پادشاهان صفوی در ارتباط با روحانیت شیعه:
روحانیت شیعه و شاه اسماعیل
ص86
به علت وضع اجتماعی کشور و جنگها و ... نا آشنایی ملایان تازه وارد آنان اجازه خودنمایی و فرصت معروفیت نمیداد.
از شاه تهماسب تا سلطان محمد خدابنده
شاه تهماسب
ثبات واقعی مذهب شیعه در دوران طولانی شاه تهماسب به وقوع پیوست و مهاجرت ملایان عرب در این زمان به اوج خود رسید و شاه دست ملایان را باز گذاشت و آنان قدرت خود را پایه ریزی کردند.
شاه تهماسب بعد از توبه از مناهی گذشته اش بقدری ملا دوست شد که حتی به شیوه صوفیان نسبت به مشایخ خود، برای ملایان قائل به کرامات شد.
از زمان و توسط این شاه لقب نایب امام زمان دوباره به ملایان داده شد. در آن زمان لقب "نایب امام زمان" توسط شاه به ملایان خاصی داده میشد و هرگاه شاه دلش می خواست می توانست این لقب را بگیرد و او را به حضیض بکشاند ولی در دوره قاجاریه این لقب مستقل از خواست شاه شد و خودشان خود را نایب امام زمان نامیدند و پیروانشان سخت بر نیابت آنان باورمند شدند.
شاه تهماسب به ملا کرکی خیلی ارادت داشت و پول هنگفت به او می داد و هرکس در مباحثات دینی مخالف کرکی بود را مجازات می کرد. شاه به کرکی قدرت داد حتی هر کس را بخواهد عزل یا نصب کند! (البته این تنها ملای مورد توجه شاه نبود و به ملایان زیادی احترام و اعتبار زیادی داده بود!
شاه اسماعیل دوم و روحانیت (1578-1576)
شاه اسماعیل دوم فرزند شاه تهماسب بود. وی دشمن سرسخت تشیع و ملایان بود. معلم او در کودکی سنی مذهب بود و در دژ قهقهه با ناصبیان سنی و قلندریه همنشین بود و درنتیجه شاه اسماعیل دوم تمایلات تسنن داشت. وی فحاشی به خلفای سه گانه را تقبیح کرد و مستمری کسانیکه شغلشان فحاشی به سنیان بود را قطع کرد. همچنین با آخوندهای شیعه به مبارزه برخاست.
بالاخره غزلباشان به او اعتراض کردند و او مدتی از حمایت سنیان و برنامه هایش دست برداشت ولی بالاخره توسط غزلباشان با همکاری خواهر خودش به قتل رسید و به سلطنت یکسال و نیمه او پایان داده شد.
ص92
ص93
سلطان محمد خدابنده (1589-1578)
در زمان خدابنده که یازده سال سلطنت کرد خبر مهمی از ملایان نبود؛ شاید ضربه های کارای اسماعیل دوم هنوز فرصت قد علم کردن دوباره را به ملایان نداده بود.
شاه عباس بزرگ (1589-1629)
وقتی شاه عباس به سلطنت رسید خطر جنگ با کشورهای همسایه و اوضاع جامعه داخلی نیز آشفته بود که همه را سرو سامان داد.
شاه عباس و روحانیت
ثبات ایران در سلطنت 42 ساله شاه عباس و احرتام فراوان او به ملایان شیعه، تشیع را در ایران کاملا مستقر کرد.
برقرار نهاد اجتماعی دین به دو شرط زیر بستگی داشت:
1) محیط مناسب جهت شکوفایی آن نهاد
2) مدت زمان کافی برای قبولاندن نهاد به مردم
زمانیکه شاه عباس مرد 131 سال از رسمیت یافتن شیعه می گذشت و این زمان کافی بود. به علاوه در زمان سلطنت طولانی شاه تهماسب و شاه عباس ملایان بسیار مورد احترام بودند و دستشان باز بود و مدارس و مساجد و بناهای مذهبی فراوانی در ایران ساخته شد و تبلیغ دین شیعه فراوان بود.
دوران شاه تهماسب دوران بذر پاشی تشیع و دوران شاه عباس دوران بهره برداری و بارآوری آن بود.
شاه عباس بسیار به روحانیت احترام میگذاشت. شیخ بهایی و میرداماد از ملایان معروف دوران شاه عباس بودند.
شاه گناهکارانی را که آخوند نبودند را با فجیع ترین شکل اعدام میکرد مثلا دستور می داد زنده زنده او را بخورند ولی با ملایان از در بخشش می امد و مجازاتهای سخت نمیکرد.
شاه عباس بسیار به روحانیت احترام میگذاشت ولی اجازه دخالت در سیاست را به آنان نمی داد. در مراسم رسمی ملایان ارشد کشور در سمت چپ شاه می نشستند و سمت راست که مهمتر بود مقامات سیاسی می نشستند تا شاه نشان دهد در کار مملکت داری ، سیاسیون بر ملایان برترند.
ص98
ص98
از شاه صفی تا شاه سلیمان (1694-1629)
پس از شاه عباس اول سیاستهایی که وی در دوران حکومتش داشت باعث شد باعث شد بعد از مرگش حکومت و کشور سست شود و کمتر از صد سال بعد کشور بدست افغانها بی افتد.
سیاستهای غلط شاه عباس اول:
1) تغییر بنیاد ارتش
2) کشتن و کورکردن فرزندان ذکور خویش
3) محدود ساختن شاهزادگان و حتی ولیعهد در حرمسراها
4) کشتار، اهانت و تحقیر شاه نسبت به قزلباشان و صوفیان و رنجاندن آنان که تا آن تاریخ وفاداری بلاشرط خودشان را نسبت "مرشدان کامل" (شاه) ثابت کرده بودند.
بعد از شاه عباس تا 68 سال بعد یعنی تا سلطان حسین شاهانی حکومت کردند که همگی بزرگ شده و نازپرورده حرمسرا بودند و اطلاعی از کشورداری نداشتند و حکومت از نظر آنان کشتار و شکنجه مردم بود.
شاه عباس دوم(1642-1667)
علی رغم تربیت غلط حرمسرایی توانست اشتباهات پدرش سام میرزا را جبران کند و لیاقت نسبی در کشورداری داشت.
شاه سلیمان(1667-1695)
بسیار بی لیاقت و ظالم و اهل عیاشی و شهوترانی بود و کشور به تدبیر وزیر لایقش "شیخ علی خان زنگنه" سرپا مانده بود.
روحانیت و پادشاهان اخیر
بی لیاقتی اینم شاهان و اعتقادات خرافی آنان موجب شد که ملایان شیعه رفته رفته و بیشتر از پیش بر اعتبار و اشتهارشان افزوده شود.
در این زمان سه گروه از ملایان در ایران بودند:
1) فرزندان و نوادگان ملایان عربی که در اوایل صفویه به ایران آمده بودند
2) ملایان عرب که به ایران هجوم می اوردند و تازه وارد بودند
3) ملایان ایرانی که تربیت شده پیشکسوتان بودند.
در زمان این پادشاهان اخیر قدرت ملایان و احترام آنها خیلی زیاد شده بود و قبلا گفتیم شاه عباس اول اجازه نمی داد ملایان در مجالس رسمی سمت راستش بنشینند بلکه سمت راست مختص سیاستمدارن بود ولی در این زمان ملایان بقدری قدرت گرفتند که سمت راست که مهمتر از سمت چپ بود می نشستند.
با وجود این هنوز قدرت مطلقه مملکت دست پادشاه بود و هرگاه اراده می کرد می توانست ملایان را نکوهش کرده گوشمالی دهد و رتبه اشان را کاهش دهد. آخوندها خودشان را و مردم اخوندها را پایین تر از شاه میدیدند.
ص105
.
.
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر