اگر آخرتی وجود داشته باشد شما ضرر میکنید و ما سود(شرط پاسکال)

نگارنده (گان):آرش بیخدا

"کسی که میترسد مبادا در آینده رنج بکشد، هم اکنون از ترس خود رنج می کشد." Michel de Montaigne

اینیکیازسفسطههایمنسوببهائمهاطهاراستکهمسلمانانمورداستفادهقرارمیدهند. گفته میشود که یکی از امامان این استدلال را در مقابل یک کافر کرده است، اما این استدلال در بحث های خداشناسی به "شرط پاسکال" (Pascal's Wager) معروف است. بلازی پاسکال (Blaise Pascal) مخترع یکی از اولین ماشین حسابها است و در عرصه علوم کامپیوتر از این جهت برای او ارزش زیادی قائل میشوند. پاسکال همچنین یک قمارباز بود و زمان زیادی از زندگی خودش را در کافه های مختلف به قماربازی میپرداخت، شاید انگیزه اختراع ماشین حسابش نیز همین بوده باشد. پاسکال به خدا اعتقاد داشت و اعتقاد خود به خدا نیز با همان روحیه قماربازی و ریاضاتی که در قماربازی استفاده میشود یعنی احتمالات، توجیه کرد. این دانشمند، ریاضیدان و فیلسوف فرانسوی قرن 17ام البته خود در ریاضیات مبتکر نظریه قوانین جدید احتمال به شمار میرود.

مسلمانان از بحث دقیق و ریاضی شرط پاسکال معمولا بیخبر هستند اما به نوعی از استدلالی شبیه به نظر پاسکال برای فرار از بحث استفاده میکنند، بنابر این ما ابتدا به بررسی استدلال مسلمانان و بعد از آن به بررسی استدلال پاسکال میپردازیم.

همانطور که گفته شد یکیازتکنیکهاییکهمسلماناناستفادهمیکنندبرایفرارازبحثدرکنارسایرتکنیکهامثل "لکمدینکمولیالدین" و "لااکراهفیالدین" همینحدیثیاستکهازامامانباقیماندهاست. میگوینداگرقیامتیوجودداشتهباشد،ماکهدرایندنیامسلمانبودهایمبهبهشتخواهیمرفتوشماضررخواهیدکردوبهجهنمخواهیدرفت! اگرقیامتیهموجودنداشتهباشدوخدایینیزوجودنداشتهباشد،نهماضررکردهایمونهشماضررکردهاید،بنابراینراهحلمنطقیایناستکهانسانکاریراانجامبدهدکهریسکبهضررکمتریداشتهباشد،بنابراینموسیبهدینخودوعیسیبهدینخود!

اشکالیکهدراینسفسطهوجودداردایناستکهایناشخاصتنهابهبعدشخصیدینتوجهمیکنند،اینگفتهدرصورتیصحیحبودکهدینتنهابهخانهومسجدمحدودمیشدوشریعتدینیزندگیروزمرهواقتصادوروابطاجتماعیوسیاسیراشاملنمیشد. بلیدرستاست،اگردینداراندرخانهبنشینندواللهرابپرستندیامسیحرابپرستندیایهوهرابپرستندیااهورهمزدارایابتوگاووخورشیدیا هر جانور یا موجود دیگررا،برایانسانهایدیگرفرقینمیکند و صدمه ای به اجتماع انسانی زده نمیشود، اگر در خانه هایشان روزی 17 رکعت نماز بخوانند یا 800 رکعت نماز بخوانند، جز به زندگی خود ضربه ای وارد نمیکنند، هرچند همان کارها هم به نوبه خود باطل و ضایع هستند، اماآیادیناسلامومذهبتشیعرامیتواندرهمینحدنگاهداشت؟

آیادینیکهبرایاهدافسیاسیطرحریزیشدومذهبیکه 12 امامشهمگیادعایخلافتداشتندوهموارهباسیاستدرهمآمیختهبودرامیتوانیکدینفردیپنداشت؟ پاسخمنفیاست،ضدفرهنگدیندرجامعهنفوذخواهدکردوفقرفرهنگیرابهجامعهخواهدآورد،فلسفه (علمدوستی) رانابودخواهدکرد،شایستهسالاریرانابودخواهدکرد،قدرترادرجامعهبهدستطبقه روحانیون (سرمایه داران دینی)خواهددادوجامعهایعصبیوضدارزشایجادخواهدکرد! زیباییهایجامعهوزیبارویانجامعهراباچادرسیاهوروسریخواهدپوشاند،حقاندیشیدن راازانسانهاخواهدگرفت،جامعهرابهجامعهایتبدیلخواهدکردکهمغزهاازآنفرارخواهندکرد،جامعهایکهنیروهایمفیدازآنفرارخواهندکرد،جامعهایکههمهبهفکرخویشندوهیچکسفکرجامعهواجتماعدربعدکلانآننیست،جامعهایکههمهازهممیدزدند،جامعهایکهتفکروهارمونیوزیباییارزشخودراازدستخواهددادوهرکهریششبیش،بامشبیشترخواهدشدودرنهایت جامعهایکهیکبیمارعقبماندهروانیرهبریتآنرابرعهدهخواهدگرفتوجامعهایکهازآنخمینی،شیخفضلاللهنوری،نوابصفوی،مدرس،رفسنجانی،جنتیوخاتمیبرخواهندخواستوطرفدارانیپیداخواهندکرد. جامعهایکهعکسانسانهابررویماهشخواهدافتاد،جامعهایکهمردمشسفرهابوالفضلپهنمیکنندوبهیکمشتآخوندپاکتهایسفیدمیدهندکهآنانرابگریانند!

خمینینمیتوانستدریکاجتماعیکهمردمخردمندوخردگراهستندظهورکند،تنهامردمیکهبرایحضرتعلیبارگاهومرقددرستمیکنندواورامعصوموعاریازگناهمیدانندودرقبراوپولمیریزندهستندکهاتومبیلخمینیراازفرودگاهتابهشتزهرارویدستهایشانمیبرند،وبرایشبارگاهومرقدمیسازندوازاورامانندیکمعصومپیرویمیکنندواورااماممینامند! خمینیبرآمدجهلوخرافهپرستیمتمرکزشدهیکملتاست! حالخمینیدیگرارزشیبرایاینملتندارد،امااندیشهخمینیودین و خویشهمچناندراذهانپوسیدهباقیست،برایاینمردم که هرکدام به نوعی خمینی کوچولو هستنددموکراسی (دموکراسی چیست؟)وآزادی (آزادی چیست؟) وحقوقبشر (حقوق بشر چیست؟)،محالاست!

بنابراینایندیانت ضررشرابهتمامجامعهوسایرانسانها همچون انگلیدرهمیندنیاخواهدزدوخوددین داران راهمباهمیناجتماعبهسوینابودیمیبرد،کهبردهاست! استفادهازدینبایدمثلاستفادهازدخانیاتتنهادرجاهایمخصوصیآزادباشد،صداوسیمایدولتیوکتابهایدرسیمدارسرابایدازوجودتعالیمغیرانسانیوغیرعقلیدینخالیکردواکنوندربسیاریازکشورهایجهانچنیناتفاقیافتادهاست!

دینعلاوهبرضرباتزیادیکهبهاجتماعبشریمیزند،ضررهایشخصیفراوانیرانیزبهدنبالخواهدداشت،برخلافتصوراکثریت،دیندرطولتاریخباعثکردارنیکنشدهونمیشود،اخلاقیاتیکهدینتبلیغمیکنددقیقانتیجهبرعکسمیدهدو دادهاست،خداوندبهموجودیتبدیلمیشودبرایتوجیهکارهایزشتوپلیدانسانها،انسانهاخودرابامخدردینتخدیرخواهندکرد،کمکاریوارزشهایغلطمانندگداپرستیوزشتروییوبتپرستیمدرنجایتمامیآنچهدینتبلیغمیکندراخواهدگرفت،ازآنهمهگذشته،هیچافیونیماننددیننمیتواندانسانیرابهدرندهخوییوجانورزیستیبیاندازدواوراتبدیلبهیکماشینمرگوجنایتکند! جنونوخریتبشریدراحساساتمذهبیبهاوجمیرسد! دیننههوشیاریبلکهخوابعمیقیرابرایجامعهمیآورد،جامعهایکهآرمانآنپیشرفتونشاطنیست،جامعهایمردهبامردمانیدلمرده! بحث مفصلی در مورد دین و اخلاق در نوشتاری با فرنام (سفسطه دین ضامن اخلاق در جامعه است) بطور مفصل تری بررسی شده است.


با پیاده شدن دین و شریعت، لبخندوزیباییخواهدمرد،رنگهاسیاهسفیدخواهندشد،اثریازمحبتوانساندوستینخواهدماند،اجتماعدینیاجتماعیستپرازظلموپرازانسانهایمظلوم، حقطلبیوانسانیتدراینجامعهخواهدمرد،مردمدنبالقدرتخواهندبودوزیردستیهایشانرازیرپایخودلهخواهندکردودرمقابلبالادستانمفلوکومظلومنمودخواهندکرد،ازکوچکتریناجتماعاتکهخانوادهباشدتامدرسهومحله بزرگتریناجتماعکهحکومتکلانکشورباشدسیستمحکومتیسیستمولایتفقیهودیکتاتوریخواهدبود،زورگوییدرجایجایاینمملکتومردمشهویدا! بااللهواکبرولاالهاللهنمیتوانفرهنگساخت،نمیتوانقانونساخت،ساختمانهارانمیتوانضدزمینلرزهساخت، این قوانین بداساسمردمراقانونگریزخواهندکرد،مردمدرخیابانهابینخطوطرانندگینخواهندکرد،مردمصندلیهایاتوبوسراباچاقوپارهخواهندکرد،کسیاحساسمالکیتبهاینخاکوایناموالعمومینخواهدکرد،مردمخواهندگفتسیاستبهماچه؟مملکتبهماچه؟مامیخوایمحالکنیم،میخوایمپولدربیاریم،آزادیرابهمنچه؟وهمهبهاینخوابخواهندرفت،وقرصخوابآوراسلامودینخواهدبود! انحراف زندگی انسانها توسط شریعت و دیانت موضوعیست که بسیاری از بزرگان و فلاسفه بطور مفصل به آن پرداخته اند. شاید دقیق ترین کار را در این زمینه فوئرباخ، فیلسوف آلمانی همدوره با مارکس و شاگرد هگل انجام داده باشد.

اینها همگی نشان میدهد که زندگی این جهانی اسلامی به هیچ عنوان با زندگی این جهانی بیخدایی نیست. زندگی در جامعه دین دار، برابر با زندگی در جامعه ای که دین در آن تضعیف شده است و خرد و قوانین زمینی و انسانی جای آن نشسته است نه در بعد خصوصی نه در بعد اجتماعی قابل قیاس نیست، در نوشتار آزادی چیست؟ آماری در این زمینه ارائه شده است. بنابر این بخش اول این استدلال "ما در این دنیا ضرر نکرده ایم" غلط است، دین داران همانگونه که کتاب آسمانیشان در سوره "العصر" به آنها سرکوفت زده میشوند در خسران و ضرر هستند.

اما برویم سر آن دنیا.از یکی از فلاسفه بیخدا که در حال مرگ بود پرسیدند، تو یک عمر با خدا به مخالفت پرداختی، حال اگر فرض کنیم خدایی وجود داشته باشد، فکر میکنی چه بلایی سر تو می آورد؟ آیا از گذشته خود پشیمان نیستی؟ بیا و در آخر عمر توبه کن، شاید آمرزیده شوی آن شخص پاسخ داد، اگر خدایی که شما میگویید اندکی شعور داشته باشد، نیک میداند که من عمری به تحقیق و جستجویش پرداخته ام و اورا نیافته ام! گناه من چیست وقتی که او دلیلی برای وجود خود باقی نگذاشته است؟ شایان ذکر است مسلمانان مضحکانه بطور خیلی جدی این داستان را در مورد تقریبا اکثر فلاسفه بیخدا، مثل نیچه و راسل و مارکس و... می آورند و میگویند اینها در آخر عمر خود توبه کرده اند، حتی در کتابهایشان اینگونه لطیفه هارا بطور خیلی جدی مطرح میکنند.

فرض کنید شما خدا هستید و یا فرض کنید شما چند روبات ساخته اید که به آنها هوش مصنوعی (الگوریتمهایی که قادر به تکمیل خود هستند Artificial Intelligence) داده اید. آنها را خلق کرده اید و خود پنهان شده اید، حال اگر این روبات ها با امکاناتی که شما در اختیارشان قرار داده اید، پی به درک وجود شما نبرند، آیا مجرمند؟ آیا اگر کتاب مسخره ای مثل قرآن را برای آنها فرستاده باشید، و با این کار خود و داستانهای کودکانه و غیر عقلی و غیر منطقی ای که پیامبرتان از اینور و آنور دزدی ادبی کرده است کمترین احتمال های وجود خود را در ذهن مخلوقات خود از بین برده باشید آیا آن مخلوقات بیچاره گناهکارند؟ خدا چه انتظاری از ما دارد؟ اینکه باور کنیم محمد پیامبر خدا بوده و خدایی در آسمانها و در ناکجاآباد کائنات پنهان شده است؟ این که با نگاه کردن به قصه هایی مثل قصه مسیح، سلیمان، یونس و نوح که همگی از اسطوره ها و افسانه های سایر ملل توسط یهودیان دزدی ادبی شده و اسناد تاریخی آن موجود است، قبول کنیم که این افراد واقعا وجود داشته اند؟ خداوند واقعا موجود ظالمی است اگر چنین انتظاری از انسانها دارد.

حال بگذریم از اینکه مخلوقات بیچاره نه تنها تمام براهین و برهان هایی که برای اثبات وجود شما مطرح شده را با نقد های حقیقتاً پولادین رد کرده اند، بلکه براهین محکمی را نیز در رد وجود شما آورده اند. آیا اینکه شما موجود غیر منطقی و غیر ممکنی هستید و میتوان ثابت کرد که وجود ندارید، گناه مخلوقاتتان است یا خودتان؟

بیایید فرض کنیم خدا وجود دارد، وضعیت بیخدایان نسبت به این خدا چگونه خواهد بود؟

به نظر شما با فرض اینکه خدایی وجود داشته باشد، این خداوند در آخرت به کسانی جایگاه واولاتری میدهد که از عقلشان استفاده کرده اند و برای ایجاد شرایط بهتر برای زندگی بشر تلاش کرده اند یا به انسانهایی که از روی جهالت و دلایل غلط به خدا اعتقاد دارند و با تقلید گوسفندوار از رهبران مذهبیشان دنیا را به سوی نابودی و بشر را به سوی زندگی تاریکتر و جاهلانه تر برده اند؟ خداوند باید بسیار پلید باشد که این افراد را که اکثریت دین داران را تشکیل میدهد به بهشت بفرستد.



بیخدایان برای اعتقاداتشان از منطق و دلیل استفاده کرده اند، اگر خداوند از منطق و دلیل خوشش نمی آید و ترجیه میدهد انسانها از روی احساس و جهل و حماقت به او اعتقاد داشته باشند، چنین خدای ابلهی شایسته ستایش نیست. اگر خدا از اینکه انسانهای خیالپرداز و خرافی و کم مایه به او عشق میورزند خرسند است، این خدا حتی لیاقت خدایی ندارد.



خداوند اگر وجود داشته باشد، ناظر تمام زشتی ها و پلیدی ها و جنایاتی که روی زمین انجام گرفته است بوده است و سکوت کرده است، خداوند کودکانی را که از بیماریهای سرطانی رنج میبردند مشاهده کرده است و برای سلامتی آنها اقدام نکرده است، خداوند جوامعی را که زیر فشار مستکبران و جباران تاریخ که اکثریت آنها به شدت دیندار بودند و یا دین داران آنها را پشتیبانی میکرده اند نگاه کرده است و به آنها کمکی نکرده است، اما خیلی از ما انسانها همانند خدا نبوده ایم، برای آزادی و رفاه بشر و زندگی بهتر تلاش کرده ایم، اگر کاری از دستمان بر می آمده برای یکدیگر انجام داده ایم، بنابر این ما موجودات بهتری از خداوند هستیم، این خدا هست که باید ما را ستایش کند نه ما خدارا!



بهشتی که دین داران طمعش را دارند واقعا چگونه جاییست؟ کتاب آیت الله دستغیب، معاد از آیات قرآن و احادیث بسیاری برای توصیف بهشت استفاده کرده است، بهشت جایی است که مومنان 72 حوری بهشتی خواهند داشت و میتوانند با آنها تماس جنسی بی پایان برقرار کنند. بهشت اسلامی بیشتر شبیه فاحشه خانه ای ملکوتی است، حوض کوثر، شراب پاک، جوی های آب، سایه درختان، حوری های بهشتی، غلامان بهشتی، واقعا چیزهای جذابی برای انسانهای معقول و اندیشمند نیستند. بهشت جایی است که افرادی مثل محمد و علی در آن زندگی میکنند، نگاهیی به تاریخچه زندگانی این افراد مارا به این نتیجه میرساند که زندگی در کنار چنین افراد خطرناکی واقعا دردناک است، چرا که ممکن است در بهشت نیز در پی کسب حوری های بیشتر بخواهند ماجراهای تاریخی مانند قتل عام بنی قریظه را در بهشت تکرار کنند. بسیاری از مسلمانان در کشورهایی زندگی میکنند که این کشورها بسیار از لحاظ منابع طبیعی غنی هستند، اما مسلمانان و اسلامگرایان این بهشت های زمینی را به گند کشیده اند و به لجنگاهی تبدیل کرده اند که همگان از آن فراری هستند، این افراد در بهشت نیز اگر به کار مشابهی بخواهند دست بزنند، بهشت واقعا در جوار این ا فراد بسیار جهنمی تر از جهنم خواهد بود.



اگر در آخرت جهنمی وجود داشته باشد و آنچه قرآن توصیف میکند مانند ریختن مس داغ در حلق گناهکاران، و یا سوزاندن پوست آنها و تعویض پوستشان برای درد بیشتر واقعا وجود داشته باشد، اگر خداوند بخواهد هر کدام از این کارها را در جهنم بر روی هر شخصی حتی منفور ترین شخصیت های تاریخ انجام بدهد، بقیه انسانها باید بسیار جانور خو باشند که چنین منظره ای را تماشا کنند و باز هم خداوند را ستایش کنند. خداوندی که چنین عمل ضد انسانی و کثیفی را انجام بدهد آیا واقعا شایسته ستایش است؟ براستی که ما انساندوستان تحمل دیدن چنین صحنه های دلخراشی را حتی اگر بر روی کثیف ترین انسانها انجام شود نداریم، ما مسلمان نیستیم که سنگ باران شدن یک انسان دیگر را جانور خویانه نظاره گر باشیم و یا حتی خود به این کار دست بزنیم. ما حزب اللهی نیستیم که در مقابل قتل عام هزاران نفر ویرانی حیات کودکان خیابانی سکوت کرده باشیم، خداوندی که باعث و بانی این کار شود یک موجود پلید است که باید به پای میز محاکمه جنایتکاران علیه بشریت کشیده شود و به دلیل رعایت نکردن قوانین جهان شمول (و آخرت شمول) حقوق بشر محکوم گردد، چه لایق ستایش است این خدای حقیر اسلامی که چنین کاری با همنوعان ما بکند؟



به اهل بهشت نگاه کنید، به کسانی که ادعا میکنند به بهشت خواهند رفت، به پاپ جان پول، به کشیش های کاتولیکی که هزاران تنشان به بچه بازی و فساد اخلاقی محکوم شده اند به یهودیهای ارتودوکسی که جهان را مال خود میدانند، یهودیان را چوپان و بقیه را گوسفند میدانند، به مسیحیان تندرو، به حزب اللهی ها، به آخوندها، به هیتلر که اعتقادات شدید مذهبی داشت، به اسکندر مقدونی که به خدایان یونان اعتقاد داشت، این انسانهای فرومایه اهل بهشت هستند، تحمل و دیدن مستمر این افراد بسیار دشوار ا ست، وجود این افراد بهشت را به یک محیط نامطلوب تبدیل خواهد کرد. اگر بهشت و جهنمی وجود داشته باشد، زندگی در جهنم دلپذیر تر از زندگی کردن در کنار هر کدام از این افراد خواهد بود.



بیخدایان راه واقع گرایی و خردگرایی و منطق را پیش گرفته اند و در مقابل انتقادات انعطاف نشان داده اند نه اینکه مانند دین داران مخالفان را شب و روز لعنت کنند و آنها را بکشند، روزنامه هایشان را تعطیل کنند، سایتهایشان را سانسور کنند و... این راه درستی است که بیخدایان پیش گرفته اند، اگر هزینه درست فکر کردن و درست زیستن و دفاع از حریم عقلانیت و انسانیت به جهنم رفتن است، بیخدایان مردانه پای این جرم خود خواهند ایستاد و هزینه اش را خواهند داد، حتی اگر این هزینه رفتن به جهنم مسخره اسلامی باشد. ما جهنم را در حکومت دینی اسلامی دیدده ایم، ترسی از جهنم های دیگر نداریم.



در نظر داشتن این مطالب نشان میدهد حتی بر فرض محال که خدا و آخرتی نیز وجود داشته باشد بیخدایان اساساً در آن دنیا از موقعیت شرافتمندانه تر و بهتری نیز برخوردار خواهند بود. حال از دید دیگری به این برهان سبک که آخرین برهانیست که مسلمانان دارند و معمولا وقتی دیگر چیزی در بساط ندارند آنرا مطرح میکنند تا از زیر بار فرار کنند بنگریم. فرض بر این است که ما هیچ چیز در مورد اینکه خدا وجود دارد یا ندارد نمیدانیم (که خوب البته فرض غلطی است چون ما دانش به عدم وجود خدا را داریم)، حال میتوان بر نتیجه گیری یا بخش دوم این استدلال مسلمانان اینگونه ایراد هایی را گرفت

اگر خدا وجود داشته باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که این خدا الله باشد (چون فرض این استدلال مبنی بر نادانی کامل ما نسبت به قضیه خدا است)، اگر الله وجود نداشته باشد و بجای آن فرضاَ زئوس، خدای باستان وجود داشته باشد احتمالا تمام مسیحیان و یهودیان و مسلمانان و بهائیان را به جهنم خواهد فرستاد. در قرآن سوره شماره 21 آیه 98 اشاره میشود که هرکس غیر از الله کسی یا چیزی را بپرستد، آن شخص پرستشگر و شخص یا چیز پرستش شونده در دوزخ خواهند سوخت، بنابر این اگر فرض کنیم این الله است که وجود داشته باشد، تمامی غیر مسلمانان در جهنم خواهند سوخت، البته به دلیل ناسازمانیافته بودن و ادبیات ضعیف قرآن واقعا نمیتوان گفت نظر قرآن در مورد وضعیت غیر مسلمانان در آخرت چیست، چون حرفهای خود را در چندین جا نفی میکند و در این مورد دارای اختلافات و تناقضات بسیار است، این تناقضات در بخش تناقضات درونی تازینامه مورد بررسی قرار گرفته اند. اگر بجای الله، یهوه وجود داشته باشد و مسیحیت و اسلام آئینهای دروغین باشند، معلوم نیست یهوه خدای درنده و جانورخوی عهد عتیق چه بلایی سر مسلمانان و مسیحیان بیاورد، هندو ها و... که جای خود دارند. اینها همه نشان میدهد، اعتقاد داشتن به یک خدا، از لحاظ قوانین احتمال کمک چندانی به خداپرستان نمیکند، و فضای انتخاب در فرمول احتمال خدا، {خداهست، خدا نیست}، نیست! بلکه به اینگونه است {خدا نیست، الله هست، یهوه هست، مسیح هست، اهوره مزدا هست، زئوس (خدای یونان باستان) هست، ساترن (خدای رم باستان)، میترا هست، هرا هست، ویشکا هست و....} و در هر حالت، شانس برد خداباوران تنها یک واحد بیشتر از خداناباوران است، مسلمانان معمولا آنقدر آزاد اندیش نیستند که احتمال خطای خود را بدهند، بعنوان مثال فرض کنید الله و محمد دروغین باشند و در این آشفته بازار دین فروشی این مسیحیان باشند که حقیقت را بگویند، میدانید خدا در آنصورت چه بلایی سر مسلمانان خواهد آورد؟



مسئله به بهشت رفتن یا نرفتن فقط بر سر اعتقاد داشتن یا نداشتن به خدا نیست، در هر دین و آیینی بسیار محرامت و فرایض دینی وجود دارد که انسانها باید انجام بدهند، فرقه های مختلف مفاهیم مختلفی دارند، مسئله گناه کردن یا نکردن به نظر میرسد در اکثر دینها بیش از به خدا اعتقاد داشن یا نداشتن مطرح است. در مورد اسلام بعنوان مثال شرک ورزیدن چیزیست که الله به شدت از آن بیزار است و اهل تسنن به شدت شیعیان را محکوم به شرک ورزی میکنند، و ادعا میکنند این شرک ورزی شیعیان باعث بازشدن دکان های دین و به لجن کشیده شدن اسلام در کشورهایی مثل ایران شده است، از طرفی شیعیان اعتقاد دارند اهل تسنن نسبت به امامان که نمایندگان خدا هستند ظالم هستند و عذابی سخت در انتظار آنهاست، همانطور که آشکار است اعتقاد داشتن و یا نداشتن به خدا تنها قسمت بسیار کوچکی از دیانت است، و صرف این قضیه ورود این افراد به بهشت را تضمین نخواهد کرد، بنابر این قسمت دوم این استدلال که مسلمانان در بهشت وضعیت بسیار بهتری خواهند داشت نیز غلط است.



تازینامه بعنوان یک کتاب بر آشفته، مالیخولیایی و سازمان نیافته بعضی اوقات حرفهای عجیبی میزند بعنوان مثال همانطور که در شصت مورد از تضاد های داخلی تازینامه؛ دشواریهای قرآن بررسی شده است در (سوره 19 آیه 71) میگوید تمامی مسلمانان به جهنم خواهند رفت (حد اقل برای مدتی) اما در جاهای دیگر ادعا میکند کسانی که در جهاد کشته میشوند مستقیم به بهشت میروند، پس بنابر این تکلیف آن دنیا واقعا برای خود مسلمانان نیز هنوز روشن نیست و خود نمیدانند برنامه چیست، بگذریم از اینکه شیعیان فساد اداری و حماقت خود را در این دنیا، به آن دنیا نیز کشیده اند و قرار است عده ای شفاعتگر آنان باشند و یا فرقه های زیادی از مسیحیت سالها با مالیات برای کلیسا گرفتن در بهشت زمین فروخته اند و به خدا رشوه داده اند و یا فرقه هایی معتقدند خداوند در هر صورت بندگان را خواهد بخشید، در این آشفته بازار الهی که ادیان پیوسته افسانه های مربوطه اش را تولید میکنند میتوان همانطور که در بخش طنز آورده ایم، پاسخ دندانشکنی این چنین به خداوند داد "جواب دندان شکن به خدا در روز قیامت" و احتمالا وارد بهشت شد.



از حرفهای رایج در میان مسلمانان بگذریم و به نظر پاسکال در مورد این استدلال بپردازیم. همانطور که در ابتدا مطرح شد پاسکال یک قمارباز بود و روش استدلالی وی برای توجیه اعتقاد خود به خدا را نیز به سبک قماربازان اینگونه مطرح میکند که شرط بستن بر روی وجود خدا بیشترین شانس بردن قمار این دنیا و آن دنیا را دارد. روش استدلال پاسکال همچون روش تفکر در قماربازی بسیار محتاطانه و مبتنی بر احتمالات است.

همانطور که میدانید، در قمارخانه ها معمولا بازیهای مختلفی ارائه میشود که هرکدام یک مقدار ورودی و یک مقدار خروجی دارند، مثلا فرض کنید در بازی A، شما برای اینکه بازی کنید باید مبلغ یک دلار پرداخت کنید، و اگر برنده شوید 3 دلار جایزه میگیرید و اگر برنده نشوید 0 دلار میبرید (هیچ نمیبرید)، و شانس برد شما 1/2 است.

در چنین شرایطی میتوان حساب کرد که انتظار شما از برد در این بازی به مقدار 1.5 دلار است، زیرا:
0 * (1/2) + 3 * (1/2) = 1.5

و چون شما تنها یک دلار هزینه میکنید،
-1 + 1.5 = .5

و چون نیم عدد مثبتی است، شرکت در این بازی به نفع شماست، پس یک قمارباز خوب در این بازی شرکت خواهد کرد و روی آن شرط خواهد بست!

حال فرض کنید بازی وجود دارد که اگر شما در آن ببرید 2 دلار برنده میشوید، و اگر نبرید 0 دلار برنده میشوید و احتمال برد یا باخت نیز هردو 1/2 است، اینبار نیز معادله بصورت زیر خواهد بود.


0 * (1/2) + 2 * (1/2) = 1

و چون شما تنها یک دلار هزینه میکنید،
-1 + 1 = 0

شرکت در این بازی نه به نفع شماست نه به ضرر شما، بنابر این میتوانید شرکت کنید یا نکنید، حال اگر شما بازی ای را فرض کنید که احتمال برد در آن کمتر از 1/2 باشد و یا اینکه مقدار برد 1 دلار باشد یا هر تغییر شرایطی که میزان انتظار برد را پائین بیاورد، این بازی را بیفایده میکند و یک قمارباز نباید روی آن شرط بندی کند.

پاسکال نیز به همین صورت میخواهد اعتقاد به خدا را توجیه کند، پاسکال معتقد بود با استدلال و منطق و دانش و فلسفه نمیتوان وجود یا عدم وجود خدا را اثبات و رد کرد (بنابر این پاسکال یک اگناستیک بوده است (اگناستیسزم، چیست؟)). بنابر این ما باید به سبک قماربازها بجای بحث در مورد وجود یا عدم وجود خدا روی وجود یا عدم وجودش شرط بندی کنیم. و همانطور که توضیح داده خواهد شد به اشتباه فرض میکند که شرط بستن روی وجود خدا انتظار برد بیشتری را میسر میسازد تا شرط نبستن روی عدم وجود خدا، و به نفع قمارباز و انسان است تا روی وجود خدا شرط ببندد و یا بعبارتی به خدا اعتقاد داشته باشد تا اینکه بیخدا باشد. از این گذشته این قمار و بازی ای است که هرکسی باید آنرا بازی کند و شرکت در آن دلخواه نیست!

استدلال پاسکال را میتوان در دو ماتریکس شرح داد
اگر خدا وجود داشته باشد اگر خدا وجود نداشته باشد
شرط بستن روی وجود خدا سعادت برابر
شرط بستن روی عدم وجود خدا مصیبت برابر

که بصورت کلامی میتوان آنرا همانطور که در تیتر این نوشتار آمده است مطرح کرد، و پاسکال حکم میکند که بنابر این جدول، باید به خدا اعتقاد داشت که دچار آن مصیبت احتمالی نشد.

پاسکال همچنین معتقد است که در صورت برنده شدن در این بازی، مقدار برد مثبت بینهایت (زیرا وارد شدن به بهشت برابر با لذت ابدی است) است، و بعدها عده ای ادعا کردند باخت در این بازی نیز پاداش منفی بینهایت دارد (زیرا وارد شدن به جهنم نیز مصیبت ابدی است). بنابر این ماتریکس را میتوان بصورت زیر تغییر داد

میزان پاداش ها در این بازی
اگر خدا وجود داشته باشد اگر خدا وجود نداشته باشد
شرط بستن روی وجود خدا ∞+ A
شرط بستن روی عدم وجود خدا C B

اعداد A، B و C اعدادی هستند که میزان برد در صورت وقوع اتفاقهایی که در جدول به آنها اشاره شده است را میکنند و به دلیل اینکه ∞+ در جدول آمده است، ارزش این اعداد اهمیت چندانی نمیابد.

و به همان روش که در مورد قماربازی ذکر شد، میتوان معادله را بصورت زیر نوشت (p احتمال وجود یا عدم وجود خدا است که پاسکال آنرا 1/2 فرض کرده)

انتظار برد برای شرط بستن روی وجود خدا
∞ * p + A * (1-p) = ∞

انتظار برد برای شرط بستن روی عدم وجود خدا
C * p + B * (1-p) = یک عدد کمتر از مثبت بینهایت

بنابر این به نفع ماست که به خدا اعتقاد داشته باشیم.



پاسکال در این استدلال خود در واقع 3 فرض اساسی را استفاده میکند.

1) با منطق و دلیل و استدلال و علم و وفلسفه نمیتوان به وجود یا عدم وجود خدا پی برد.

2) احتمال وجود داشتن یا نداشتن خدا 1/2 است.

3) شرط بستن روی وجود خدا به معنی برنده شدن در این بازی است.

نکته نخست فرض اول پاسکال نه مورد قبول خداباوران (Theists) است، نه مورد قبول خدا ناباوران (Atheists) (آتئیسم، بیخدایی، الحاد چیست؟) بلکه هر دو این گروه معتقدند استدلال و منطق و فلسفه میتوانند ثابت کنند خدا وجود دارد یا ندارد، و نویسنده این نوشتار نیز چون خود بیخدا است فرض اول این استدلال را باطل میداند، در نوشتاری با فرنام "از کجا میدانید خدا وجود ندارد" شرح داده شده است که چگونه میتوان به عدم وجود خدا پی برد. این فرض همچنین با نظرات کسانی که سعی میکنند براهینی برای اثبات وجود خدا بیاورند (که بیخدایان اکثر آنها را رد کرده اند رد براهین اثبات وجود خدا) در تضاد است بنابر این، این استدلال پاسکال بطور کلی از نظر هردو طرف دعوای اثبات وجود یا عدم وجود خدا باطل است؛ و تنها میتوان آنرا در بعد فلسفه اگناستیک (اگناستیسزم، چیست؟) مطرح کرد، زیرا از نظر بیخدایان احتمال وجود خداوند 0 و از نظر خداباوران احتمال وجود خداوند 1 است.

نکته دوم فرض دوم پاسکال، با توجه به استدلال هایی که در همین نوشتار شده است و بحث هایی که در تعریف خدا (خداوند چیست؟) آورده شده است، باطل است، زیرا خدایان مختلفی وجود دارند و اگر تعداد خدایان را N فرض کنیم، احتمال وجود هر کدام از این خدایان 1 بر روی N +1 خواهد بود (عدد 1 بیخدایی را در این احتمال نمایندگی میکند). بنابر این احتمال وجود خدا 1/2 نیست و به تعداد تمامی خدایانی است که طرفدارانشان ادعا میکنند او وجود دارد به علاوه 1! بنابر این این ماترکیس به ستون های بیشتری نیاز خواهد داشت و تعداد این ستون ها به اندازه تمام ادیان و تمام مذاهب و فرقه های داخل آن ادیان و در دیدی وسیع تر، به اندازه تمام عالم بشریت و تعداد تمام انسانها از ابتدا تا انتها خواهد بود.

نکته سوم فرض سوم نیز همانطور که گفته شد غلط است، اعتقاد داشتن به خدا به معنی پیروزی و ابدیت در آخرت نیست! برای پیروزی و برد ابدی در آخرت که پاسکال آنرا ∞ فرض کرده طبق هیچ دیانتی تنها اعتقاد به خدا کافی نیست و همانگونه که گفته شد اعتقاد به خداهای اشتباه حتی در بعضی مواقع بسیار بدتر از بیخدایی است. زیرا بعضی از خدایان مانند الله روی مسئله شرک حساسیت خاصی دارند. بنابر این، این ماتریکس به سطر های بیشتری نیازمند است

نکته چهارم اینکه در این استدلال فرض شده است که آخرتی وجود دارد، وجود یا عدم وجود خدا ارتباطی با وجود یا عدم وجود آخرت ندارد، روی چه حسابی میتوان از وجود خدا به وجود آخرت پی برد؟ بسیاری از ادیان هستند که به خدا اعتقاد دارند اما به آخرت و بهشت و جهنم اعتقادی ندارند.

نکته پنجم، اینکه این ماتریکس بطور کلی برای تمام بشریت صدق نمیکند، شاید لازم باشد برای هر شخصی جدا ماتریکسی با توجه به اعمال گذشته و آینده وی تشکیل داد.

نکته ششم، بینهایت های دیگری را نیز میتوان در جدول قرار داد، از جمله اینکه رحمت خداوند را نیز میتوان مثبت بینهایت فرض کرد و با وارد کردن یک مثبت بینهایت در معادله، هردو شرط بندی به مثبت بینهایت تبدیل خواهد شد، یا میتوان همانگونه که اشاره کرد، ورود به جهنم را منفی بینهایت در نظر گرفت یا اینکه چون نادانی در مورد خدا را فرض کرده ایم، در صورتی که بسیاری از ادیان به تناسخ روح اعتقاد دارند، ممکن است شرط بستن روی خدا و دوباره تانسخ یافتن بصورت منفی بینهایت برای نتیجه شرط بستن روی وجود خدا در نظر گرفته شود که این باز به نفع بیخدایان خواهد بود. از این گذشته بعضی رفتارهای خدایان واقعا دیوانه وار است، مثلا الله ناگهان به دلیل خشم بر قومی که چند تن از آنها شتر صالح پیامبر را اذیت کرده بودند بر تمام آنها خشم میگیرد، احتمال وجود خداوندی روان پریش و دیوانه و سادیست همچون الله تمام این معادلات را بهم خواهد زد.

با همه این مباحث به نظر میرسد همچنان شرط بستن روی عدم وجود خدا بهترین قمار ممکن است، زیرا با فرض اینکه خدا موجودی دانا و عالم و نه احمق و سادیست است، ماتریکس را میتوان اینگونه بازنویسی کرد.
اگر خدا وجود داشته باشد اگر خدا وجود نداشته باشد
شرط بستن روی وجود خدا ورود به بهشت به دلیل اعتقاد به خدا ضرر و باطل کردن عمر و گند زدن به اجتماع.
شرط بستن روی عدم وجود خدا ورود به بهشت به دلیل حقیقت گرایی و خردگرایی کمک به اجتماع برای زندگی و رفاه و سلامت بیشتر.

نکته هفتم، در نظر گرفتن موجودات ماوراء طبیعی و استدال کردن با استناد به وجود آنها در انحصار خداباوران نیست، بیخدایان نیز میتوانند با تصور کردن موجودات ماوراء طبیعی این معادله را به شدت تغییر دهند، فرض کنید موجودی ماوراء طبیعی با فرنام "خبیث بزرگ" را در نظر بگیریم که همه انسانها را پس از مرگ بر اساس باورشان به خدا تنبیه کند یا پاداش دهد. اگر کسی به وجود خدا در این دنیا باور داشته باشد او را در آن دنیا به عذاب ابدی محکوم کند و اگر کسی به عدم وجود خدا اعتقاد داشته باشد، او را بسیار پاداش دهد. در این صورت روی عدم وجود خدا شرط بستن بسیار عقلانی تر خواهد بود.

نوشتار دیگری در ارتباط با این استدلال توسط اردشیر پاینده را در نوشتاری با فرنام "برهان دفع خطر احتمالی" بخوانید، این نوشتار را با جمله ای از پاسکال در مورد دین به پایان میبریم.

"انسانها هرگز به اندازه ای که با مفاهیم دینی توجیه شده باشند، شرارت را به کمال و با لذت انجام نمیدهند." پاسکال نقل قولهای فارسی در مورد دین و خدا و ...



منابع بیشتر در مورد شرطب پاسکال ++++++++

از سایر دانشمندانی که به وجود خدا اعتقاد داشته اند تارنمای زندیق به برسی باورهای اشخاص زیر نیز پرداخته است

انیشتن و خداباوری او
نیوتون و خداباوری او. 






هیچ نظری موجود نیست: