل کرده و همسر خود را محکوم به سنگسار کند، و البته همسر نیز میتواند با خوردن تعدادی قسم زیر بار حکم خود نرود، بنابر این کسانیکه میگویند حکم سنگسار قابل اجرا شدن نیست در اشتباه به سر میبرند.

سنگسار شرائط بسیار سخت و دشواری دارد، پس عملی وحشیانه نیست!

برخی از افراد گمان میکنند وجود شرایط متعدد برای پیاده شدن یک حکم غیر انسانی و بسیار ظالمانه و وحشیانه میتواند از قباحت و زشتی آن عمل و جرمی که انجام میشود بکاهد، درحالی که هرگز چنین نیست و ما به این مسئله در نوشتار دیگری با فرنام "آقا اينها شرايط داره، آقا اينها شان نزول داره." بطور کامل و دقیق پرداخته ایم.

نتیجه گیری

مجازات سنگسار از حدود محکم و اثبات شده اسلام است و همانطور که در این نوشتار نشان داده شد مدارک و منابع بسیار گسترده و متنوعی برای اثبات آن وجود دارد. امید است مسلمانان روزی سر عقل بیایند و با کنار گذاشتن آیین باطل و ضد بشرشان، مارا نیز از بررسی کتابهای تهوع آور اسلامی که ذره ای خرد و انسانیت در آن یافت نمیشود و قوانین وحشیانه دین ضاله اسلام رهایی بخشند.






هیچ نظری موجود نیست: