عسیر بن رزیم و شماری از یهودیان دیگر

نگارنده (گان):آرش بیخدا
این نوشتار زیر مجموعه ای است از مجموعه جنایات محمد پیامبر اسلام، برای مرور سایر اعضای این مجموعه از نوشتاری با فرنام "محمد و دشمنان شخصی اش" دیدن کنید.
قتل ابو رفیع و سایر یهودی ها باز هم نتوانست خیال محمد را آرامش بخشد. زیرا او برای اینکه بتواند با آرامش خیال بر مدینه حکومت کند، میبایستی همه مخالفانش را از بین بر میداشت. عسیر بن رزیم از یهودیان توانمند خیبر بود که مشغول انگیزش افراد طایفه غطفان برای حمله به محمد بود. محمد به عبدالل بن رواحه یکی از رهبران طایفه خزرج و سه نفر دیگر از پیروانش (که یکی از آنها عبدالله بن اونیس بود) ماموریت داد تا درباره انجام یک حمله تروریستی به عسیر بن رزیم بررسی کند. عبدالله بن رواجه در پیش دوباره به خیبر حمله کرده بود، ولی این بار متوجه شد که چنین کاری بسیار مشکل است، زیرا یهودیان خیبر برای محافظت خود نهایت اقدامات احتیاطی را به عمل آورده بودند.
بنابر این عبدالله بن رواحه به مدینه بازگشت و جریان را به همان ترتیب به محمد گزارش داد. محمد که در سرشت انسانی حیله گر و ترفندباز بود، چون مشاهده کرد که کار حمله به عسیر بن رزیم آسان نخواهد بود، بر آن شد تا با مکر و حیله او را از بین بردارد. بنابر این سی نفر از پیروانش را در اختیار عبدالله بن رواحه گذاشت و به او آموزش داد نزد عسیر بن رزیم برود و با نهایت مهبرانی به او پیشنهاد کند که هرگاه نزد محمد برود، وی حکومت خیبر را در اختیارش خواهد گذاشت و از هیچ کمکی به او فروگزار نخواهد کرد. اگر چه دوستان عسیر بن رزیم به او هشدار داده بودند که نباید فریب نیرنگهای محمد و یارانش را بخورد، ولی سر انجام او در برابر فشارهای عبدالله بن رواحه موافقت کرد تا با سی نفر از یهودیان با آنها به مدینه نزد محمد برود.
هریک از مسلمانان یک نفر یهودی را پشت سر خود روی شتر سوار کردند و به سوی مدینه به راه افتادند (1) عبدالل بن اونیس برای اینکه در ظاهر رعایت احترام عسیر بن رزیم را بکند، او را روی شترش سوار کرد و خود پشت سر او روی شتر قرار گرفت. هنگامی که آنها به القره که شش میلی خیبر بود رسیدند، عسیر بن رزیم عقیده اش را تغییر داده و به عبدالله بن اونیس اظهار داشت که از آمدن به مدینه نزد محمد پشیمان شده است (2).
این موضوع و همچنین عمل عسیر بن رزیم که در راه یکی دو بار بسوی شمشیر عبدالله بن اونیس دست دراز کرده بود، سبب شد که اونیس با شمشیر ضربه سختی که سبب قطع پای عسیر بن رزیم شد به او وارد آورد. عسیر بر اثر ضربه یاد شده از شتر به زمین افتاد، ولی با چوب چماق مانندی که در دست داشت ضربه ای به سر اونیس نواخت و سرش را زخمی کرد. با وقوع این رویداد، مسلمانان به جان یهودیان همراه خود افتادند و همه آنها را بغیر از یکنفر که پیاده موفق به فرار شد، کشتند.
پس از اینکه مسلمانان یهودیان همراه خود را از پای در آوردند. به سوی مدینه راهشان را ادامه دادند. هنگامی که عبدالل بن اونیس نزد محمد آمد و او زخم سرش را مشاهده کرد، آب دهان را بر روی زخم سر او انداخت و گفت: "شکر الله که شما را از دست گروهی افراد نابکار نجات داد".
این نخستین باری نبود که محمد به روی زخم یارانش آب دهان می انداخت. هر زمانی که سربازان او در نبردها زخمی میشدند محمد اقدام به این عمل پچل میکرد و بدیهی است که این کار از فرهنگ و فروزه های پلشت مایه او سرچشمه میگرفت. (3).
1- Al-Tabari, The history of al-Tabari, vol 9,p 120; Muir, the life of Mohammad p.349
2- Ibid
3- Al-Tabari, The history of al-Tabari, vol 9,p 120

توسط دکتر مسعود انصاری






هیچ نظری موجود نیست: